aridity

/eˈrɪdəti//əˈrɪdəti/

معنی: خشکی، بی روحی
معانی دیگر: خشکی، بیروحی

جمله های نمونه

1. a desert of extreme aridity
صحرایی بسیار خشک

2. Long-term aridity of nature has made the eco-environment in inland river basin, NW China much vulnerable and immethodical exploitation and utilization of water resources has further deteriorated it.
[ترجمه گوگل]خشکی طولانی مدت طبیعت، محیط زیست محیطی در حوضه رودخانه های داخلی، شمال غربی چین را بسیار آسیب پذیر کرده است و بهره برداری و استفاده بی روش از منابع آب آن را بیشتر بدتر کرده است
[ترجمه ترگمان]خشکی بلند مدت طبیعت باعث شده است که محیط زیست در حوزه رودخانه داخلی، شمال غربی چین آسیب پذیر بوده و بهره برداری و بهره برداری از منابع آب بدتر شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Not only because of the aridity and wateriness .
[ترجمه گوگل]نه تنها به دلیل خشکی و آبکی بودن
[ترجمه ترگمان]نه تنها به خاطر the و wateriness
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The cold aridity of the weather infected with thick style of the northeast dialect.
[ترجمه گوگل]خشکی سرد هوا آلوده به سبک غلیظ گویش شمال شرقی است
[ترجمه ترگمان]خشکی سرد آب و هوا به سبک غلیظ لهجه شمال شرقی آلوده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This is perhaps the secret of that proud aridity felt in Nietzsche's work.
[ترجمه گوگل]این شاید راز آن خشکی غرور آفرینی است که در آثار نیچه احساس می شود
[ترجمه ترگمان]شاید راز این خشکی مغرور در اثر نیچه همین احساس را داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Desertification and rising aridity were the ultimate cause of the food price crisis of 2007- Gnacadja said, as it began with a drought in Australia.
[ترجمه گوگل]Gnacadja گفت که بیابان زایی و افزایش خشکی علت نهایی بحران قیمت مواد غذایی در سال 2007 بود، زیرا با خشکسالی در استرالیا آغاز شد
[ترجمه ترگمان]خشک شدن و خشکی هوا علت نهایی بحران قیمت مواد غذایی در سال ۲۰۰۷ - Gnacadja بود که با خشکسالی در استرالیا آغاز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He also cited nothern Nigeria, where increased aridity means lack of fodder is driving herders south into the areas farmed for corn.
[ترجمه گوگل]او همچنین به شمال نیجریه اشاره کرد، جایی که افزایش خشکی به این معنی است که کمبود علوفه دامداران را به سمت جنوب به مناطقی که برای ذرت کشت می شود سوق می دهد
[ترجمه ترگمان]او همچنین به nothern نیجریه اشاره کرد که جایی که خشکی افزایش یافته به معنی فقدان علوفه است، گله داران را به مناطق کشت شده برای ذرت سوق می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In Shanxi Province in aridity and semi-arid region, the groundwater is the important resource of water supply.
[ترجمه گوگل]در استان شانشی در منطقه خشک و نیمه خشک، آب زیرزمینی منبع مهم تامین آب است
[ترجمه ترگمان]در استان Shanxi در خشکی و منطقه نیمه خشک، آب های زیر زمینی منبع مهم تامین آب هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The trend in the Arab world leans towards aridity.
[ترجمه گوگل]روند در جهان عرب به سمت خشکی متمایل است
[ترجمه ترگمان]گرایش جهان عرب به سوی خشکی کشیده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The perception of raw aridity is belied by a surprising amount of life: insects and lizards, the colorful opportunists.
[ترجمه گوگل]تصور خشکی خام توسط مقدار شگفت انگیزی از زندگی رد می شود: حشرات و مارمولک ها، فرصت طلبان رنگارنگ
[ترجمه ترگمان]درک از خشکی خام با میزان حیرت انگیزی از زندگی و حشرات و سوسمارها، فرصت طلبان رنگین، belied است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. These places owe their profound aridity (the average annual precipitation is often less than 40mm) to being very far from the nearest available sources of moisture.
[ترجمه گوگل]این مکان ها خشکی عمیق خود را (میانگین بارندگی سالانه اغلب کمتر از 40 میلی متر است) مدیون دور بودن از نزدیک ترین منابع موجود رطوبت هستند
[ترجمه ترگمان]این مکان ها به خشکی عمیق خود (میانگین بارش سالانه کم تر از ۴۰ میلی متر)بدهکار هستند تا از نزدیک ترین منابع رطوبتی موجود فاصله بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Most of patients have aridity of nasal mucosa, burning pain, discomfortable symptom of respiratory channel.
[ترجمه گوگل]اکثر بیماران خشکی مخاط بینی، درد سوزش، علائم ناراحت کننده مجرای تنفسی دارند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از بیماران، مخاط بینی، درد سوزان، علایم discomfortable از مجاری تنفسی را به دست آورده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. "Increased aridity is making the drylands the most conflict prone region of the world, " he said.
[ترجمه گوگل]او گفت: «افزایش خشکی، خشکی‌ها را به مستعدترین منطقه درگیری در جهان تبدیل کرده است
[ترجمه ترگمان]او گفت: \" افزایش aridity هوا را خشک ترین منطقه در معرض جنگ در جهان کرده است \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Polar cold may be less constricting than other factors, for example aridity or intense seasonality, that characterize polar regions.
[ترجمه گوگل]سرمای قطبی ممکن است نسبت به سایر عوامل، برای مثال خشکی یا فصلی شدید، که مشخصه مناطق قطبی است، کمتر منقبض کننده باشد
[ترجمه ترگمان]سرما قطبی ممکن است کم تر از عوامل دیگر باشد، برای مثال خشکی، یا فصلی شدید، که مناطق قطبی را مشخص می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. As literacy proprietors awaken to the failure of their dreams and the aridity of their ideals, they join in coalitions.
[ترجمه گوگل]هنگامی که صاحبان سواد از شکست رویاهای خود و خشکی آرمان های خود بیدار می شوند، به ائتلاف ها می پیوندند
[ترجمه ترگمان]چون میزان سواد آموزی به شکست رویاهای آن ها و خشکی of آن ها منجر می شود، آن ها در coalitions به هم می پیوندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خشکی (اسم)
land, severity, aridity, drought, dryness, mainland, stinginess, drouth

بی روحی (اسم)
vapidity, aridity, inanition

تخصصی

[عمران و معماری] خشکی
[زمین شناسی] خشکی
[آب و خاک] خشکی

انگلیسی به انگلیسی

• dryness; barrenness

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : aridity
✅️ صفت ( adjective ) : arid
✅️ قید ( adverb ) : _
aridity ( علوم جَوّ )
واژه مصوب: خشکی
تعریف: حالتی که در آن اقلیم، فاقد نم کافی برای بهبود حیات است

بپرس