broiler

/ˌbrɔɪlər//ˈbroɪlə/

معنی: منقل، بهم زننده، جوجه یا پرنده کبابی
معانی دیگر: ماهی تابه، سیخ یا شبکه ی فلزی برای کباب کردن، بخشی از فر که ویژه ی کباب کردن است، جوشاننده، پزنده

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a device used for broiling food, such as a grill, pan, or compartment in a stove.

(2) تعریف: a young chicken fit for broiling.

جمله های نمونه

1. Prepare a grill or preheat the broiler.
[ترجمه گوگل]یک گریل تهیه کنید یا جوجه گوشتی را از قبل گرم کنید
[ترجمه ترگمان]یک گریل یا فر را از قبل گرم کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Another reason is the restaurant's hi-tech broiler that reaches a scorching 900 degrees.
[ترجمه گوگل]دلیل دیگر جوجه های گوشتی با تکنولوژی بالا در رستوران است که به دمای 900 درجه می رسد
[ترجمه ترگمان]دلیل دیگر این است که رستوران restaurant با تکنولوژی بالا به ۹۰۰ درجه می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Remove plates from broiler and arrange a rabbit leg on each plate. Spoon reserved sauce over each leg.
[ترجمه گوگل]بشقاب ها را از جوجه های گوشتی جدا کنید و روی هر بشقاب یک پای خرگوش بچینید سس رزرو شده را روی هر پا بریزید
[ترجمه ترگمان]بشقاب را از broiler بردارید و یک پای خرگوش را در هر بشقاب قرار دهید سس قاشق را روی هر پا بگذارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Move the broiler rack a notch lower.
[ترجمه گوگل]قفسه جوجه های گوشتی را یک درجه پایین تر ببرید
[ترجمه ترگمان] قفسه broiler رو بیشتر بیار پایین تر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Eighty per cent of broiler chickens now suffer leg deformities.
[ترجمه گوگل]۸۰ درصد جوجه‌های گوشتی در حال حاضر از بدشکلی پا رنج می‌برند
[ترجمه ترگمان]هشتاد درصد از مرغ های broiler در حال حاضر دچار نقص ساق پا هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. When the broiler is very hot, place the pan with shrimp under it and broil for 1 minute.
[ترجمه گوگل]وقتی جوجه گوشتی خیلی داغ شد، ماهیتابه با میگو را زیر آن قرار دهید و به مدت 1 دقیقه تفت دهید
[ترجمه ترگمان]زمانی که هوا بسیار گرم است، قابلمه را با میگو در زیر آن قرار دهید و برای یک دقیقه به آن ضربه بزنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Place meat in broiler pan and spoon some marinade over it.
[ترجمه گوگل]گوشت را در تابه مرغ گوشتی بریزید و روی آن مقداری ماریناد بریزید
[ترجمه ترگمان]گوشت را در ماهی تابه بریزید و مقداری نمک روی آن بریزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Infectious anaemia in salmon is caused by the broiler system being applied to fish.
[ترجمه گوگل]کم خونی عفونی در ماهی قزل آلا به دلیل استفاده از سیستم جوجه های گوشتی روی ماهی ایجاد می شود
[ترجمه ترگمان]کم خونی عفونی در ماهی سالمون در اثر استفاده از سیستم broiler در ماهی به وجود آمده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Many broiler chickens suffer a similar, sickening fate.
[ترجمه گوگل]بسیاری از جوجه های گوشتی دچار سرنوشتی مشابه و بیمارگونه می شوند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مرغ های خانگی دچار سرنوشتی مشابه و تهوع آور می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Mattie asked randomly, placing thick steaks under the broiler.
[ترجمه گوگل]متی به طور تصادفی پرسید و استیک های ضخیم را زیر جوجه گوشتی گذاشت
[ترجمه ترگمان]به طور تصادفی، استیک را زیر the می گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The broiler industry, controlled by a handful of large companies, is curtailing production because of record high feed prices.
[ترجمه گوگل]صنعت جوجه‌های گوشتی که توسط تعداد انگشت شماری از شرکت‌های بزرگ کنترل می‌شود، به دلیل قیمت بالای خوراک، تولید را کاهش می‌دهد
[ترجمه ترگمان]صنعت broiler که توسط تعدادی از شرکت های بزرگ کنترل می شود، تولید را به دلیل قیمت بالای غذا متوقف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. For easy cleanup line the broiler pan with a piece of foil.
[ترجمه گوگل]برای تمیز کردن آسان، تابه جوجه های گوشتی را با یک تکه فویل بپوشانید
[ترجمه ترگمان]برای یک خط تمیز کردن آسان، ماهی تابه را با یک تکه فلز خنثی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. To complete recipe, preheat broiler. Transfer skewers to large baking sheet. Broil 8 to 10 minutes or until vegetables begin to brown. Serve with polenta.
[ترجمه گوگل]برای تکمیل دستور غذا، جوجه های گوشتی را از قبل گرم کنید سیخ ها را به ورقه پخت بزرگ منتقل کنید 8 تا 10 دقیقه یا تا زمانی که سبزیجات شروع به قهوه ای شدن کنند، آب پز کنید با پولنتا سرو کنید
[ترجمه ترگمان]برای کامل کردن دستورالعمل قبل از گرم شدن سیخ های انتقال برای ورقه پخت بزرگ ۸ تا ۱۰ دقیقه یا تا زمانی که سبزیجات شروع به قهوه ای شدن کنند این غذا را با polenta سرو کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The same disease problems beset the broiler industry in the early stages of development.
[ترجمه گوگل]همین مشکلات بیماری، صنعت جوجه‌های گوشتی را در مراحل اولیه توسعه گرفتار کرده است
[ترجمه ترگمان]مشکلات مشابهی در صنعت broiler در مراحل اولیه توسعه به ستوه آمده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Incubation and fattening of broiler were studied with Eucommia fruit meal as feed additives.
[ترجمه گوگل]جوجه کشی و پرواربندی جوجه های گوشتی با کنجاله میوه Eucommia به عنوان افزودنی های خوراک مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]پرورش و پرورش of با وعده های غذایی Eucommia به عنوان افزودنی های خوراکی مورد مطالعه قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

منقل (اسم)
brazier, broiler, fire-pan

بهم زننده (اسم)
broiler, tickler

جوجه یا پرنده کبابی (اسم)
broiler

انگلیسی به انگلیسی

• lower part of oven; rack for broiling; chicken which is meant to be cooked in an oven

پیشنهاد کاربران

مرغ گوشتی
جوجه گردان فر
broiler chicken
مرغ گوشتی
broiler ( علوم و فنّاوری غذا )
واژه مصوب: بریان‏کن
تعریف: دستگاه یا وسیله‏ای برای بریان کردن
فر کباب پز
جوجه ی گوشتی
سیخ یا شبکه فلزی برای کباب کردن
قسمتی در اجاق گاز که در آنجا غذا را با حرارت مستقیم می پزند

بپرس