صفت ( adjective )
مشتقات: assuredly (adv.)
مشتقات: assuredly (adv.)
• (1) تعریف: made secure; guaranteed.
• متضاد: uncertain
• مشابه: certain
• متضاد: uncertain
• مشابه: certain
- Now that his future in the company was assured, he could relax a bit on the job.
[ترجمه گوگل] اکنون که آینده او در شرکت تضمین شده بود، میتوانست کمی در کارش آرامش داشته باشد
[ترجمه ترگمان] حالا که آینده او در این شرکت مطمئن بود، می توانست کمی استراحت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] حالا که آینده او در این شرکت مطمئن بود، می توانست کمی استراحت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The play seemed assured of success after receiving rave reviews from the critics.
[ترجمه گوگل] این نمایشنامه پس از دریافت نقدهای تحسین برانگیز از سوی منتقدان به نظر می رسید که موفقیت آمیز باشد
[ترجمه ترگمان] این نمایشنامه پس از دریافت بررسی های جنجالی از سوی منتقدان، به موفقیت رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این نمایشنامه پس از دریافت بررسی های جنجالی از سوی منتقدان، به موفقیت رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: having faith in oneself; confident.
• متضاد: doubtful, timorous
• مشابه: confident, secure
• متضاد: doubtful, timorous
• مشابه: confident, secure
- She seems very assured, but her brother doesn't appear to have any confidence in himself.
[ترجمه گوگل] او بسیار مطمئن به نظر می رسد، اما به نظر می رسد برادرش به خودش اطمینان ندارد
[ترجمه ترگمان] او خیلی مطمئن به نظر می رسد، اما ظاهرا برادرش به خودش اعتماد ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او خیلی مطمئن به نظر می رسد، اما ظاهرا برادرش به خودش اعتماد ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید