baked

/beɪkt//beɪkt/

معنی: پخته

جمله های نمونه

1. baked (or cooked) beet
لبو

2. freshly baked bread
نان تازه (از تنور درآمده)

3. sherry baked a cake for my birthday
شری کیکی برای تولد من پخت.

4. sherry baked me a cake
شری برایم کیک پخت.

5. a brick made of baked clay
آجری که از خاک رس پخته ساخته شده است

6. the potato is half baked
سیب زمینی نیمه پخته است.

7. the women patted up the dough and he baked the bread
زن ها خمیر را پهن می کردند و او نان می پخت.

8. The soil is baked dry by the fierce heat of the sun.
[ترجمه گوگل]خاک در اثر گرمای شدید خورشید خشک می شود
[ترجمه ترگمان]خاک بوسیله گرمای شدید خورشید خشک می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Freshly baked apple pie makes a tasty dessert.
[ترجمه گوگل]پای سیب تازه پخته شده یک دسر خوشمزه درست می کند
[ترجمه ترگمان]پای سیب پخته یک دسر خوش مزه درست می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Bricks are baked in a kiln.
[ترجمه الیس] اجر درون کوره پخته می شود
|
[ترجمه گوگل]آجرها را در کوره می پزند
[ترجمه ترگمان]Bricks در کوره پخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The smell of baked apples pervaded the house.
[ترجمه گوگل]بوی سیب های پخته همه خانه را فرا گرفته بود
[ترجمه ترگمان]بوی سیب های پخته در خانه پیچید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The players can advertise baked beans, but not rugby boots.
[ترجمه گوگل]بازیکنان می توانند لوبیا پخته شده را تبلیغ کنند، اما نه چکمه های راگبی
[ترجمه ترگمان]بازیکنان می توانند لوبیا پخته (نه راگبی)تبلیغ کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The supersavers on offer this week are baked beans, chocolate biscuits and cornflakes.
[ترجمه گوگل]فوق العاده های پیشنهادی این هفته لوبیاهای پخته شده، بیسکویت های شکلاتی و کورن فلکس هستند
[ترجمه ترگمان]The که در این هفته پیشنهاد می شود، لوبیای پخته، بیسکوییت شکلاتی و cornflakes است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The bricks were baked in the sun.
[ترجمه گوگل]آجرها در آفتاب پخته شدند
[ترجمه ترگمان]آجرهای زیر آفتاب پخته شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They're freshly baked. I fetched them from the baker's this morning.
[ترجمه گوگل]تازه پخته شده اند امروز صبح آنها را از نانوایی آوردم
[ترجمه ترگمان]تازه پخته شده اند امروز صبح آن ها را از نانوا آوردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. It's very hot today; I am quite baked up.
[ترجمه گوگل]امروز هوا خیلی گرم است؛ من کاملاً داغونم
[ترجمه ترگمان]امروز هوا خیلی گرم است، کاملا پخته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Mrs. Green has baked cakes, and Mr. Green has bought a small present for every little guest.
[ترجمه گوگل]خانم گرین کیک پخته است و آقای گرین برای هر مهمان کوچک یک هدیه کوچک خریده است
[ترجمه ترگمان]خانم گرین کیک پخته و آقای گرین برای هر مهمان کوچک هدیه ای کوچک خریده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پخته (صفت)
ripe, baked

انگلیسی به انگلیسی

• cooked by dry heat in an oven

پیشنهاد کاربران

توی فِر پخته شده
نشئه، چِت، مست
خشک شده ( توسط هوا گرم )
intoxicated by drink or drugs, especially cannabis.
درستکردن وپختن نان کیک
پختن
تنوری
پخته شده.

بپرس