babe

/ˈbeɪb//beɪb/

معنی: شخص ساده و معصوم، کودک، طفل، نوزاد
معانی دیگر: (با b کوچک هم می توان نوشت) هنگامه، غوغا، قیل و قال، همهمه، هیاهو، ولوله، هرج و مرج، اغتشاش، سر و صدای مردم، محل شلوغ و پر سر و صدا، (کتاب مقدس) شهر بابل (در سرزمین شینار)، هر طرح یا نقشه ی غیر عملی، کار نشدنی، بچه، (امریکا - خودمانی) زن یا دختر جوان، تیکه، مه پاره، (در خطاب به همسر یا معشوقه) عزیزم، جون دلم، آدم زودباور، ساده دل، ببو، بی عرضه، بی تجربه (babe in the woods و babe in arms هم می گویند)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
عبارات: babe in the woods
(1) تعریف: a recently born or very young person; baby.
مشابه: baby

(2) تعریف: a naive or inexperienced person.
مشابه: innocent, naif

(3) تعریف: (informal) a young woman.
مشابه: baby

جمله های نمونه

1. when it came to buying and selling he was a babe in arms
در خرید و فروش خیلی ناشی و بی تجربه بود.

2. His husband didn't want a babe that was none of his.
[ترجمه mk] شوهرش زن جوانی نمیخواست که اصلا مال او نبود
|
[ترجمه گوگل]شوهرش بچه ای نمی خواست که از او نباشد
[ترجمه ترگمان]شوهرش بچه ای نمی خواست که به او تعلق نداشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It's up to you, babe. I'll do whatever you say.
[ترجمه یوسف نادری] به تو بستگی داره عزیزم. هر کاری بگی میکنم.
|
[ترجمه گوگل]بستگی به خودت داره عزیزم هر کاری بگی انجام میدم
[ترجمه ترگمان]به خودت بستگی داره عزیزم هر چی تو بگی می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Do you know the woman with a babe in her arms?
[ترجمه بشرا] آیا شما زنی که بچه در آغوش دارد میشناسید ؟
|
[ترجمه گوگل]آیا زنی را می شناسید که نوزادی در بغل دارد؟
[ترجمه ترگمان]آیا شما زنی را که در آغوش دارد می شناسید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The babe was a wonder to behold.
[ترجمه گوگل]کودک شگفت انگیز بود
[ترجمه ترگمان]کودک از دیدن این منظره تعجب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. How do you feel about that, babe?
[ترجمه علي] خوشگله ، در مورد آن چه حسی داری؟
|
[ترجمه بی] چه خسی در موردش داری عزیزم
|
[ترجمه می] بیبی ، چه احساسی راجب بهش داری ؟
|
[ترجمه گوگل]در مورد آن چه احساسی داری عزیزم؟
[ترجمه ترگمان]نظرت در مورد این چیه، عزیزم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Babe slipped and fell flat on her face.
[ترجمه گوگل]بیب لیز خورد و روی صورتش افتاد
[ترجمه ترگمان]عزیزم لیز خورد و روی صورتش افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He was like a babe in the woods when he first came to New York.
[ترجمه گوگل]وقتی برای اولین بار به نیویورک آمد، او مانند یک نوزاد در جنگل بود
[ترجمه ترگمان]وقتی اولین بار به نیویورک آمد مثل یک نوزاد در جنگل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The babe in her arms was very lovely.
[ترجمه گوگل]بچه ای که در آغوشش بود خیلی دوست داشتنی بود
[ترجمه ترگمان]کودک در آغوش او بسیار دوست داشتنی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I'm sorry, babe. I didn't mean it.
[ترجمه گوگل]متاسفم عزیزم منظورم این نبود
[ترجمه ترگمان]متاسفم عزیزم منظوری نداشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Stop worrying about Lucia - she's no babe in the woods anymore.
[ترجمه گوگل]دیگر نگران لوسیا نباشید - او دیگر در جنگل نیست
[ترجمه ترگمان]دیگه نگران \"لوسیا\" نباش اون دیگه توی جنگل نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He slept like a babe and woke just after dawn.
[ترجمه گوگل]او مانند یک نوزاد می خوابید و درست بعد از سحر از خواب بیدار می شد
[ترجمه ترگمان]درست مثل یک کودک خوابیده و درست بعد از سحر بیدار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Even Babe Ruth was in the twilight of his magnificent career by 193
[ترجمه گوگل]حتی بیب روث تا سال 193 در گرگ و میش زندگی حرفه ای باشکوه خود بود
[ترجمه ترگمان]حتی عزیزم روت در تاریکی زندگی باشکوه خود با پیشخدمت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Rex is sleeping like a babe.
[ترجمه گوگل]رکس مثل بچه ها خوابیده است
[ترجمه ترگمان] رکس \"مثل یه جیگر میخوابه\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Babe Connelly was now the boss, and Daley and a few other ambitious young men were right behind him.
[ترجمه گوگل]بیب کانلی اکنون رئیس بود و دیلی و چند مرد جوان جاه طلب دیگر درست پشت سر او بودند
[ترجمه ترگمان]عزیزم کانلی حالا رئیس بود و دیلی و چند مرد جوان جاه طلب پشت سر او بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شخص ساده و معصوم (اسم)
babe, baby

کودک (اسم)
babe, baby, child, kid, infant, tike, bantling, trot, chit, tyke

طفل (اسم)
babe, baby, child, infant, brat, inexperienced person, tyke

نوزاد (اسم)
grub, babe, baby, newborn, hatchling, bambino, chick

تخصصی

[بهداشت] کودک - طفل - نوزاد

انگلیسی به انگلیسی

• baby, infant; naive person; term used to address a lover or a loved one; pretty young woman; handsome young man (slang)
a babe is the same as a baby; an old-fashioned use.
some people use babe as an affectionate way of addressing someone; an informal use.

پیشنهاد کاربران

1. عزیزم.
2. زن خوشگل/ زیبا.
3. نوزاد.
4. فرد ساده لوح و بی تجربه.
babe=babes
کودک ؛ عزیزم
# a newborn babe
# The babe in her arms was very lovely
# How do you feel about that, babe?
# It's up to you, babe, I'll do whatever you say
عزیز، شخصی که برای شما با ارزش باشه
عزیزم
( محاوره ) زن جَوون سکسی، تیکه
عزیز ، جون دل
در لهجه کرجی یالان ( بچه های کرج ) ، به بچه یا دلبند و مانندآن می گویند: ببه ( به فتح اول و کسر دوم )
ببه جان! اینجه دیار کرجه
کرجیا! کرجی گپ بزنین
a word used to address a young woman, or your wife, husband or partner, usually expressing love but sometimes . Ox

بپرس