available

/əˈveɪləbl̩//əˈveɪləbl̩/

معنی: قابل استفاده، در دسترس، سودمند، مفید، موجود، دسترس پذیر
معانی دیگر: فراهم، قابل حصول، رسیدنی، کاربردپذیر، در اختیار، مهیا، حاضر، آماده، (مهجور) بدرد خور، حاجت برآور

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: availably (adv.), availableness (n.)
(1) تعریف: able to be had for use or purchase; at hand.
مترادف: accessible, obtainable
متضاد: busy, engaged, unavailable
مشابه: at one's fingertips, free, handy, on hand, open, procurable, ready, vacant

- Are there any apartments available in this building?
[ترجمه Ehsan PM] آیا آپارتمان قابل سکونتی در این ساختمان هست؟
|
[ترجمه Taekwondo kar] آیا آپارتمان در این ساختمان موجود است؟
|
[ترجمه خان] تو این ساختمان ، آپارتمان بدرد بخوری هست؟
|
[ترجمه AMIRHOSSEIN] آیا آپارتمانی در این ساختمان دردسترس است ( موجود است ) ؟
|
[ترجمه گوگل] آیا آپارتمانی در این ساختمان موجود است؟
[ترجمه ترگمان] آیا در این ساختمان آپارتمان وجود دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- That style of shoe is no longer available.
[ترجمه علی] آن سبک کفش دیگر در دسترس نیست
|
[ترجمه امیررضا فرهید] آن مدل کفش دیگر موجود نیست
|
[ترجمه ترجمه 27] این کفش سبک دیگر در دسترس نیت
|
[ترجمه شان] دیگر آن مدل کفش، موجود نیست.
|
[ترجمه گوگل] این مدل کفش دیگر در دسترس نیست
[ترجمه ترگمان] این سبک کفش دیگر موجود نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The land for the park become available for purchase last spring.
[ترجمه گوگل] زمین پارک در بهار گذشته برای خرید در دسترس قرار گرفت
[ترجمه ترگمان] زمین پارک برای خرید بهار گذشته در دسترس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I don't want to sell my house, but it's the only option available to me.
[ترجمه shab_drk] من نمیخواهم خانه خودم را بفروشم اما این تنها راه موجود برای من است
|
[ترجمه آرام] من نمی خواهم خانه ام را بفروشم ، اما این تنها گزینه ای است که در اختیار من است.
|
[ترجمه گوگل] من نمی خواهم خانه ام را بفروشم، اما این تنها گزینه ای است که در دسترس من است
[ترجمه ترگمان] من نمی خواهم خانه خودم را بفروشم، اما این تنها راه برای من است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: qualified and willing to serve, take part in something, or take on a responsibility.

- I wanted to buy a washing machine, but no store clerk was available to help me.
[ترجمه معصومه] سامسونگ
|
[ترجمه گوگل] من می خواستم یک ماشین لباسشویی بخرم، اما هیچ فروشنده ای در دسترسم نبود که به من کمک کند
[ترجمه ترگمان] من می خواستم یک ماشین لباس شویی بخرم، اما هیچ کارمند فروشگاه در دسترس نبود تا به من کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The senator's aide said that she was not available for comment.
[ترجمه گوگل] دستیار سناتور گفت که او برای اظهار نظر در دسترس نیست
[ترجمه ترگمان] دستیار سناتور گفت که او برای اظهار نظر در دسترس نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I'll be out of town next week, so I won't be available for any meetings.
[ترجمه گوگل] من هفته آینده خارج از شهر خواهم بود، بنابراین برای هیچ جلسه ای در دسترس نخواهم بود
[ترجمه ترگمان] هفته دیگر از شهر خارج می شوم، بنابراین برای هیچ ملاقاتی در دسترس نیستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. all available forces were committed to the attack
کلیه ی نیروهای موجود به حمله اختصاص داده شدند.

2. to make available
در دسترس قرار دادن،مهیا کردن،برای استفاده آماده کردن

3. i will be available for you tomorrow
فردا در اختیارتان خواهم بود.

4. the tickets are available
بلیط ها فراهم شده اند.

5. the amount of money available for spending
مبلغ پول در دسترس برای خرج

6. the president was not available for comments
رئیس جمهور برای دادن توضیحات حضور نداشت (در دسترس نبود).

7. various editions of omar khayyam's quatrains are available
ویرایش های گوناگونی از رباعیات عمر خیام در دست است.

8. This offer is available for a limited period only.
[ترجمه عاباس] ینی بکیرم
|
[ترجمه گوگل]این پیشنهاد فقط برای مدت محدود موجود است
[ترجمه ترگمان]این پیشنهاد فقط برای یک دوره محدود موجود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. That was in the days before electricity was available at the flick of a switch .
[ترجمه Hey] Hello teacher and I am interested in the position you have posted
|
[ترجمه گوگل]این در روزهایی بود که قبل از اینکه برق با یک تکان کلید در دسترس بود
[ترجمه ترگمان]این در روزهایی بود که برق با تکان دادن یک کلید در دسترس بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There are often discounts available for midweek travel.
[ترجمه Meysam] اغلب برای سفرهای نیمه هفته تخفیف در نظر گرفته شده است.
|
[ترجمه mahtab] تمامش کن
|
[ترجمه گوگل]اغلب برای سفرهای میان هفته تخفیف هایی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]اغلب تخفیف در دسترس برای سفر midweek وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Our staff will be available to give you technical support .
[ترجمه گوگل]کارکنان ما برای ارائه پشتیبانی فنی به شما در دسترس خواهند بود
[ترجمه ترگمان]پرسنل ما برای ارائه پشتیبانی فنی در دسترس خواهند بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A range of ointments and creams is available for the treatment of eczema.
[ترجمه مهتاب] دوست ماروخراب نکنید
|
[ترجمه گوگل]طیف وسیعی از پمادها و کرم ها برای درمان اگزما موجود است
[ترجمه ترگمان]طیف وسیعی از ointments و کرم برای درمان اگزما موجود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Chinese commodities available for export are varied.
[ترجمه گوگل]کالاهای چینی موجود برای صادرات متفاوت است
[ترجمه ترگمان]کالاهای چینی موجود برای صادرات متفاوت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. What kind of tours are available?
[ترجمه گوگل]چه نوع تورهایی موجود است؟
[ترجمه ترگمان]چه نوع تورهایی در دست است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Cash cuts have halved the number of places available on training courses.
[ترجمه گوگل]کاهش نقدینگی تعداد مکان های موجود در دوره های آموزشی را به نصف کاهش داده است
[ترجمه ترگمان]کاهش نقد تعداد مکان هایی که در دوره های آموزشی موجود هستند را نصف کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Author and subject indexes are available on a library database.
[ترجمه گوگل]فهرست نویسنده و موضوع در پایگاه داده کتابخانه موجود است
[ترجمه ترگمان]نویسنده و شاخص های سوژه در یک پایگاه داده کتابخانه ای در دسترس هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. If such materials became generally available to the optics industry the payoffs from such a breakthrough would be enormous.
[ترجمه گوگل]اگر چنین موادی به طور کلی در دسترس صنعت اپتیک قرار گیرند، سود حاصل از چنین پیشرفتی بسیار زیاد خواهد بود
[ترجمه ترگمان]اگر چنین موادی به طور کلی برای صنعت اپتیک در دسترس باشند، بازده چنین پیشرفتی بسیار زیاد خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The fabric is only available in a narrow width.
[ترجمه گوگل]پارچه فقط در عرض باریک موجود است
[ترجمه ترگمان]پارچه فقط در عرض کم موجود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. The funds available for the health service are finite and we cannot afford to waste money.
[ترجمه گوگل]بودجه موجود برای خدمات بهداشتی و درمانی محدود است و ما نمی توانیم پول هدر دهیم
[ترجمه ترگمان]وجوه موجود برای خدمات بهداشتی محدود هستند و ما نمی توانیم پول هدر بدهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. First-class accommodation is available on all flights.
[ترجمه گوگل]خوابگاه درجه یک در تمامی پروازها موجود است
[ترجمه ترگمان]اقامت در طبقه اول در تمام پروازها موجود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قابل استفاده (صفت)
abusive, usable, available, useful, operational, utilizable, handy, operative, instrumental, presumable, serviceable

در دسترس (صفت)
hand-to-hand, available, accessible, attainable

سودمند (صفت)
good, available, useful, handy, subservient, conducive, advantageous, beneficial, lucrative, constructive, beneficent, commodious, salubrious, fructuous, instrumental, purposive, serviceable, salutary

مفید (صفت)
available, useful, effective, advantageous, beneficial, helpful, fruitful, beneficent, off use, profitable, utile

موجود (صفت)
ready, present, stock, available, handy, going, real, existing, existent, extant

دسترس پذیر (صفت)
available

تخصصی

[برق و الکترونیک] قابل دسترس
[نساجی] موجود - قابل استفاده - قابل حصول
[ریاضیات] قابل استفاده، مهیا، موجود، فراهم، دسترس پذیر، قابل دسترس، در دسترس

انگلیسی به انگلیسی

• ready for use; attainable; unoccupied; valid
if something is available, you can use it or obtain it.
someone who is available is not busy and is therefore free to talk to you or to do a particular task.

پیشنهاد کاربران

Available to work at weekends
حاضر به کار در آخر هفته ها
معنی آماده و حاضر به چیزی رو هم میده
قابل استفاده، چیزی که سودی داشته باشد، بدون زیان و ضرر، ساده
در دسترس
مثال: There are many resources available for students at the library.
منابع زیادی برای دانشجویان در کتابخانه در دسترس است.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
مقدور، دسترس پذیر، فراهم، قابل استفاده، سودمند، موجود، عمران: در دسترس، قانون فقه: ممکن الحصول، بازرگانی: در دسترس، علوم نظامی: در دسترس
قابل استفاده، در دسترس، سودمند، مفید، موجود، دسترس پذیر
تعریف راحت تر: that you can get buy use etc
بدون رابطه ( عاشقانه ) �
مجرد
( دارای وقت ) آزاد
�بدون مشغله
I'm available now= I'm at your service now.
الان خدمت تان هستم.
بفرمایید ، الان خدمت شما هستم.
I'm not available tomorrow.
فردا نیستم.
فارغ
در دسترس
جمله نمونه = Masks should be available these days
I'm not available tomorrow !
فردا نمیتونم، کاردارم. وقتم آزاد نیست

سلام دوستان این کلمه به معنی اماده هست که درستش ( ( مهیا ) ) هست نه ( ( محیا ) ) محیا به معنی زندگی هست ولی مهیا به معنی اماده هست فقط گفتم که درستشو یاد بگیرین و گرنه قصد دیگه ای ندارم البته اینو از خودم نمیگم ها چون اسم خودم محیا هست
با تشکر
آقای وحید به معنای "در دسترس" هست. یعنی می توانید در صورت لزوم با من ( فرد مخاطب ) تماس بگیرید.
بکار بردنش در واتساپ به چه معناست
دوستان لطفا در نوشتن دقت کنید. در اینجا "مُهیا" درست است، نه "مَحیا".
ضمنا "در دسترس بودن" ترجمه ی کاملا نادرستی برای این کلمه است. در دسترس بودن، ترجمه ی accessible است. این دو فرق دارند.
Accessible یعنی نه تنها available ( مهیا و موجود و فراهم ) است بلکه به آن دسترسی هم دارید. چه بسا چیزی available باشد ولی accessible نباشد. مثلا پولی که در بانک دارید و برایتان available است ولی الان به دسترسی accessible ندارید.
...
[مشاهده متن کامل]

کسی اینوتوواتساپ توبیوگرافیش بنویسه منظورش چیه معنیش چیه
در دسترس قابل دسترس قابل وجود دسترس داشتن چیزی
قابل استفاده
در دسترس
قابل دستیابی
When something is available you can get, buy or use it
دردسترس!
موجود، فراهم، در دسترس
قابل دسترس
Means : when something is available, you can buy , get or use it.
available parent
والدین فعلی
دردسترس، سودمند، مفید
در دست
موجود
دردسترس

قابل دسترس ، قابل استفاده
دردسترس موجود فراهم دسترسی در اختیار
در دسترس ،
موجود
دردسترس
محیا
فراهم
دسترس پذیر
قابل استفاده
میشه گفت با :
( . within ( one's ) reach ( exp
مترادف هستند. . . ؟!
قابل اعمال
در دسترس، فراهم، قابل استفاده، سودمند، موجود، دسترس پذیر

موجود
به معنی سودمند
در دسترس , مهیا, اماده برای استفاده
در دسترس، موجود
در دسترس بودن امکانات درخواست شده = AVAILABLE NETWORKS
قابل دسترسی - دست یافتنی
دردسترس - قابل استفاده
به معنی مُحیا ، در دسترس و موجود است.
اگه میخواهید نوشته های مرا دنبال کنید روی اسم بنفش رنگ Miss. Raya کلیک کنین
زحمت لایک هم لطفا . . . . . .
دوستون دارم
با تشکر
حاضر
در دسترس ، قابل دسترسی
قابل دسترسی
مهیا
در دسترس
If you want something that is not available, you will definitely search it in the wrong place
اگر دلتان چیزی میخواهد که در دسترس نیست، حتمأ آن را در جای اشتباهی جستجو می کنید

دردسترس

when sm is ready or is accrete I meen is situvation that you can may be do it or buy or
. get it
در دسترس
When something is available you can get, buy or use it
موجود

دردسترس
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٥٤)

بپرس