bravely

/ˈbreɪv.li//ˈbreɪvli/

معنی: دلیرانه، غازیانه
معانی دیگر: شجاعانه

جمله های نمونه

1. he bravely bore the hardships of war
او با شجاعت سختی های جنگ را تحمل کرد.

2. they bravely spoke out against slavery
آنان با شجاعت بر ضد بردگی زبان به اعتراض گشودند.

3. they fought bravely and harvested everlasting fame
آنان با دلیری جنگیدند و شهرت جاودانی به دست آوردند.

4. a man who has bravely sustained the burden of responsibility
مردی که با شهامت بار مسئولیت را تحمل کرده است

5. They are bravely resisting subjugation by their more powerful neighbours.
[ترجمه گوگل]آنها شجاعانه در برابر انقیاد توسط همسایگان قدرتمندتر خود مقاومت می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها شجاعانه در برابر سلطه همسایگان قدرتمندتر خود مقاومت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He faced his illness bravely and without any hint of self-pity.
[ترجمه گوگل]او شجاعانه و بدون هیچ نشانه ای از خود تاسف با بیماری خود روبرو شد
[ترجمه ترگمان]با شجاعت و بدون هیچ نشانی از دلسوزی به بیماری خود روبه رو شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He bravely went into the burning house to rescue the baby.
[ترجمه گوگل]او با شجاعت وارد خانه در حال سوختن شد تا نوزاد را نجات دهد
[ترجمه ترگمان]شجاعانه به خانه سوزان رفت تا بچه را نجات دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He bravely blinked back his tears.
[ترجمه گوگل]با شجاعت به اشک هایش چشمک زد
[ترجمه ترگمان]شجاعانه پلک زد و اشک هایش را پاک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He fought bravely in the midst of the battle.
[ترجمه گوگل]او در بحبوحه نبرد شجاعانه جنگید
[ترجمه ترگمان]شجاعانه در میان نبرد جنگید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He fought bravely, holding his enemies at bay.
[ترجمه گوگل]او شجاعانه جنگید و دشمنانش را در امان نگه داشت
[ترجمه ترگمان]شجاعانه جنگید و دشمنانش را در خلیج نگه داشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He acquitted himself bravely in the battle.
[ترجمه گوگل]او در این نبرد شجاعانه خود را تبرئه کرد
[ترجمه ترگمان]شجاعانه در میدان مبارزه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. For three years matters went bravely on.
[ترجمه گوگل]به مدت سه سال مسائل با شجاعت پیش رفت
[ترجمه ترگمان]سه سال بود که کارها شجاعانه پیش می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Mr Kim bravely stood up to authority.
[ترجمه گوگل]آقای کیم شجاعانه در مقابل قدرت ایستاد
[ترجمه ترگمان]آقای کیم شجاعانه در برابر قدرت ایستادگی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They fought bravely right to the finish.
[ترجمه گوگل]آنها شجاعانه تا پایان جنگیدند
[ترجمه ترگمان]آن ها شجاعانه با شجاعت می جنگیدند تا به پایان برسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He acquitted himself bravely.
[ترجمه گوگل]او با شجاعت خود را تبرئه کرد
[ترجمه ترگمان]شجاعانه خود را تبرئه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Our soldiers bravely fought hand to hand with the enemy.
[ترجمه گوگل]سربازان ما شجاعانه تن به تن با دشمن جنگیدند
[ترجمه ترگمان]سربازان ما شجاعانه با دشمن دست دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دلیرانه (قید)
bravely, valiantly, chivalrously, valorously

غازیانه (قید)
bravely

انگلیسی به انگلیسی

• courageously

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : brave
✅️ اسم ( noun ) : bravery / brave
✅️ صفت ( adjective ) : brave
✅️ قید ( adverb ) : bravely
We have martyrs who fought bravely for the security of our country
ما شهیدانی داریم که شجاعانه برای امنیت کشورمان جنگیدند
شجاعانه
با شجاعت

بپرس