behavioural

جمله های نمونه

1. It is the parents who actually observe these behavioural problems in their children.
[ترجمه گوگل]این والدین هستند که در واقع این مشکلات رفتاری را در فرزندان خود مشاهده می کنند
[ترجمه ترگمان]این والدین هستند که در واقع این مشکلات رفتاری را در کودکان خود مشاهده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Family breakdown can lead to behavioural problems in children.
[ترجمه گوگل]فروپاشی خانواده می تواند منجر به مشکلات رفتاری در کودکان شود
[ترجمه ترگمان]اختلال خانواده می تواند منجر به مشکلات رفتاری در کودکان شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We do not know which behavioural traits are inherited and which acquired.
[ترجمه گوگل]ما نمی دانیم کدام ویژگی های رفتاری ارثی و کدام اکتسابی است
[ترجمه ترگمان]ما نمی دانیم که کدام ویژگی های رفتاری به ارث برده می شوند و کدام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Societies need to develop highly adaptive behavioural rules for survival.
[ترجمه گوگل]جوامع باید قوانین رفتاری بسیار سازگار را برای بقا ایجاد کنند
[ترجمه ترگمان]جوامع نیاز به توسعه قوانین رفتاری بسیار تطبیقی برای بقا دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She studied behavioural psychology at college.
[ترجمه گوگل]او در کالج روانشناسی رفتاری خوانده است
[ترجمه ترگمان]او روان شناسی رفتاری را در کالج مطالعه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The insidious course, the behavioural disturbances, and the distress of Alzheimer's disease make this uncommon.
[ترجمه گوگل]سیر موذیانه، اختلالات رفتاری و ناراحتی ناشی از بیماری آلزایمر این را غیر معمول می کند
[ترجمه ترگمان]البته، اختلالات رفتاری، اختلالات رفتاری و ناراحتی های ناشی از بیماری آلزایمر، این موضوع را غیر معمول می سازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. One behavioural example that approaches this degree of elementary simplicity concerns hygienic behaviour in honeybees.
[ترجمه گوگل]یک مثال رفتاری که به این درجه از سادگی اولیه نزدیک می شود، به رفتار بهداشتی در زنبورهای عسل مربوط می شود
[ترجمه ترگمان]یک نمونه رفتاری که این درجه از سادگی ابتدایی را نزدیک می کند رفتار hygienic در زنبوره ای عسل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Behavioural psychologists prefer to limit themselves to the physically observable.
[ترجمه گوگل]روانشناسان رفتاری ترجیح می دهند خود را به موارد قابل مشاهده فیزیکی محدود کنند
[ترجمه ترگمان]روانشناسان رفتاری ترجیح می دهند که خود را به قابل مشاهده فیزیکی محدود کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Behavioural techniques Most treatment programmes include behavioural modification techniques, making the patient's access to pleasurable activities contingent on weight gain.
[ترجمه گوگل]تکنیک های رفتاری اکثر برنامه های درمانی شامل تکنیک های اصلاح رفتار هستند که دسترسی بیمار به فعالیت های لذت بخش را منوط به افزایش وزن می کند
[ترجمه ترگمان]تکنیک های رفتاری رفتاری اغلب شامل روش های اصلاح رفتاری، ایجاد دسترسی بیمار به فعالیت های لذت بخش برای افزایش وزن هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It seems difficult to write behavioural objectives for this domain alone, as affective functioning is always interwoven with cognitive functioning.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد نوشتن اهداف رفتاری به تنهایی برای این حوزه دشوار باشد، زیرا عملکرد عاطفی همیشه با عملکرد شناختی در هم تنیده است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که نوشتن اهداف رفتاری برای این حوزه به تنهایی دشوار است، چون عملکرد عاطفی همیشه با عملکرد شناختی درهم گره خورده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. At both stages, coping can have behavioural and psychological aspects.
[ترجمه گوگل]در هر دو مرحله، مقابله می تواند جنبه های رفتاری و روانی داشته باشد
[ترجمه ترگمان]در هر دو مرحله، مقابله می تواند جنبه های رفتاری و روانی داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The search for personal inadequacy and behavioural defects has been the key focus of such research and policy.
[ترجمه گوگل]جستجوی نارسایی های شخصی و نقایص رفتاری کانون اصلی چنین تحقیقات و سیاست هایی بوده است
[ترجمه ترگمان]جستجو برای نقص های شخصی و نقص رفتاری، تمرکز اصلی این تحقیق و سیاست بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This section contains a detailed analysis of the behavioural determinants.
[ترجمه گوگل]این بخش شامل تجزیه و تحلیل دقیق از عوامل رفتاری است
[ترجمه ترگمان]این بخش شامل یک تحلیل دقیق از عوامل تعیین کننده رفتاری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Yet this is exactly the behavioural propensity of the id uncovered by clinical psychoanalysis.
[ترجمه گوگل]با این حال این دقیقاً همان گرایش رفتاری شناسه است که توسط روانکاوی بالینی آشکار شده است
[ترجمه ترگمان]با این حال، این دقیقا میل رفتاری of است که توسط روانشناسان بالینی کشف شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. This is an interesting psychiatric case study of a child with extreme behavioural difficulties.
[ترجمه گوگل]این یک مطالعه موردی روانپزشکی جالب از یک کودک با مشکلات رفتاری شدید است
[ترجمه ترگمان]این یک مطالعه موردی روانی جالب از یک کودک با مشکلات رفتاری حاد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[حسابداری] رفتاری

انگلیسی به انگلیسی

• pertaining to behavior, of conduct (also behavioral)

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : behave
اسم ( noun ) : behavior
صفت ( adjective ) : behavioral
قید ( adverb ) : behaviorally
behavioural ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: رفتاری
تعریف: مربوط به رفتار

بپرس