beforehand

/bɪˈfɔːrhænd//bɪˈfɔːhænd/

معنی: اماده، راحت، جلو، پیش، قبلا، پیشاپیش، مقدم بر
معانی دیگر: ازپیش، از قبل، پیش از وقت، جلوتر، زودتر

بررسی کلمه

قید ( adverb )
• : تعریف: in advance; at a previous time; earlier.
متضاد: afterward, behindhand, subsequently
مشابه: early, in advance

- We went to the movie, but ate dinner beforehand.
[ترجمه غلام محمد سالاب زی] رفتیم فلم سینما مگر قبلش شام خپردم
|
[ترجمه میرزایی] ما به سینما رفتیم ، اما قبلش شام خوردیم
|
[ترجمه گوگل] رفتیم فیلم ولی قبلش شام خوردیم
[ترجمه ترگمان] رفتیم سینما، اما قبلش شام خوردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. ring up beforehand to reserve a table
برای رزرو کردن میز از پیش تلفن بزنید.

2. they got married without telling anyone beforehand
آنها بدون آنکه قبلا به کسی بگویند ازدواج کردند.

3. the workers' strike and uprising had been choreographed beforehand
اعتصاب و بلوای کارگران از قبل طرح ریزی شده بود.

4. It is reasonable to assume that he knew beforehand that this would happen.
[ترجمه گوگل]منطقی است که فرض کنیم او از قبل می دانست که این اتفاق خواهد افتاد
[ترجمه ترگمان]این منطقی است که فرض کنیم او از قبل می دانست که این اتفاق خواهد افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They proposed to make arrangement beforehand.
[ترجمه غلام محمد سالاب زی] أنها پیشنهاد کرده بودند که از قبل باید هماهنگی انجام شود.
|
[ترجمه گوگل]آنها پیشنهاد کردند که از قبل هماهنگی انجام شود
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد کردند که از قبل ترتیب کارها را بدهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The police need to be briefed beforehand on how to deal with this sort of situation.
[ترجمه گوگل]پلیس باید از قبل در مورد نحوه برخورد با این نوع موقعیت ها توضیح داده شود
[ترجمه ترگمان]پلیس باید پیشاپیش درباره نحوه برخورد با این وضعیت توضیح داده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There was so much hype beforehand that it would have been difficult for the film to match up to/with our expectations of it.
[ترجمه گوگل]از قبل آنقدر هیاهو وجود داشت که تطابق فیلم با انتظارات ما از آن دشوار بود
[ترجمه ترگمان]قبل از این که فیلم بازی کردن با انتظارات ما از آن مشکل باشد، قبل از هر چیز بسیار اعتیاد زیادی وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It's just as well we'd prepared everything beforehand.
[ترجمه گوگل]به همین خوبی ما همه چیز را از قبل آماده کرده بودیم
[ترجمه ترگمان]درست مثل این است که قبلا همه چیز را آماده کرده بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He was informed beforehand.
[ترجمه گوگل]از قبل به او اطلاع داده شده بود
[ترجمه ترگمان]او قبلا مطلع شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I wish we'd known about it beforehand.
[ترجمه گوگل]کاش از قبل در موردش می دانستیم
[ترجمه ترگمان]کاش قبلا هم این موضوع را میدونستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Please inform me of your arrival time beforehand.
[ترجمه گوگل]لطفا از قبل زمان ورود خود را به من اطلاع دهید
[ترجمه ترگمان]خواهش می کنم از قبل از آمدن شما به من خبر بدهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Make a list of your questions beforehand.
[ترجمه گوگل]از قبل لیستی از سوالات خود تهیه کنید
[ترجمه ترگمان]از قبل یه لیست از سوالای تو بساز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I'm always beforehand with the rent.
[ترجمه گوگل]من همیشه از قبل با اجاره هستم
[ترجمه ترگمان]من همیشه از اجاره این پول استفاده می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He warned me beforehand what to expect.
[ترجمه گوگل]او از قبل به من هشدار داد که چه انتظاری داشته باشم
[ترجمه ترگمان]او از قبل به من هشدار داده بود که انتظار چه چیزی را داشته باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اماده (صفت)
able, apt, ready, provided, present, stock, handy, beforehand, presentient, fresh, prompt

راحت (صفت)
straight, convenient, well, light-handed, beforehand, placid, comfortable, comfy, snug, cozy, cuddly, homelike

جلو (قید)
up, afore, forward, ahead, forth, before, beforehand, along

پیش (قید)
near, beside, forward, ahead, forth, ago, past, in advance, beforehand, along, fore

قبلا (قید)
heretofore, beforehand, already, formerly, erstwhile, erst, supra

پیشاپیش (قید)
beforehand

مقدم بر (قید)
beforehand

انگلیسی به انگلیسی

• before; previous; earlier
in advance
if you do something beforehand, you do it earlier than a particular event.

پیشنهاد کاربران

پیش از هر چیزی
- ازقبل / از پیش
قبل از اقدام کردن
پیشاپیش
جلو جلو
روی دست
از قبل، ، از پیش

بپرس