اسم ( noun )
• (1) تعریف: anxiety about future events.
• مترادف: alarm, anxiety, apprehensiveness, dread, fear, misgiving, nervousness, the jitters
• متضاد: confidence
• مشابه: care, concern, disquiet, foreboding, the creeps, trepidation, worry
• مترادف: alarm, anxiety, apprehensiveness, dread, fear, misgiving, nervousness, the jitters
• متضاد: confidence
• مشابه: care, concern, disquiet, foreboding, the creeps, trepidation, worry
- Thoughts of the surgery filled her with apprehension.
[ترجمه ساناز] فکر جراحی دلش و آشوب کرد.|
[ترجمه محمد قدیمی] آنوقت هر چه توالی در ادراک هست، فقط در دریافت* خلاصه می شود. *= apprehension|
[ترجمه گوگل] افکار جراحی او را پر از نگرانی کرد[ترجمه ترگمان] فکر این عمل او را با وحشت پر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: the act or condition of understanding intuitively.
• مترادف: feeling, intuition, perception
• مشابه: cognition, cognizance, comprehension, grasp, insight, ken, realization, sense, understanding
• مترادف: feeling, intuition, perception
• مشابه: cognition, cognizance, comprehension, grasp, insight, ken, realization, sense, understanding
- Their immediate apprehension of the seriousness of the problem was critical to solving it.
[ترجمه گوگل] نگرانی فوری آنها از جدی بودن مشکل برای حل آن بسیار مهم بود
[ترجمه ترگمان] نگرانی فوری آن ها از جدی بودن مساله برای حل آن حیاتی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] نگرانی فوری آن ها از جدی بودن مساله برای حل آن حیاتی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He has little apprehension of how children learn.
[ترجمه گوگل] او درک کمی از نحوه یادگیری کودکان دارد
[ترجمه ترگمان] او درک کمی از نحوه یادگیری کودکان دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او درک کمی از نحوه یادگیری کودکان دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: the act of catching and placing under arrest.
• مترادف: arrest, collar
• مشابه: capture, detainment, detention, restraint, seizure
• مترادف: arrest, collar
• مشابه: capture, detainment, detention, restraint, seizure
- The apprehension of the suspect took place this morning.
[ترجمه Meysam] دستگیری مظنون امروز صبح اتفاق افتاد|
[ترجمه گوگل] دستگیری مظنون صبح امروز صورت گرفت[ترجمه ترگمان] فکر مظنون امروز صبح اتفاق افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید