attainment

/əˈteɪnmənt//əˈteɪnmənt/

معنی: دست یابی، نیل، عادت، اکتساب، حصول
معانی دیگر: به دست آوری، کسب، رسیدن به، فضیلت، کمال، هرچیز دستیابی شده در اثر کوشش، مهارت، هنر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or process of attaining.
مترادف: accomplishment, achievement, fulfillment, obtaining, realization
مشابه: acquisition, arrival, gaining

(2) تعریف: something attained; achievement; accomplishment.
مترادف: accomplishment, achievement, feat, success
مشابه: acquisition, act, deed

جمله های نمونه

1. the attainment of independence
دستیابی به استقلال

2. the gradual attainment of true enlightenment
دستیابی تدریجی به وارستگی راستین

3. The attainment of the success is not easy.
[ترجمه گوگل]رسیدن به موفقیت آسان نیست
[ترجمه ترگمان]کسب موفقیت آسان نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Satisfaction lies in the effort, not in the attainment. Full effort is full victory. Mahatma Gandhi
[ترجمه گوگل]رضایت در تلاش است نه در دستیابی تلاش کامل پیروزی کامل است مهاتما گاندی
[ترجمه ترگمان]رضایت در تلاش و نه در کسب موفقیت نهفته است تلاش کامل، پیروزی کامل است مهاتما گاندی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We congratulated her upon her attainment to so great an age.
[ترجمه گوگل]ما به او برای رسیدن به سن بسیار عالی تبریک گفتیم
[ترجمه ترگمان]ما به او برای رسیدن به سن و سال او تبریک می گفتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The attainment of his ambitions was still a dream.
[ترجمه گوگل]دستیابی به جاه طلبی های او هنوز یک رویا بود
[ترجمه ترگمان]تحقق آرزوهای او هنوز رویایی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The attainment of her ambitions was still a dream.
[ترجمه گوگل]دستیابی به جاه طلبی های او هنوز یک رویا بود
[ترجمه ترگمان]تحقق آرزوهای او هنوز رویایی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A total of 71 percent of the full attainment range sample obtained the correct answer.
[ترجمه گوگل]در مجموع 71 درصد از نمونه طیف کامل دستیابی پاسخ صحیح را به دست آوردند
[ترجمه ترگمان]در مجموع ۷۱ درصد از نمونه کامل موفق پاسخ صحیح را بدست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. For each attainment target we have recommended statements of attainment and programmes of study at up to levels.
[ترجمه گوگل]برای هر هدف دستیابی، بیانیه‌های پیشرفت و برنامه‌های تحصیلی تا سطوح را توصیه کرده‌ایم
[ترجمه ترگمان]برای هر هدف کسب موفقیت، ما اظهارات دستیابی و برنامه های مطالعه در سطوح بالاتر را توصیه کرده ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Attainment target 3: A growing ability to construct and convey meaning in written language matching style to audience and purpose.
[ترجمه گوگل]هدف دستیابی 3: توانایی فزاینده برای ساختن و انتقال معنا در زبان نوشتاری که سبک تطبیقی ​​با مخاطب و هدف را دارد
[ترجمه ترگمان]Attainment هدف ۳: توانایی رو به رشد برای ساخت و انتقال معنا به سبک تطبیق زبان نوشتاری برای مخاطب و هدف
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. By formalizing objectives and reviewing their attainment, the care programme approach should improve effectiveness of care.
[ترجمه گوگل]با رسمی کردن اهداف و بررسی دستیابی به آنها، رویکرد برنامه مراقبت باید اثربخشی مراقبت را بهبود بخشد
[ترجمه ترگمان]با تعیین اهداف رسمی و بررسی دستیابی آن ها، رویکرد برنامه مراقبت باید اثربخشی مراقبت را بهبود بخشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Physical maturation is a critical factor in the attainment of continence although emotional factors are of importance particularly in secondary enuresis.
[ترجمه گوگل]بلوغ جسمی یک عامل حیاتی در دستیابی به خودداری است، اگرچه عوامل عاطفی به ویژه در شب ادراری ثانویه اهمیت دارند
[ترجمه ترگمان]بلوغ فیزیکی عاملی مهم در دستیابی به عصمت است، اگرچه عوامل احساسی از اهمیت ویژه ای برخوردارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. If the attainment of self-knowledge were easy, there would be nothing to be gained.
[ترجمه گوگل]اگر دستیابی به خودشناسی آسان بود، چیزی به دست نمی آمد
[ترجمه ترگمان]اگر رسیدن به دانش خود آسان بود، چیزی وجود نداشت که بتوان به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. With the attainment of concrete operations, the ability to reason logically about and solve conservation problems emerges.
[ترجمه گوگل]با دستیابی به عملیات مشخص، توانایی استدلال منطقی در مورد مسائل حفاظتی و حل آنها پدیدار می شود
[ترجمه ترگمان]با دستیابی به عملیات های بتونی، توانایی منطقی منطقی در مورد و حل مشکلات حفاظت از آب پدیدار می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دست یابی (اسم)
access, achievement, attainment

نیل (اسم)
attainment, accession, indigo, bluing, blueing

عادت (اسم)
attainment, addiction, wont, acquirement, habit, practice, custom, tradition, use, consuetude, rule, rut, habitude, praxis, folkways

اکتساب (اسم)
attainment, acquisition, inception

حصول (اسم)
reach, gain, attainment, acquisition, recovery, procuration

انگلیسی به انگلیسی

• achievement, fulfillment; ability
the attainment of something is the achieving of it; a formal word.
an attainment is a skill you have learned, or something you have achieved; a formal word.

پیشنهاد کاربران

موفقیت یا کمال ( علوم تربیتی )
attainment tests
ارزشیابی تکوینی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : attain
اسم ( noun ) : attainment
صفت ( adjective ) : attainable
قید ( adverb ) : _
دستیابی
اکتساب
دستاورد

بپرس