صفت ( adjective )
مشتقات: artlessly (adv.), artlessness (n.)
مشتقات: artlessly (adv.), artlessness (n.)
• (1) تعریف: free of deceit and cunning; guileless.
• مترادف: guileless, ingenuous
• متضاد: artful, calculating, crafty, designing
• مشابه: candid, childlike, forthright, frank, genuine, naive, open, plain-spoken, sincere, straightforward, trusting
• مترادف: guileless, ingenuous
• متضاد: artful, calculating, crafty, designing
• مشابه: candid, childlike, forthright, frank, genuine, naive, open, plain-spoken, sincere, straightforward, trusting
- His father was an artless man who, being ingenuous himself, found it hard to recognize deceit in others.
[ترجمه مریم مزدایی] پدرش مرد ساده ای بود، انسانی چنان خالص که بسختی فریبکاری دیگران را تشخیص میداد.|
[ترجمه گوگل] پدرش مردی بیهنر بود که چون خودش زیرک بود، تشخیص فریبکاری در دیگران سخت بود[ترجمه ترگمان] پدرش مرد ساده ای بود که خود را صاف و ساده می دانست، و آن را دشوار می یافت که دیگران را فریب دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- We knew the gift was born of artless generosity; it never crossed our minds that there could be some ulterior motive.
[ترجمه گوگل] ما می دانستیم که این هدیه از سخاوت بی هنر زاده شده است هرگز به ذهن ما خطور نکرد که ممکن است انگیزه پنهانی وجود داشته باشد
[ترجمه ترگمان] ما می دانستیم که این هدیه از جوانمردی عاری از انصاف به دنیا آمده است؛ هرگز از ذهن ما خطور نکرد که یک انگیزه پنهانی وجود داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ما می دانستیم که این هدیه از جوانمردی عاری از انصاف به دنیا آمده است؛ هرگز از ذهن ما خطور نکرد که یک انگیزه پنهانی وجود داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: simple and natural; not artificial.
• متضاد: affected, disingenuous, insincere
• مشابه: genuine, homely, natural, simple, unaffected, unpretentious
• متضاد: affected, disingenuous, insincere
• مشابه: genuine, homely, natural, simple, unaffected, unpretentious
- The couple's artless manner made us feel comfortable and at home.
[ترجمه گوگل] رفتار بی هنر این زوج باعث شد احساس راحتی کنیم و در خانه باشیم
[ترجمه ترگمان] خیلی ساده است که ما را راحت و راحت در خانه احساس می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] خیلی ساده است که ما را راحت و راحت در خانه احساس می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: lacking skill or refinement; crude.
• مترادف: crude, unskilled, unskillful
• متضاد: artful
• مشابه: amateurish, awkward, clumsy, homely, ingenuous, plain, primitive, unsophisticated
• مترادف: crude, unskilled, unskillful
• متضاد: artful
• مشابه: amateurish, awkward, clumsy, homely, ingenuous, plain, primitive, unsophisticated
- His first novel was considered an artless piece of writing by several publishers.
[ترجمه گوگل] اولین رمان او توسط چندین ناشر اثری بدون هنر در نظر گرفته شد
[ترجمه ترگمان] اولین رمان او به عنوان یک متن ساده نوشته شده توسط چندین ناشر در نظر گرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اولین رمان او به عنوان یک متن ساده نوشته شده توسط چندین ناشر در نظر گرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید