اسم ( noun )
حالات: axes
حالات: axes
• (1) تعریف: a straight line that serves as the unmoving center about which a body or figure turns.
• مشابه: center
• مشابه: center
- Earth makes a complete turn on its axis every twenty-four hours.
[ترجمه گوگل] زمین هر بیست و چهار ساعت یک بار دور محور خود چرخش کامل می کند
[ترجمه ترگمان] زمین هر بیست و چهار ساعت به دور محور خود می چرخد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] زمین هر بیست و چهار ساعت به دور محور خود می چرخد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a straight line that divides a body or figure symmetrically.
- Canada's east-west axis is approximately 3600 miles long.
[ترجمه گوگل] طول محور شرق به غرب کانادا تقریباً 3600 مایل است
[ترجمه ترگمان] محور شرقی - غربی کانادا حدود ۳۶۰۰ مایل طول دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] محور شرقی - غربی کانادا حدود ۳۶۰۰ مایل طول دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Cut along the vertical axis.
[ترجمه مهدی دربندی] محور یا axis در ریاضی|
[ترجمه محمد رضا علم طلب] برشی در امتداد محور عمودی|
[ترجمه گوگل] در امتداد محور عمودی برش دهید[ترجمه ترگمان] برش در امتداد محور عمودی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: in anatomy and botany, a main or central structure.
• (4) تعریف: (cap.) the alliance of Germany, Italy, Japan, and other nations during the Second World War (prec. by the).
- The nations of the Axis were defeated in 1945.
[ترجمه ایرج] متفقین در سال ۱۹۴۵ شکست خوردند.|
[ترجمه محمد رضا علم طلب] دولت های محور ( متحدین ) در سال 1945 شکست خوردند.|
[ترجمه گوگل] ملت های محور در سال 1945 شکست خوردند[ترجمه ترگمان] ملت های محور در سال ۱۹۴۵ شکست خوردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید