blood vessel

/ˈblədˈvesəl//blʌdˈvesəl/

معنی: رگ
معانی دیگر: رگ (مویرگ یا شاهرگ یا سیاهرگ)، مجرای خون، عروق خونی رگ، رگ

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: any of the arteries, veins, or capillaries through which the blood circulates.
مشابه: vein, vessel

جمله های نمونه

1. The rupture of a blood vessel usually cause the mark of a bruise.
[ترجمه گوگل]پارگی رگ خونی معمولاً باعث ایجاد علامت کبودی می شود
[ترجمه ترگمان]پارگی عروق خونی معمولا باعث کبودی میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He almost broke a blood vessel from laughing so hard.
[ترجمه گوگل]از شدت خنده نزدیک بود یک رگ خونی بشکند
[ترجمه ترگمان] اون تقریبا داشت یه رگ خونی رو از خنده روده بر می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He burst a blood vessel in a fit of coughing.
[ترجمه گوگل]او به دلیل سرفه یک رگ خونی ترکید
[ترجمه ترگمان]او با سرفه شدیدی یک کشتی خونی را منفجر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Mum almost burst a blood vessel when I told her what happened.
[ترجمه Reihana77] مامانم از شدت عصبانیت نزدیک بود، سکته کند وقتی که بهش گفتم که چه اتفاقی افتاده.
|
[ترجمه گوگل]وقتی به او گفتم چه اتفاقی افتاده، نزدیک بود یک رگ خونی مامان بشکند
[ترجمه ترگمان]وقتی به او گفتم که چه اتفاقی افتاده است، مامان نزدیک بود یک رگ خونی منفجر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The doctor burst a blood vessel.
[ترجمه گوگل]دکتر رگ خونی را ترکاند
[ترجمه ترگمان] دکتر یه رگ خونی ترکید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A stroke is often caused when a blood vessel in the brain ruptures.
[ترجمه گوگل]سکته مغزی اغلب زمانی ایجاد می شود که یک رگ خونی در مغز پاره شود
[ترجمه ترگمان]یک ضربه اغلب باعث می شود که یک رگ خونی در مغز بریده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. If a blood vessel in your leg were to rupture, the leg would just swell up.
[ترجمه گوگل]اگر یک رگ خونی در پای شما پاره شود، ساق پا متورم می شود
[ترجمه ترگمان]اگر یک کشتی خونی در پای شما قطع شود، پا ورم خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. If the plaque blocks a blood vessel, a heart attack or stroke can occur.
[ترجمه گوگل]اگر پلاک رگ خونی را مسدود کند، حمله قلبی یا سکته مغزی رخ می دهد
[ترجمه ترگمان]اگر پلاک یک رگ خونی را مسدود می کند، حمله قلبی یا سکته می تواند رخ دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A blood vessel ruptured.
[ترجمه گوگل]یک رگ خونی پاره شد
[ترجمه ترگمان] یه رگ خونی پاره شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The doctor said a blood vessel in the right lung had burst.
[ترجمه گوگل]دکتر گفت رگ خونی در ریه راست ترکیده است
[ترجمه ترگمان]دکتر گفت که یه رگ خونی در ریه سمت راست منفجر شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Don't be so angry ! You'll burst a blood vessel.
[ترجمه گوگل]اینقدر عصبانی نباش! شما یک رگ خونی می ترکید
[ترجمه ترگمان]این قدر عصبانی نباش! تو یک رگ خونی را منفجر خواهی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Aiming at the bad performance of existing retinal blood vessel segmentation methods for small and low contrast vessels, a new segmentation method based on transition region extraction is proposed.
[ترجمه گوگل]با هدف عملکرد بد روش‌های تقسیم‌بندی رگ‌های خونی شبکیه موجود برای عروق کوچک و کم کنتراست، یک روش بخش‌بندی جدید مبتنی بر استخراج ناحیه انتقالی پیشنهاد شده‌است
[ترجمه ترگمان]با بررسی عملکرد بد روش های قطعه بندی بدنه خون موجود برای کشتی های کوچک و کم کنتراست، یک روش قطعه بندی جدید براساس استخراج منطقه گذار پیشنهاد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. When the intima of a blood vessel is disrupted, as happens after a cut or the rupture of an atherosclerotic plaque, subendothelial collagen and von Willebrand factor are exposed to circulating blood.
[ترجمه گوگل]هنگامی که انتیما یک رگ خونی مختل می شود، همانطور که پس از بریدگی یا پارگی پلاک آترواسکلروتیک اتفاق می افتد، کلاژن ساب اندوتلیال و فاکتور فون ویلبراند در معرض خون در گردش قرار می گیرند
[ترجمه ترگمان]هنگامی که the یک رگ خونی مختل می شود، همان طور که بعد از برش یا پارگی یک پلاک atherosclerotic رخ می دهد، subendothelial کلاژن و factor ون Willebrand در معرض جریان خون قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He was well beaten and in a later race broke a blood vessel.
[ترجمه گوگل]او به خوبی مورد ضرب و شتم قرار گرفت و در یک مسابقه بعدی یک رگ خونی شکست
[ترجمه ترگمان]او به خوبی مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود و در یک مسابقه بعدی یک رگ خونی را شکست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رگ (اسم)
vessel, streak, blood vessel, vena

تخصصی

[بهداشت] رگ

انگلیسی به انگلیسی

• tube or duct of the body containing or circulating blood (artery, vein or capillary)
blood vessels are the narrow tubes through which your blood flows.

پیشنهاد کاربران

بپرس