aptness

/ˈæptnəs//ˈæptnəs/

معنی: شایستگی، استعداد، احتمال
معانی دیگر: شایستگی، استعداد، احتمال

جمله های نمونه

1. There is a double meaning, and a double aptness, in the title of The Discovery of Freedom: Man's Struggle Against Authority.
[ترجمه گوگل]در عنوان کشف آزادی: مبارزه انسان با اقتدار، معنایی دوگانه و برازندگی دوگانه وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در عنوان کشف آزادی: مبارزه بشر علیه مقامات، دو مفهوم دوپهلو و یک aptness دوگانه نیز وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The professor was favorably impressed by the aptness to learn on the part of his students.
[ترجمه گوگل]استاد تحت تأثیر استعداد شاگردانش برای یادگیری قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]استاد با توجه به اطلاعاتی که در مورد قسمتی از دانش آموزانش به دست آورده بود، به طور مطلوب تحت تاثیر قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Mine maxim is:experience wind and rain aptness see rainbow, pay out aptness get succeed.
[ترجمه گوگل]اصل من این است: باد و باران را تجربه کنید رنگین کمان را ببینید، استعداد را بپردازید موفق شوید
[ترجمه ترگمان]شعار من این است: تجربه باد و تابش خورشید رنگین کمان را تجربه کند، و به موفقیت دست یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Results indicate that aptness of metaphor and expression style both affect Aad and persuasiveness significantly.
[ترجمه گوگل]نتایج نشان می دهد که تناسب استعاره و سبک بیان هر دو به طور معنی داری بر عاد و متقاعدسازی تأثیر می گذارد
[ترجمه ترگمان]نتایج حاکی از آن است که aptness بودن حالت و سبک بیان هر دو بر Aad اثر می گذارد و به طور قابل توجهی متقاعد کننده و اغوا کننده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. By this emulation method, the driving error and aptness of loxodrome normal circular-arc bevel gear on the condition of errors can be analysed effectively.
[ترجمه گوگل]با این روش شبیه سازی، خطای رانندگی و تناسب چرخ دنده مخروطی قوس دایره ای معمولی لوکسودروم در شرایط خطا به طور موثر قابل تجزیه و تحلیل است
[ترجمه ترگمان]با این روش emulation، خطای رانندگی و aptness دنده معمولی دنده معمولی در شرایط خطا می تواند به طور موثر تجزیه و تحلیل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. On the other hand, there had been an aptness of expression in the earlier Chinese arts.
[ترجمه گوگل]از سوی دیگر، در هنرهای چینی پیشین، بیان مناسبی وجود داشت
[ترجمه ترگمان]از طرف دیگر، یک احتمال وجود داشت که در هنرهای رزمی حالت خاصی داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The example is chosen solely for its aptness in illustrating the current pet theory of the critic.
[ترجمه گوگل]این مثال صرفاً به دلیل شایستگی آن در نشان دادن نظریه فعلی منتقد در مورد حیوانات خانگی انتخاب شده است
[ترجمه ترگمان]این مثال تنها به خاطر aptness در نشان دادن نظریه حیوانات خانگی فعلی مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Mine maxim is: experience aptness see rainbow, pay out aptness get succeed.
[ترجمه گوگل]اصل من این است: استعداد را تجربه کن رنگین کمان را ببین، استعداد را بپرداز و موفق شو
[ترجمه ترگمان]شعار من این است: تجربه در ارتباط با rainbow، حقوق و استعداد به موفقیت می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We are conscious of our own aptness to err, and we feel the urgent need of a guide.
[ترجمه گوگل]ما از استعداد خود برای خطا کردن آگاه هستیم و نیاز فوری به یک راهنما را احساس می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما از استعداد خود در اشتباه آگاه هستیم و نیاز مبرم یک راهنما را احساس می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Therefore, the aptness in terms of culture and psychology is the criteria for the translatability of metaphor instead of equivalence.
[ترجمه گوگل]بنابراین، شایستگی از نظر فرهنگی و روانشناسی، معیار ترجمه پذیری استعاره به جای معادل سازی است
[ترجمه ترگمان]بنابراین، در فرهنگ و فرهنگ مربوط به فرهنگ و روان شناسی، معیار استفاده از استعاره به جای تعادل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The phrase had considerable aptness.
[ترجمه گوگل]این عبارت برازندگی قابل توجهی داشت
[ترجمه ترگمان]این عبارت احتمال زیادی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. "Jean, if monsieur pleases, " replied the newcomer, "Jean Passepartout, a surname which has clung to me because I have a natural aptness for going out of one business into another.
[ترجمه گوگل]تازه وارد پاسخ داد: «ژان، اگر آقای مسیو بخواهد، ژان پاسپارتو، نام خانوادگی که به من چسبیده است، زیرا استعداد طبیعی برای رفتن از یک تجارت به تجارت دیگر را دارم
[ترجمه ترگمان]تازه وارد جواب داد: \"اگر میل داشته باشد،\" ژان وال ژان، یک نام خانوادگی که به من چسبیده بود، چون من استعداد طبیعی دارم که از یک کسب وکار به دنیای دیگر بروم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The coach also spoke highly of Clarence Seedorf and the midfielder's performance against Lazi 'He's a player with great aptness to be our man of the match in a lot of games.
[ترجمه گوگل]مربی همچنین از کلارنس سیدورف و عملکرد این هافبک مقابل لاتزی به شدت صحبت کرد
[ترجمه ترگمان]این مربی همچنین به شدت از کلارنس Seedorf و عملکرد هافبک در برابر Lazi صحبت کرد و نقش بازیکن ما در بازی در بسیاری از بازی ها را به عهده داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The breed is known for its calmness and friendly temper, intelligence, and aptness to learn.
[ترجمه گوگل]این نژاد به خاطر آرامش و خلق و خوی دوستانه، هوش و استعداد برای یادگیری معروف است
[ترجمه ترگمان]این نژاد به خاطر آرامش و خلق و خوی دوستانه، هوش و استعداد مشهور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شایستگی (اسم)
ability, sufficiency, competency, competence, merit, suitability, worthiness, aptitude, desert, acceptability, adequacy, pertinence, pertinency, aptness, decency, eligibility

استعداد (اسم)
susceptibility, aptitude, capacity, amplitude, art, liability, verve, brilliance, tendency, ingenuity, shift, turn, talent, flair, gift, caliber, aptness, property, knack, genius, faculty, predisposition

احتمال (اسم)
supposition, possibility, likelihoood, expectancy, expectance, aptness, probability, contingency, eventuality, presumption, verisimilitude

انگلیسی به انگلیسی

• ability; nimbleness, dexterousness; appropriateness, suitability

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : aptness / aptitude
✅️ صفت ( adjective ) : apt
✅️ قید ( adverb ) : aptly
aptness ( noun ) = شایستگی، لیاقت/صحت، درستی، راستی/به جایی، به جا بودن/متناسب/تمایل، گرایش، آمادگی/استعداد، توانایی، قابلیت، برازندگی/وابستگی/اقتضاء، مطلوبیت/درایت، فراست/زیرکی، ذکاوت، هوشمندی/کلمه درست، حرف درست/طبیهت، روش، رفتار، مشخصه، سبک ( مربوط به رفتار یک شخص ) /
...
[مشاهده متن کامل]

the aptness of his comment = به جایی نظر او
Examples:
1 - The chorus of thirteen scores points again and again with the dramatic aptness of their singing.
گروه کر سیزده نفری بارها و بارها با قابلیت ( توانایی، استعداد ) نمایشی ( مهیج ) آواز خوانی خود امتیاز می گیرند.
2 - Success on this project illustrates once again the aptness of the Group's integrated concession and construction business model.
موفقیت در این پروژه بار دیگر شایستگی الگوی تجاری امتیاز انحصاری یکپارچه و ساخت و ساز گروه را نشان می دهد.
3 - The unanimity achieved in the Committee on Employment and Social Affairs also confirms the aptness of the Council's common position.
اتفاق آرا در کمیته اشتغال و امور اجتماعی نیز صحت موضع مشترک شورا را تایید می کند.

بپرس