blood plasma

/ˈblədˈplæzmə//blʌdˈplæzmə/

خونابه، پلاسما، دشتینه ی خون

جمله های نمونه

1. Keep some blood plasma back for the serious cases.
[ترجمه گوگل]مقداری پلاسمای خون را برای موارد جدی نگه دارید
[ترجمه ترگمان]برای پرونده های جدی، پلاسمای خون را به حالت تعلیق درآورید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They give you new blood plasma.
[ترجمه گوگل]پلاسمای خون جدیدی به شما می دهند
[ترجمه ترگمان] اونا بهت پلاسما خون جدید میدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Sweat is derived from blood plasma and blood salts.
[ترجمه گوگل]عرق از پلاسمای خون و نمک های خون به دست می آید
[ترجمه ترگمان]عرق از پلاسما و نمک خون گرفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The in bloodmobile blood plasma finds out has the virus, but remains the ID card, the contact method all is false, (cannot be intentionally).
[ترجمه گوگل]در پلاسمای خونی خونی متوجه می شود که ویروس دارد، اما کارت شناسایی باقی می ماند، روش تماس همه نادرست است، (نمی توان عمدی باشد)
[ترجمه ترگمان]در پلاسمای خون bloodmobile، این ویروس وجود دارد، اما کارت شناسایی باقی می ماند، روش ارتباطی همه غلط است (نمی تواند به طور عمدی)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Blood plasma VLDL concentration can be used as an indicator to select fatness traits.
[ترجمه گوگل]غلظت VLDL پلاسمایی خون می تواند به عنوان یک شاخص برای انتخاب صفات چاق استفاده شود
[ترجمه ترگمان]غلظت پلاسمای خون می تواند به عنوان شاخصی برای انتخاب ویژگی های چاقی به کار رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The main features: It has high yield of blood plasma and the rate of broken blood corpuscle can be reduced to the lowest.
[ترجمه گوگل]ویژگی‌های اصلی: بازدهی بالایی از پلاسمای خون دارد و می‌توان میزان شکستگی گلبول‌های خون را به کمترین حد ممکن کاهش داد
[ترجمه ترگمان]ویژگی های اصلی: بازده بالایی از پلاسمای خون و نرخ شکست خون شکسته می تواند به پایین ترین حد کاهش یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. For example, sodium in our blood plasma is almost to the point sometimes of 100 millimol or that's very, very concentrated.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، سدیم در پلاسمای خون ما تقریباً گاهی اوقات به 100 میلی مول می رسد یا بسیار بسیار غلیظ است
[ترجمه ترگمان]برای مثال، سدیم در پلاسمای خون ما تقریبا تا حدود ۱۰۰ millimol یا بسیار بسیار متمرکز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Total body water, contained principally in blood plasma and in intracellular and interstitial fluids.
[ترجمه گوگل]کل آب بدن که عمدتاً در پلاسمای خون و مایعات درون سلولی و بینابینی موجود است
[ترجمه ترگمان]آب کل بدن عمدتا در پلاسمای خون و در سیالات درون سلولی و میان بافتی ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Changes in VIP contents in blood plasma and dodecadactylon tissue were determined.
[ترجمه گوگل]تغییرات در محتوای VIP در پلاسمای خون و بافت دوازدهه تعیین شد
[ترجمه ترگمان]تغییرات در محتوای VIP در پلاسمای خون و بافت dodecadactylon مشخص شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The blood plasma lipid examination was abnormal.
[ترجمه گوگل]بررسی چربی پلاسمای خون غیر طبیعی بود
[ترجمه ترگمان]آزمایش چربی پلاسمای خون غیر عادی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Method: Determination of thyroid hormone in blood plasma in ELIA was performed in 42 cases of patients with brain apoplexy around being cured and 20 healthy subjects served as normal control group.
[ترجمه گوگل]روش: تعیین هورمون تیروئید در پلاسمای خون در روش ELIA در 42 بیمار مبتلا به آپوپلکسی مغزی در حوالی بهبودی و 20 فرد سالم به عنوان گروه کنترل عادی انجام شد
[ترجمه ترگمان]روش: تعیین هورمون تیرویید در پلاسمای خون در elia در ۴۲ مورد از بیماران مبتلا به سکته مغزی در اطراف درمان شد و ۲۰ فرد سالم به عنوان گروه کنترل عادی خدمت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The present invention relates to antitetanic immunological blood plasma and its preparation process.
[ترجمه گوگل]اختراع حاضر به پلاسمای خون ایمونولوژیک ضد کتانیک و فرآیند تهیه آن مربوط می شود
[ترجمه ترگمان]اختراع موجود به پلاسما، پلاسما و فرآیند آماده سازی آن مربوط می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She donated blood plasma to Dr. Casals and he recovered too. Her blood saved his life.
[ترجمه گوگل]او پلاسمای خون را به دکتر کازال اهدا کرد و او نیز بهبود یافت خون او جان او را نجات داد
[ترجمه ترگمان]اون پلاسما رو به دکتر \"Casals\" اهدا کرد و اون هم بهبود پیدا کرد خونش جونش رو نجات داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. To freeze - dry ( blood plasma or other biological substances ).
[ترجمه گوگل]برای یخ زدن - خشک کردن (پلاسمای خون یا سایر مواد بیولوژیکی)
[ترجمه ترگمان]برای خشک کردن منجمد (پلاسمای خون یا دیگر مواد زیستی)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[بهداشت] پلاسمای خون

انگلیسی به انگلیسی

• liquid part of blood

پیشنهاد کاربران

بپرس