فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: assumes, assuming, assumed
حالات: assumes, assuming, assumed
• (1) تعریف: to suppose (something) to be true without evidence; take for granted.
• مترادف: presume, presuppose, suppose
• مشابه: conjecture, imagine, posit, postulate, predicate, premise
• مترادف: presume, presuppose, suppose
• مشابه: conjecture, imagine, posit, postulate, predicate, premise
- It was four o'clock Monday afternoon, so I assumed she was still at work.
[ترجمه Parham Heydari] ساعت چهار بعد از ظهر روز یک شنبه بود پس با خود گفتم او هنوز سرکار است.|
[ترجمه FRANZ] بعد از ظهر دوشنبه؛ساعت چهار بود. بنابراین فکر کردم او هنوز در محل کار است.|
[ترجمه Ava] ساعت چهار بعد از ظهر دوشنبه بود پس فکر کردم که او هنوز سر کار است : )|
[ترجمه گوگل] ساعت چهار بعدازظهر دوشنبه بود، بنابراین حدس زدم او هنوز سر کار است[ترجمه ترگمان] ساعت چهار بعد از ظهر بود، بنابراین فکر کردم هنوز مشغول کار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I assumed that he could answer my calculus question because he had been a math professor.
[ترجمه A.A] فکر کردم او میتواند پاسخ سوال حسابان مرا بدهد چرا که او مدرس ریاضیات بود|
[ترجمه شان] چون او استاد ریاضیات بود، می پنداشتم که می تواند پاسخ پرسش مرا در مورد "حساب دیفرانسیل و انتگرال"بدهد.|
[ترجمه گوگل] من فرض کردم که او می تواند به سوال حساب دیفرانسیل و انتگرال من پاسخ دهد، زیرا او یک استاد ریاضی بوده است[ترجمه ترگمان] فکر کردم می تواند به سوال calculus جواب بدهد چون پروفسور ریاضیات بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to take on, as a duty, role, or appearance.
• مترادف: adopt, undertake
• متضاد: abdicate
• مشابه: accept, bear, pretend, shoulder, strike, wear
• مترادف: adopt, undertake
• متضاد: abdicate
• مشابه: accept, bear, pretend, shoulder, strike, wear
- She assumed the burden of caring for his aging mother without complaining.
[ترجمه گوگل] او بدون شکایت مسئولیت مراقبت از مادر پیرش را بر عهده گرفت
[ترجمه ترگمان] او مسئولیت مراقبت از مادر پیرش را بدون شکایت به عهده گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او مسئولیت مراقبت از مادر پیرش را بدون شکایت به عهده گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The ghost assumed bodily form.
[ترجمه گوگل] روح شکل بدنی به خود گرفت
[ترجمه ترگمان] شبح شکل جسمی به خود گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] شبح شکل جسمی به خود گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to put on outwardly; pretend; affect.
• مترادف: affect, counterfeit, feign, pretend, simulate
• مشابه: don, imitate, impersonate, mimic
• مترادف: affect, counterfeit, feign, pretend, simulate
• مشابه: don, imitate, impersonate, mimic
- They merely assumed interest in the subject for the sake of their host.
[ترجمه شان] آن ها صرفا به خاطر میزبان خود تظاهر می کردند که به موضوع، علاقمند هستند.|
[ترجمه گوگل] آنها صرفاً به خاطر میزبان خود به این موضوع علاقه داشتند[ترجمه ترگمان] آن ها صرفا به خاطر میزبان خود به این موضوع علاقه مند بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید