bellied

/ˈbelid//ˈbelid/

ستیزگرایی، جنگ گرایی، رزمجویی، پیکارجویی، اهل جنگ و دعوا بودن، جنگ خویی، شکم دار، دارای شکم بخصوص، دارای شکم بخصوص a red bellied bird پرندهی سینه سرخ

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: having a belly of a particular kind (used in combination).

- a red-bellied woodpecker
[ترجمه گوگل] دارکوب شکم قرمز
[ترجمه ترگمان] یک دارکوب با شکم قرمز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the sheets on the line bellied out in the wind
ملافه های روی رجه در باد،شکم داده بودند.

2. The company bellied up during the economic recession.
[ترجمه گوگل]این شرکت در دوران رکود اقتصادی شکست خورد
[ترجمه ترگمان]این شرکت در طی رکود اقتصادی شکم خود را از دست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The wind bellied ( out ) the sail.
[ترجمه گوگل]باد بادبان را شکم کرد
[ترجمه ترگمان]باد با شکم باد حرکت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They bellied up to the bar at the club.
[ترجمه گوگل]آنها به سمت نوار باشگاه شکم کردند
[ترجمه ترگمان] اونا به بار توی کلوب رفتن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Wind bellied the sails.
[ترجمه گوگل]باد بادبان ها را شکم کرد
[ترجمه ترگمان]باد باد را باد می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The wind bellied out the sails.
[ترجمه گوگل]باد بادبان ها را بیرون کشید
[ترجمه ترگمان]باد در بادبان ها افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The sails bellied out in the wind.
[ترجمه گوگل]بادبان ها در باد شکم کردند
[ترجمه ترگمان]بادبان ها در باد باد کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The curtains bellied in the breeze.
[ترجمه گوگل]پرده ها در نسیم شکم خوردند
[ترجمه ترگمان]پرده ها در باد باد می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We discovered the rich lode bellied out.
[ترجمه گوگل]ما متوجه شدیم که غول ثروتمند شکم کرده است
[ترجمه ترگمان]ما کشف کردیم که طلا خیلی زود رشد کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Beside us the lace curtains bellied in with a faint breeze, then hung inert.
[ترجمه گوگل]کنار ما، پرده‌های توری با نسیم ضعیفی به داخل شکم می‌زدند، سپس بی‌حرکت آویزان می‌شدند
[ترجمه ترگمان]در کنار ما پرده توری با باد ملایمی به هوا می رفت، سپس بی حرکت ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Three million more were trapped bellied the Iron Curtain in a Stalinist nightmare.
[ترجمه گوگل]سه میلیون نفر دیگر در کابوس استالینیستی به دام پرده آهنین افتادند
[ترجمه ترگمان]سه میلیون دیگر در کنار پرده آهنین در یک کابوس Stalinist گرفتار شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The ship's sails bellied in the wind.
[ترجمه گوگل]بادبان های کشتی در باد شکم خوردند
[ترجمه ترگمان]بادبان های کشتی باد کرده و باد کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. That big - bellied fellow was very cruel and greedy.
[ترجمه گوگل]آن مرد شکم گنده بسیار ظالم و حریص بود
[ترجمه ترگمان]این مرد با شکم بزرگ خیلی ظالم و حریص بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The fire bellied toad genus, Bombina, with seven species, which spread throughout various Eurasiatic areas.
[ترجمه گوگل]آتش شکم جنس وزغ، Bombina، با هفت گونه، که در سراسر مناطق مختلف اوراسیا گسترش یافته است
[ترجمه ترگمان]The با شکم قورباغه و هفت گونه که در مناطق مختلف Eurasiatic پخش شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• big-bellied; having a belly of a certain kind (soft-bellied, etc.)

پیشنهاد کاربران

بپرس