• (1)تعریف: power or permission issued by an authority. • مشابه: allowance, commission, license, permission, sanction
• (2)تعریف: the act of authorizing, or the condition or fact of being authorized. • متضاد: proscription • مشابه: allowance, permission
جمله های نمونه
1. may i see your authorization for this?
آیا ممکن است مجوز قانونی خود را برای این کار ارائه دهید؟
2. we couldn't even send a cable without government authorization
بدون اجازه ی دولت حتی نمی توانستیم تلگراف بفرستیم.
3. You need special authorization to park here.
[ترجمه زباری] برای پارک ماشین در این مکان نیاز به مجوز ویژه دارید.
|
[ترجمه گوگل]برای پارک اینجا به مجوز خاصی نیاز دارید [ترجمه ترگمان]تو به اجازه ویژه برای پارک کردن اینجا نیاز داری [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. You will need prior authorization from your bank.
[ترجمه گوگل]شما نیاز به مجوز قبلی از بانک خود دارید [ترجمه ترگمان]شما به مجوز قبلی از بانک خود نیاز خواهید داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Anglers are required to obtain prior authorization from the park keeper.
[ترجمه گوگل]ماهیگیران موظفند مجوز قبلی را از نگهبان پارک دریافت کنند [ترجمه ترگمان]برای بدست آوردن مجوز قبلی از نگهدارنده پارک، Anglers لازم است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. This information cannot be disclosed without authorization from a minister.
[ترجمه گوگل]این اطلاعات بدون مجوز وزیر قابل افشا نیست [ترجمه ترگمان]این اطلاعات را نمی توان بدون اجازه وزیر فاش کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. It's annoying to have to get authorization for spending such piddling amounts of money.
[ترجمه گوگل]آزاردهنده است که باید برای خرج کردن چنین مبالغ سرسام آوری مجوز دریافت کنید [ترجمه ترگمان]برای این آزاردهنده است که اجازه بدهید برای خرج کردن چنین مقدار زیادی پول مجوز بگیرید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. You cannot take a day off without authorization.
[ترجمه گوگل]بدون مجوز نمی توانید یک روز مرخصی بگیرید [ترجمه ترگمان]شما نمی توانید بدون اجازه یک روز مرخصی بگیرید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The government will probably refuse authorization under these conditions.
[ترجمه گوگل]دولت احتمالاً تحت این شرایط مجوز را رد خواهد کرد [ترجمه ترگمان]دولت احتمالا اجازه امتناع از این شرایط را رد خواهد کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The change of plan would require authorization from the minister.
[ترجمه گوگل]تغییر طرح نیاز به مجوز از وزیر دارد [ترجمه ترگمان]تغییر برنامه نیازمند اعطای مجوز از جانب وزیر است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. May I see your authorization for this?
[ترجمه گوگل]آیا می توانم مجوز شما را برای این کار ببینم؟ [ترجمه ترگمان]اجازه می دهید این اجازه را به شما بدهم؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Children may not leave the building without the authorization of the principal.
[ترجمه گوگل]کودکان نمی توانند بدون اجازه مدیر از ساختمان خارج شوند [ترجمه ترگمان]کودکان ممکن است ساختمان را بدون اجازه مدیر ترک نکنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Formal authorization for the trip was given last week.
[ترجمه گوگل]مجوز رسمی برای این سفر هفته گذشته داده شد [ترجمه ترگمان]مجوز رسمی برای این سفر در هفته گذشته داده شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. You may not enter the security area without authorization.
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید بدون مجوز وارد منطقه امنیتی شوید [ترجمه ترگمان]شما ممکن است بدون اجازه وارد حوزه امنیتی نشوید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. He asked for authorization to proceed with the plan.
[ترجمه گوگل]او خواستار مجوز برای ادامه این طرح شد [ترجمه ترگمان]از او اجازه خواست تا با این برنامه پیش برود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• official permission; permit; empowerment; mandate; consent (also authorisation) authorization is official permission to do something, especially when it is written down.
پیشنهاد کاربران
گاهی تفویض اختیار معنا می دهد.
May I see your authorization for this ممکنه مجوز قانونی شما رو برای این کار ببینم 👮🚔