basophil


میل ترکیبی شدید با مواد قلیایی، ماده قلیادوست

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: basophilic (adj.)
• : تعریف: a tissue, substance, or cell, esp. a white blood cell, that readily takes on basic dyes.

جمله های نمونه

1. Neutrophils, eosinophils, and basophils were too few to count and could not be analysed further.
[ترجمه گوگل]نوتروفیل‌ها، ائوزینوفیل‌ها و بازوفیل‌ها برای شمارش بسیار کم بودند و نمی‌توان آنها را بیشتر تجزیه و تحلیل کرد
[ترجمه ترگمان]Neutrophils، ائوزینوفیل، و basophils تعداد بسیار کمی برای شمارش بودند و نمی توانستند بیش از این مورد تحلیل قرار بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. But there was no eosinophil or basophil was found. that may be caused by the lack of the scarcity of the cells or by the destruction of processing of blood smear.
[ترجمه گوگل]اما ائوزینوفیل یا بازوفیل یافت نشد که ممکن است به دلیل کمبود سلول ها یا از بین رفتن پردازش لام خون ایجاد شود
[ترجمه ترگمان]اما هیچ eosinophil یا basophil پیدا نشد این امر ممکن است ناشی از نبود کمبود سلول ها و یا تخریب of خون باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We compared the presence of autoantibodies to basophil degranulation phenotypes and to disease status.
[ترجمه گوگل]ما حضور اتوآنتی بادی‌ها را با فنوتیپ‌های دگرانولاسیون بازوفیل و وضعیت بیماری مقایسه کردیم
[ترجمه ترگمان]ما حضور autoantibodies را در برابر basophil degranulation phenotypes و وضعیت بیماری مقایسه کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We suggest that basophil releasability is a good index for diagnosing allergic diseases and evaluating its curative effects.
[ترجمه گوگل]پیشنهاد ما این است که آزادسازی بازوفیل شاخص خوبی برای تشخیص بیماری های آلرژیک و ارزیابی اثرات درمانی آن است
[ترجمه ترگمان]ما پیشنهاد می کنیم که basophil releasability یک شاخص خوب برای تشخیص بیماری های آلرژیک و ارزیابی اثرات درمانی آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This removes the stimulus for further eosinophil and basophil recruitment more rapidly and halts the allergic response.
[ترجمه گوگل]این امر محرک برای جذب بیشتر ائوزینوفیل و بازوفیل را با سرعت بیشتری از بین می برد و پاسخ آلرژیک را متوقف می کند
[ترجمه ترگمان]این امر انگیزه جذب بیشتر و جذب سریع کارمند یابی را بیشتر می کند و واکنش آلرژیک را متوقف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Methods Skin tests with autologous serum and basophil histamine - release assay ( BHRA ) were performed.
[ترجمه گوگل]روش‌ها آزمایش‌های پوستی با سرم اتولوگ و سنجش بازوفیل آزادسازی هیستامین (BHRA) انجام شد
[ترجمه ترگمان]روش های مربوط به پوست با سرم autologous و سنجش release histamine (BHRA)انجام شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There is a basophil in the center of the field which has a lobed nucleus (like PMN's) and numerous coarse, dark blue granules in the cytoplasm.
[ترجمه گوگل]یک بازوفیل در مرکز میدان وجود دارد که دارای یک هسته لوبدار (مانند PMN) و گرانول های درشت و آبی تیره متعدد در سیتوپلاسم است
[ترجمه ترگمان]یک basophil در مرکز این میدان وجود دارد که هسته lobed (مانند PMN)و دانه های درشت و درشت آبی را در سیتوپلاسم خود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The modified Human Basophil Degranulation Test (HCDT) is a simple way to assess the degranulation of human basophils to the specific allergens.
[ترجمه گوگل]تست اصلاح شده Human Basophil Degranulation Test (HCDT) یک راه ساده برای ارزیابی دگرانولاسیون بازوفیل های انسانی نسبت به آلرژن های خاص است
[ترجمه ترگمان]آزمون degranulation Basophil انسان یک روش ساده برای ارزیابی the of انسان به the خاص است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Discussion is targeted to researchers and clinicians who have an interest in mast cell and basophil biology.
[ترجمه گوگل]بحث برای محققان و پزشکانی که به ماست سل و بیولوژی بازوفیل علاقه دارند، هدف قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]بحث بر سر محققان و متخصصان بالینی است که نسبت به پیل mast و بیولوژی basophil علاقه دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The results showed that there were erythrocyte, lymphocyte, monocyte, neutrophil and thrombocyte, but no eosinophil and basophil found in blood smears or ultrathin sections.
[ترجمه گوگل]نتایج نشان داد که گلبول های قرمز، لنفوسیت، مونوسیت، نوتروفیل و ترومبوسیت وجود دارد، اما هیچ ائوزینوفیل و بازوفیل در اسمیر خون یا بخش های فوق نازک یافت نشد
[ترجمه ترگمان]نتایج نشان داد که there، lymphocyte، monocyte، neutrophil و thrombocyte وجود دارد، اما هیچ eosinophil و basophil در smears خونی یا بخش های بسیار باریک یافت نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. All these conditions are related to antigen-induced mast cell or basophil activation.
[ترجمه گوگل]همه این شرایط مربوط به فعال شدن ماست سل یا بازوفیل ناشی از آنتی ژن است
[ترجمه ترگمان]تمام این شرایط مربوط به سلول های mast با آنتی ژن و یا فعال سازی basophil هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Which may be a novel mechanism of amplification of basophil activation signal.
[ترجمه گوگل]که ممکن است مکانیزم جدیدی برای تقویت سیگنال فعال سازی بازوفیل باشد
[ترجمه ترگمان]که ممکن است یک مکانیزم جدید برای تقویت سیگنال فعال سازی basophil باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This is an excellent review of current research in mast cell and basophil biology.
[ترجمه گوگل]این یک مرور عالی از تحقیقات فعلی در ماست سل و بیولوژی بازوفیل است
[ترجمه ترگمان]این یک بررسی عالی از تحقیقات کنونی در زمینه زیست شناسی سلولی و زیست شناسی مولکولی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[نساجی] باز دوست - قلیا دوست

انگلیسی به انگلیسی

• cell or tissue which has an affinity for basic stains (biology)

پیشنهاد کاربران

اختصار آزمایش واژه کامل معنی / معادل محدوده طبیعی
Baso Basophil بازوفیل 15 - 50/mm3
( 0 - 1% )
لینک تصویر بازوفیل
http://s2. picofile. com/file/7652201612/Basophil_by_M_KHAJEH. jpg
هماتولوژی :
بازوفیل یک نوع گویچه سفید خون است
در خون محیطی شخص نرمال 5 نوع گویچه سفید به قرار زیر دیده می شود
1 - نوتروفیل 2 - لنفوسیت 3 - منوسیت 4 - ائوزینوفیل 5 - بازوفیل کمترین سهم متعلق به بازوفیل 1 - 0 درصد است

بپرس