اسم ( noun )
• (1) تعریف: the act of reaching a certain place or goal.
• مترادف: achievement, advent, attainment, coming
• متضاد: departure, exit
• مشابه: appearance, approach, completion, consummation, forthcoming, fulfillment, landing, realization
• مترادف: achievement, advent, attainment, coming
• متضاد: departure, exit
• مشابه: appearance, approach, completion, consummation, forthcoming, fulfillment, landing, realization
- Crowds of people awaited the arrival of the celebrities.
[ترجمه ع. م.] جمعیتی از مردم،|
[ترجمه ع. م.] جمعیتی از مردم، منتظر ورود سلبریتی ها ( افراد معروف ) بودند.|
[ترجمه دکتر حسابی] افرادی که به پیشواز آدم ها می روند|
[ترجمه گوگل] انبوهی از مردم منتظر ورود افراد مشهور بودند[ترجمه ترگمان] جمعیت مردم منتظر ورود افراد مشهور بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The arrival of their flight was delayed because of fog.
[ترجمه مهدی نعیم آبادی] به دلیل مه رسیدن پرواز به تأخیر افتاد.|
[ترجمه بهادر] به دلیل مه پرواز اونا با تاخیر مواجه شد|
[ترجمه زهرا پارساییان] پرواز انها به خاطر مه به تاخیر افتاد.|
[ترجمه A.a.a] به دلیل وجود مه پرواز آنها به تاخیر افتاد|
[ترجمه گوگل] رسیدن پرواز آنها به دلیل مه به تاخیر افتاد[ترجمه ترگمان] آمدن آن ها به خاطر مه به تاخیر افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: one that has reached an intended place or goal.
• مترادف: newcomer
• مشابه: baby, comer, guest, immigrant, newborn, visitor
• مترادف: newcomer
• مشابه: baby, comer, guest, immigrant, newborn, visitor
- We welcomed the new arrivals.
[ترجمه گوگل] از تازه واردان استقبال کردیم
[ترجمه ترگمان] ما از تازه واردها استقبال کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ما از تازه واردها استقبال کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید