brand name

/ˈbrændˈneɪm//brændˈneɪm/

نام تجارتی (کالا و فرآورده و غیره)، انگ، نام کالای معروف، نام کالای معروف she always buys brand name clothes او همیشه لباسهای مارک معروف میخرد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: brand-name (adj.)
• : تعریف: the name by which a particular brand of a product is popularly known or advertised; trade name.
مشابه: make

جمله های نمونه

1. No other brand name has quite the same cachet.
[ترجمه گوگل]هیچ نام تجاری دیگری کاملاً مشابه آن را ندارد
[ترجمه ترگمان]هیچ نام تجاری دیگری نیز وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The product with the better-known brand name will always sell better.
[ترجمه گوگل]محصول با نام تجاری شناخته شده تر همیشه فروش بهتری خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]محصول با نام برند معروف همیشه فروش بهتری خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. As a result, brand name activity is no longer permissible whereas corporate is, or at least still goes on.
[ترجمه گوگل]در نتیجه، فعالیت نام تجاری دیگر مجاز نیست در حالی که شرکتی مجاز است، یا حداقل هنوز ادامه دارد
[ترجمه ترگمان]در نتیجه فعالیت نام تجاری دیگر مجاز نیست در حالی که شرکت یا حداقل هنوز ادامه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She broke open the capsule, which had no brand name on it, and filled the syringe.
[ترجمه گوگل]او کپسول را که هیچ نام تجاری روی آن نداشت، شکست و سرنگ را پر کرد
[ترجمه ترگمان]کپسول را باز کرد، که هیچ اسمی روی آن نداشت و سرنگ را پر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Because a respected brand name is a valuable asset, the producer has a tremendous incentive to protect the reputation.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که نام تجاری معتبر دارایی ارزشمندی است، تولیدکننده انگیزه زیادی برای محافظت از شهرت دارد
[ترجمه ترگمان]از آنجا که یک نام برند مورد احترام یک دارایی ارزشمند است، تولید کننده، انگیزه فوق العاده ای برای حفظ اعتبار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Exploiting a technical lead or a brand name are common spurs to creating an internal market.
[ترجمه گوگل]بهره برداری از یک سرنخ فنی یا نام تجاری، محرک های رایج برای ایجاد بازار داخلی است
[ترجمه ترگمان]بهره برداری از یک رهبری فنی یا نام تجاری باعث ایجاد یک بازار داخلی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They may also feature brand name products whose price reductions are subsidized by food manufacturers.
[ترجمه گوگل]آنها همچنین ممکن است محصولاتی با نام تجاری داشته باشند که کاهش قیمت آنها توسط تولید کنندگان مواد غذایی یارانه پرداخت می شود
[ترجمه ترگمان]آن ها همچنین ممکن است از محصولات برند نام برند که کاهش قیمت آن ها توسط تولید کنندگان مواد غذایی یارانه دریافت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Vibram: a brand name for a traditional tough and heavy-duty patterned sole which wears well.
[ترجمه گوگل]Vibram: نام تجاری برای یک کفی سنتی با طرح‌دار سخت و سنگین که به خوبی می‌پوشد
[ترجمه ترگمان]Vibram: نام تجاری برای یک سبک سنتی سفت و سخت و - که به خوبی از آن استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. If a washer has a brand name on it, make sure that the smooth side comes into contact with the seating.
[ترجمه گوگل]اگر ماشین لباسشویی دارای نام تجاری است، مطمئن شوید که قسمت صاف آن با صندلی تماس داشته باشد
[ترجمه ترگمان]اگر واشر اسم برند روی آن داشته باشد، دقت کنید که طرف صاف با صندلی تماس پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Glyphosate, often sold under the brand name Roundup, is one of the world's most widely used agricultural chemicals.
[ترجمه گوگل]گلایفوسیت که اغلب با نام تجاری Roundup فروخته می شود، یکی از پرمصرف ترین مواد شیمیایی کشاورزی در جهان است
[ترجمه ترگمان]glyphosate که اغلب زیر نام برند roundup فروخته می شود یکی از محصولات شیمیایی کشاورزی است که به طور گسترده مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Or a brand name may already exist ready for exploitation by a market-maker.
[ترجمه گوگل]یا ممکن است یک نام تجاری از قبل وجود داشته باشد که برای بهره برداری توسط یک بازارساز آماده است
[ترجمه ترگمان]یا یک نام تجاری ممکن است برای بهره برداری توسط یک بازار آماده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They have the brand name and consumer mind share.
[ترجمه گوگل]آنها نام تجاری و سهم ذهن مصرف کننده را دارند
[ترجمه ترگمان]آن ها نام برند و ذهن مصرف کننده را دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Some consumers associate brand name with quality; others associate quality with cost.
[ترجمه گوگل]برخی از مصرف کنندگان نام برند را با کیفیت مرتبط می دانند دیگران کیفیت را با هزینه مرتبط می دانند
[ترجمه ترگمان]برخی مشتریان نام برند را با کیفیت مرتبط می دانند و برخی دیگر کیفیت را با هزینه مرتبط می دانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Mono - Jetronic is the brand name of the Bosch single - point injection system ( Figure 5 ).
[ترجمه گوگل]Mono - Jetronic نام تجاری سیستم تزریق تک نقطه ای بوش است (شکل 5)
[ترجمه ترگمان]تک دندانه ای نام برند سیستم تزریق تک نقطه ای بوس است (شکل ۵)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• name by which a certain brand or make of commodity is known
the brand name of a product made by a particular manufacturer is the name that appears on it.

پیشنهاد کاربران

brand name ( علوم دارویی )
واژه مصوب: نمانام
تعریف: نامی که شرکت سازندۀ دارو برای فراوردۀ دارویی برمی گزیند

بپرس