arena

/əˈriːnə//əˈriːnə/

معنی: پهنه، عرصه، صحنه، گود، میدان مسابقات، ارن
معانی دیگر: (گیاه شناسی) نخل آرکا (جنس areca از نخل های آسیای شرقی و استرالیا دارای تنه ی باریک و صاف و برگ های پر مانند و مرکب ـ مانند درخت فوفل: betel palm)، میدان، آوردگاه، فراخنا، استادیوم، رزمگاه، (در اصل) میدان بی تاق آمفی تئاترهای روم کهن که نمایش های ورزشی و نبردهای گلادیاتوری در آن انجام می شد، میدان مسابقات در روم قدیم، کشتی گیری یا مبارزه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a stage, ring, or other circumscribed area where sporting events or performances are held.
مترادف: amphitheater, coliseum, hippodrome, lists, ring, stadium, stage
مشابه: auditorium, bowl, field, gymnasium

- The competitors are now entering the arena.
[ترجمه گوگل] رقبا اکنون وارد عرصه می شوند
[ترجمه ترگمان] اکنون رقبا وارد عرصه می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the building or enclosure housing an arena.
مترادف: coliseum
مشابه: amphitheater, building, hippodrome, stadium

- A large parking lot surrounded the arena.
[ترجمه گوگل] یک پارکینگ بزرگ دور تا دور سالن را احاطه کرده بود
[ترجمه ترگمان] یک پارکینگ بزرگ محوطه ورزشگاه را محاصره کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a sphere of activity or conflict.
مترادف: domain, field, sphere, theater
مشابه: area, battlefield, front, orbit, province, realm, scene, stage

- With the encouragement of her supporters, she decided to enter the political arena.
[ترجمه گوگل] او با تشویق هوادارانش تصمیم گرفت وارد عرصه سیاسی شود
[ترجمه ترگمان] او با تشویق حامیان خود تصمیم گرفت وارد عرصه سیاسی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: the center area of a Roman amphitheater where contests and performances were held.
مشابه: area, center, ring, stage

- Gladiators fought each other to the death in the arena.
[ترجمه گوگل] گلادیاتورها تا سر حد مرگ در میدان مسابقه با یکدیگر جنگیدند
[ترجمه ترگمان] گلادیاتورها در آرنا با هم می جنگیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. an arena for boxing matches
ورزشگاه مسابقات بکس

2. the arena of politics
عرصه ی سیاست

3. a dance arena
صحنه ی رقص

4. free competition in the economic arena
رقابت آزاد در صحنه ی اقتصادی

5. He translated the fight to the public arena.
[ترجمه مصطفی امیرجانی] او جنگ و دعوا را به عرصه عمومی کشاند
|
[ترجمه گوگل]او مبارزه را به عرصه عمومی ترجمه کرد
[ترجمه ترگمان]او جنگ را به صحنه عمومی ترجمه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. As we came into the arena, we were jostled by fans pushing their way towards the stage.
[ترجمه گوگل]وقتی وارد میدان شدیم، هوادارانی که به سمت صحنه حرکت می کردند، ما را تکان داد
[ترجمه ترگمان]هنگامی که وارد عرصه شدیم، از طرفداران وارد صحنه شدیم که راه خود را به سوی صحنه پیش راندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He left the arena to loud applause.
[ترجمه ترجمه ی فارسی] او با تشویق و با صدای بلند عرصه را ترک کرد
|
[ترجمه گوگل]او با تشویق شدید صحنه را ترک کرد
[ترجمه ترگمان] اون ورزشگاه رو با صدای بلند رها کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The competitors cantered into the arena to conclude the closing ceremony.
[ترجمه گوگل]رقبا برای پایان مراسم اختتامیه وارد میدان شدند
[ترجمه ترگمان]رقبا به سرعت وارد صحنه شدند تا مراسم اختتامیه را خاتمه دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The competitors' arena had been marked off with cones.
[ترجمه گوگل]عرصه رقبا با مخروط ها مشخص شده بود
[ترجمه ترگمان]میدان رقابت با مخروط ها marked شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The arena won't be finished until private donors fork over more money.
[ترجمه گوگل]این عرصه تا زمانی که اهداکنندگان خصوصی پول بیشتری ندهند، تمام نخواهد شد
[ترجمه ترگمان]این عرصه تا زمانی که خیرین خصوصی پول بیشتری دریافت نکنند به پایان نخواهد رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Politics is by no means the only arena in which women are excelling.
[ترجمه گوگل]سیاست به هیچ وجه تنها عرصه ای نیست که زنان در آن برتری می یابند
[ترجمه ترگمان]سیاست به هیچ وجه تنها جایی نیست که زنان در آن برتر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I want to work outside the arena of competition.
[ترجمه گوگل]من می خواهم خارج از عرصه رقابت کار کنم
[ترجمه ترگمان]من می خواهم در خارج از عرصه رقابت کار کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They appeared on an edition of BBC2's Arena.
[ترجمه گوگل]آنها در یک نسخه از BBC2 Arena ظاهر شدند
[ترجمه ترگمان]ان ها بر روی تابلویی از زمین BBC۲ ظاهر شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Madonna's pulling power filled the Arena for 10 nights.
[ترجمه گوگل]قدرت کشش مدونا برای 10 شب سالن را پر کرد
[ترجمه ترگمان]قدرت مقابله با قدرت مریم در صحنه ده شب را پر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پهنه (اسم)
field, area, racket, arena, sheet, width

عرصه (اسم)
field, ring, square, arena, court

صحنه (اسم)
arena, scene, stage

گود (اسم)
ring, arena

میدان مسابقات (اسم)
arena

ارن (اسم)
arena, green dragon

تخصصی

[صنعت] صحنه، میدان، عرصه

انگلیسی به انگلیسی

• ring, platform, stage, open area (used for sports and entertainment)
an arena is a place where sports and other public events take place. it has seats around it where people sit and watch.

پیشنهاد کاربران

یادآوری از واژه ارنواز!
اَرِنَه ( arena ) : اَرِن - واژه انگلیسی "arena" از این واژه وام گرفته است! مانند: ارنواز!
ستم، آزار، بیداد، زورگویی - میدان نبرد و مسابقه، رزمگاه، هماوردگاه، کارزار، آوردگاه، معرکه!
استادیوم ، صحنه
به تلفظ خوب دقت کنید 🛑
/ آرِنا / ❌
/ آری نا / ✅
میدان
در زبان زرتشت به معنای باشکوه میباشد. ایمطلب برگرفته از کتاب زیبا نامه ای ایرانی است
محوطه
آوردگاه، زمین مبارزه، میدان،
بازی شادوفایت آرنا
استادیوم ، میدان / منطقه باز دارای صحنه در وسط جهت اجرای کنسرت / نمایش
CLASHING IN THE MIDDLE OF THE ARENA
برخورد در میانه ی میدان
قبل اینکه جمله رو کامل کنم شرح شرایط:
مبارزه ی گلادیاتورها در حال اتفاق
اونم در صحنه ی آمفی تئاتر _میدان اِرینا
این دو مبارز وسط اون میدان در گیر میشن
...
[مشاهده متن کامل]

پس من جمله رو می نویسم
برخورد در میانه /وسطِ میدان اِرینا
یا درگیری در وسط میدان مسابقات اِرینا
یادرگیری در وسط صحنه
خیلی معنی میشه کرد. . .
بستگی به خودتون داره که کدوم و بذارید
اِرینا یا آرینا اسمه یه میدان مسابقه است برای گلادیاتورها

یک صحنه مرکزی ، حلقه ، منطقه یا مواردی از این دست که برای ورزش یا سایر انواع سرگرمی استفاده می شود و توسط صندلی برای تماشاگران احاطه شده است:
یک عرصه بوکس ؛ یک صحنه سیرک.
ساختمانی که یک عرصه در آن قرار دارد.
زمینه ای از تعارض ، فعالیت یا تلاش:
عرصه
استادیوم سرپوشیده ( برای ورزش هایی مانند والیبال، بسکتبال و . . . )

Enclosed building for sports events
نیمکت استادیوم
استادیوم
The show was filmed live at the Arena
اون show بصورت زنده تو اون استادیوم فیلمبرداری شد
میدان مسابقاتی مانند بسکتبال، فوتبال، والیبال و. . . . . . .
1. آوردگاه، محل مسابقات
2. عرصه، صحنه
میدانچه
چهارچوب
میدانگاه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس