فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: awards, awarding, awarded
حالات: awards, awarding, awarded
• (1) تعریف: to present in recognition of superior qualities or performance; give as a prize.
• مترادف: give
• مشابه: accord, bestow, confer, crown, grant, present
• مترادف: give
• مشابه: accord, bestow, confer, crown, grant, present
- Marie Curie was awarded two Nobel Prizes in science.
[ترجمه آنیل] ماری کوری دو جایزه نوبل در رشته علوم به دست آورده است|
[ترجمه امیرعباس] به ماری کوری دو جایزه نوبل در دانش اعطا شد|
[ترجمه ب گنج جو] سهم ماری کوری از جوایز نوبل در شاخه ی علم دو جایزه بود .|
[ترجمه یاور] ماری کوری دو جایزه نوبل علوم برد|
[ترجمه میترا افزوده] ماری کوری دو جایزه نوبل علوم بدست آورد|
[ترجمه گوگل] ماری کوری دو جایزه نوبل در علم دریافت کرد[ترجمه ترگمان] ماری کوری برنده دو جایزه نوبل در زمینه علوم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to give on the basis of a legal decision, as a damage payment or the like.
• مترادف: grant
• مشابه: accord, adjudge, compensate, give
• مترادف: grant
• مشابه: accord, adjudge, compensate, give
- The plaintiff was awarded thousands of dollars in damages.
[ترجمه آنیل] شاکی هزاران دلار خسارت دریافت کرده است.|
[ترجمه یاور] شاکی هزاران دلار غرامت دریافت کرد|
[ترجمه گوگل] به شاکی هزاران دلار غرامت محکوم شد[ترجمه ترگمان] شاکی به مبلغ هزاران دلار غرامت دریافت کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: awardable (adj.)
مشتقات: awardable (adj.)
• (1) تعریف: a prize given for achievement in a specific area; honor.
• مترادف: accolade, honor
• مشابه: citation, decoration, kudos, laurels, medal, prize, tribute, trophy
• مترادف: accolade, honor
• مشابه: citation, decoration, kudos, laurels, medal, prize, tribute, trophy
- The police officers involved in the arrest received awards for bravery from the police commissioner.
[ترجمه پارسا تقوی] افسران پلیسی که در این دستگیری دخالت داشتند از سوی درجه بالا تر جایزه هایی به خواطر قوی بودنشان دریافت کردند .|
[ترجمه گوگل] افسران پلیس درگیر در دستگیری جوایز شجاعت را از کمیسر پلیس دریافت کردند[ترجمه ترگمان] افسران پلیسی که در این دستگیری دخالت داشتند، به خاطر شجاعت از سوی کمیسر پلیس جوایز دریافتی را دریافت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: that which is declared to be legally due.
• مشابه: compensation, damages, remuneration, settlement
• مشابه: compensation, damages, remuneration, settlement
- The amount of the award was less than the plaintiff hoped for.
[ترجمه گوگل] مبلغ جایزه کمتر از آن چیزی بود که شاکی به آن امیدوار بود
[ترجمه ترگمان] مبلغ این جایزه کم تر از آن چیزی بود که شاکی انتظار آن را داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] مبلغ این جایزه کم تر از آن چیزی بود که شاکی انتظار آن را داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید