axis

/ˈæksəs//ˈæksɪs/

معنی: محور، میله، محور چرخ، قطب، محور تقارن، مهره اسه
معانی دیگر: (خط واقعی یا تصوری که جسم به دور آن می چرخد) محور، آسه، خط واقعی یا تصوری که در اطراف آن اجزا یا اشیا یا اندام قرار گرفته اند، (در مورد کشورها) اتحاد، همبستگی (نظامی و اقتصادی و غیره)، خط یا راستای حرکت یا رشد و غیره، (هواپیمایی) هر یک از سه خط عمود بر هم (خط از دماغ تا دم هواپیما و از انتها به انتهای بال ها و از سقف تا زیر بدنه)، آسه ی هواپیما، (کالبدشناسی) مهره ی دوم ستون فقرات (که سر بر آن می چرخد)، هر یک از اندام های محوری، (گیاه شناسی) ساقه ی اصلی گیاه، ساختمان میانی خوشه، (هندسه) خط راست که از وسط سطح یا حجم رد شود، (در مختصات کارتزین) خط مرجع، خط سنجش، (نورشناسی) محور نوری، خطی که از مرکز هر دو سطح عدسی رد شود، خط فرضی که چشم را به شی در مد نظر وصل می کند، (جانورشناسی) آهوی آکسیس (جنسی از آهوهای کوچک اندام هند و آسیای جنوبی که شاخ های باریک و کم شاخه ای دارد)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: axes
(1) تعریف: a straight line that serves as the unmoving center about which a body or figure turns.
مشابه: center

- Earth makes a complete turn on its axis every twenty-four hours.
[ترجمه گوگل] زمین هر بیست و چهار ساعت یک بار دور محور خود چرخش کامل می کند
[ترجمه ترگمان] زمین هر بیست و چهار ساعت به دور محور خود می چرخد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a straight line that divides a body or figure symmetrically.

- Canada's east-west axis is approximately 3600 miles long.
[ترجمه گوگل] طول محور شرق به غرب کانادا تقریباً 3600 مایل است
[ترجمه ترگمان] محور شرقی - غربی کانادا حدود ۳۶۰۰ مایل طول دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Cut along the vertical axis.
[ترجمه مهدی دربندی] محور یا axis در ریاضی
|
[ترجمه محمد رضا علم طلب] برشی در امتداد محور عمودی
|
[ترجمه گوگل] در امتداد محور عمودی برش دهید
[ترجمه ترگمان] برش در امتداد محور عمودی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: in anatomy and botany, a main or central structure.

(4) تعریف: (cap.) the alliance of Germany, Italy, Japan, and other nations during the Second World War (prec. by the).

- The nations of the Axis were defeated in 1945.
[ترجمه ایرج] متفقین در سال ۱۹۴۵ شکست خوردند.
|
[ترجمه محمد رضا علم طلب] دولت های محور ( متحدین ) در سال 1945 شکست خوردند.
|
[ترجمه گوگل] ملت های محور در سال 1945 شکست خوردند
[ترجمه ترگمان] ملت های محور در سال ۱۹۴۵ شکست خوردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. imaginary axis
محور مجازی

2. the axis of a picture
محور تصویر

3. the axis of the earth
محور کره ی زمین

4. the tilt of the earth's axis
کجی محور کره ی زمین

5. germany and italy formed a powerful axis
آلمان و ایتالیا محور نیرومندی را تشکیل دادند.

6. the earth also revolves on its own axis
زمین بر محور خودش نیز می چرخد.

7. The Earth revolves about the axis which joins the North and South Poles.
[ترجمه گوگل]زمین حول محوری می چرخد ​​که به قطب شمال و جنوب می پیوندد
[ترجمه ترگمان]زمین به دور محوری می چرخد که به قطب شمال و جنوب می پیوندد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The earth's axis is the line between the North and South Poles.
[ترجمه گوگل]محور زمین خط بین قطب شمال و جنوب است
[ترجمه ترگمان]محور زمین خط بین لهستانی ها شمالی و جنوبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The Earth rotates on its axis once every 2hours.
[ترجمه گوگل]زمین هر 2 ساعت یک بار حول محور خود می چرخد
[ترجمه ترگمان]زمین یک بار در هر ۲ ساعت می چرخد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The earth revolves on its axis.
[ترجمه گوگل]زمین حول محور خود می چرخد
[ترجمه ترگمان]زمین به محور خود می چرخد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The real wage is measured along the horizontal axis and the quantity of labour is measured along the vertical axis.
[ترجمه گوگل]دستمزد واقعی در امتداد محور افقی و مقدار نیروی کار در امتداد محور عمودی اندازه گیری می شود
[ترجمه ترگمان]دست مزد واقعی در امتداد محور افقی اندازه گیری می شود و کمیت نیروی کار در امتداد محور عمودی اندازه گیری می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The diameter of a circle is also an axis.
[ترجمه گوگل]قطر دایره نیز یک محور است
[ترجمه ترگمان]قطر یک دایره نیز محور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The Earth rotates on an axis between the north and south poles.
[ترجمه گوگل]زمین بر روی محوری بین قطب شمال و جنوب می چرخد
[ترجمه ترگمان]زمین به دور محوری بین قطب شمال و جنوب می چرخد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. True north runs parallel to the earth's axis.
[ترجمه گوگل]شمال واقعی موازی با محور زمین است
[ترجمه ترگمان]شمال واقعی موازی محور زمین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. on its axis once every 24 hours.
[ترجمه گوگل]در محور خود هر 24 ساعت یک بار
[ترجمه ترگمان]هر ۲۴ ساعت یکبار در محور خود حرکت میکنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The earth rotates on its axis.
[ترجمه گوگل]زمین حول محور خود می چرخد
[ترجمه ترگمان]زمین به دور محور خود می چرخد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

محور (اسم)
shaft, arbor, axis, axle, pivot, axletree, gudgeon, joint pin, kingbolt

میله (اسم)
style, bar, beam, shaft, stalk, stem, probe, arbor, axis, axle, pivot, rod, spit, pintle, pillar, shank, scape, fust, tige, virgule

محور چرخ (اسم)
axis, pivot

قطب (اسم)
focus, axis, pole, hub, gudgeon

محور تقارن (اسم)
axis

مهره اسه (اسم)
axis

تخصصی

[شیمی] محور، قطب، محور تقارن، مهره اسه
[سینما] محور
[عمران و معماری] محور
[کامپیوتر] محور .
[برق و الکترونیک] محور
[نساجی] محور - میله - خط تقارن - محور تقارن
[ریاضیات] خط محور، محور، قطب، قطر
[معدن] محور (عمومی)
[آمار] قطر , محور

انگلیسی به انگلیسی

• axis powers, military forces that fought against the allies during world war ii (japan, germany, italy, hungary, bulgaria, and romania)
straight line around which an object turns
an axis is an imaginary line through the middle of something.
an axis of a graph is one of the two lines on which the scales of measurement are marked.
axis is used to refer to the friendly relationship that exists between two countries.
see also axes.

پیشنهاد کاربران

محور
مثال:
Sliding door means door that slides on a horizontal axis
درِکشویی یعنی دری که روی محور افقی سر میخوره.
در متون سیاسی به معنای محور است یعنی کشورهای محور Axis در برابر متفقین Allies
✅ واژه ( با جداسازی اجزاء تشکیل دهنده ) : axis ✅ تلفظ واژه: AK - sis ✅ معادل کاربردی، فارسی و توضیح واژه: 1. آسه: دومین مهره ی گردن 2. محور ✅ اجزاء و عناصر واژه ( ریشه، پیشوند یا پسوند ) در پزشکی : axi/o
[پزشکی] 1. آسه: دومین مهره ی گردن 2. محور
تعدادی از واژگان علم نجوم به انگلیسی:
astronomy = علم نجوم
The solar system = منظومه شمسی
The sun = خورشید 🌞
Mercury = عطارد، تیر
Venus = زهره، ناهید
Earth = زمین 🌎
...
[مشاهده متن کامل]

Mars = مریخ، بهرام
Jupiter = مشتری، هرمز
Saturn = زحل، کیوان
Uranus = اورانوس
Neptune = نپتون
space = فضا
galaxy = کهکشان
orbit = مدار
meteorite = شهاب سنگ
comet = ستاره دنباله دار
asteroid = سیارک
asteroid belt = کمربند سیارک ها ( بین مریخ و مشتری )
meteor / shooting star / falling star = شهاب سنگی که در حال سوختن وارد اتمسفر زمین می شود
black hole = سیاه چاله
dark matter = ماده تاریک
gravity = جاذبه
axis = محور
star = ستاره
eclipse = خورشید گرفتگی، ماه گرفتگی
solar eclipse = خورشید گرفتگی
lunar eclipse = ماه گرفتگی
supernova = سوپرنوا، ابرنواختر
the Big Bang = بیگ بنگ
constellation = صورت فلکی
cosmology = کیهان شناسی
dwarf planet = سیاره کوتوله
light year = سال نوری
terrestrial = زمینی، خاکی
celestial = آسمانی
extraterrestrial = فرازمینی

هرکدام از محور های جدول مختصات ( کاربرددر تبیین TASK 1 دارد )
محور
نیروهای محور در جنگ جهانی
مجور
Y - axis محور y ها
X - axis محور x ها
قطر
خط مشی

بپرس