فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: appreciates, appreciating, appreciated
حالات: appreciates, appreciating, appreciated
• (1) تعریف: to feel grateful for (something) or to (someone).
• متضاد: despise
• مشابه: thank, value, welcome
• متضاد: despise
• مشابه: thank, value, welcome
- We very much appreciate your help with this matter.
[ترجمه مونا گلپایگانی] ما از کمک شما در این مسئله بی نهایت متشکریم|
[ترجمه مونا گلپایگانی ] ما از کمک شما در این مسئله بسیار متشکریم.|
[ترجمه امیر مسعود] ما از کمک شمادر این مورد بسیار قدردانیم.|
[ترجمه محمد شفیعی] مااز کمک شما برای حل این مشکل بسیارزیاد قدردانی میکنیم|
[ترجمه گوگل] ما بسیار قدردان کمک شما در این زمینه هستیم[ترجمه ترگمان] ما خیلی از کمکتون با این موضوع ممنونیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He always appreciates students' being on time for their lessons.
[ترجمه سیروس مرادی فارسانی] او همیشه ازدانش آموزان به خاطر حضور بموقع در کلاسهای درسشان قدر دانی می کند.|
[ترجمه قع حاظر شدن دانش آموزان در کلاس تشکر می کرد] او همیشه به خاطر به موقع حاظر شدن دانش آموزان در کلاس تشکر می کرد.|
[ترجمه گوگل] او همیشه از حضور به موقع دانش آموزان برای درس هایشان قدردانی می کند[ترجمه ترگمان] او همیشه از دانش آموزان برای درس خواندن قدردانی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- His mother appreciates it when he remembers to send her a birthday card.
[ترجمه گوگل] مادرش وقتی یادش میافتد برایش کارت تولد بفرستد خوشحال میشود
[ترجمه ترگمان] مادرش از این موضوع قدردانی می کنه وقتی یادش میاد که یه کارت تولد براش بفرسته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] مادرش از این موضوع قدردانی می کنه وقتی یادش میاد که یه کارت تولد براش بفرسته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I appreciate that you haven't mentioned this to anyone.
[ترجمه محمد شفیعی] من قدردانی میکنم که تو این مورد رابه هیچ کسی متذکر نشده ای|
[ترجمه گوگل] قدردانی میکنم که این موضوع را به کسی نگفتهاید[ترجمه ترگمان] ممنونم که این موضوع رو به کسی نگفتی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She appreciates her father-in-law because he's always been very kind to her.
[ترجمه Hazel] او از پدر خوانده اش قدردانی می کند، زیرا او همیشه با او مهربان است|
[ترجمه پیمان] او بر پدر بزرگش ارج می نهد. چراکه او همیشه به او مهربان است|
[ترجمه Arshia] او از پدرشوهرش قدر دان است چون او همیشه با او مهربان است|
[ترجمه مائده] او قدر پدرشوهرش را میداند چون که همیشه با او خیلی مهربان بوده است.|
[ترجمه گوگل] او از پدرشوهرش قدردانی می کند زیرا او همیشه با او بسیار مهربان بوده است[ترجمه ترگمان] او از پدرش قدردانی می کند، چون همیشه با او مهربان بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to perceive and acknowledge the worth of; value.
• مترادف: value
• متضاد: depreciate, disdain, disparage
• مشابه: acknowledge, admire, cherish, esteem, prize, treasure
• مترادف: value
• متضاد: depreciate, disdain, disparage
• مشابه: acknowledge, admire, cherish, esteem, prize, treasure
- We especially appreciate spring after a very cold winter.
[ترجمه amirmahdi] ما احساس کردیم بهار را بعد از یک زمستان بسیار سرد.|
[ترجمه عباس] ما قدر بهار را بعد از یک زمستان سرد می فهمیم ( ارزش آن را فهمیدن یا دانستن )|
[ترجمه گوگل] ما به ویژه از بهار پس از یک زمستان بسیار سرد قدردانی می کنیم[ترجمه ترگمان] ما به خصوص از بهار بعد از یک زمستان بسیار سرد قدردانی می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Young people tend to appreciate their parents' efforts much more when they become parents themselves.
[ترجمه گوگل] جوانان زمانی که خودشان پدر و مادر می شوند بیشتر از تلاش های والدینشان قدردانی می کنند
[ترجمه ترگمان] جوانان وقتی خود پدر و مادر می شوند، تمایل دارند که از تلاش های والدین خود قدردانی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] جوانان وقتی خود پدر و مادر می شوند، تمایل دارند که از تلاش های والدین خود قدردانی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- His wife thinks he doesn't appreciate her at all.
[ترجمه هرمیون] همسرش فکر می کند که او اصلا از او قدردانی نمی کند|
[ترجمه amirmahdi] همسرش فکر میکند او اصلا اورا درک نمیکند|
[ترجمه گوگل] همسرش فکر می کند که او اصلا قدر او را نمی داند[ترجمه ترگمان] همسرش فکر می کند که او اصلا از او خوشش نمی اید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She appreciates having the opportunity to work with such an eminent professor.
[ترجمه عباس] او قدر داشتن فرصت کار کردن با چنین استاد برجسته ای را می داند|
[ترجمه گوگل] او از داشتن فرصتی برای همکاری با چنین استاد برجسته ای قدردانی می کند[ترجمه ترگمان] او از این فرصت استفاده می کند تا با چنین استاد برجسته ای کار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to understand and be very conscious of.
• مترادف: acknowledge, realize
• مشابه: comprehend, discern, know, note, perceive, recognize, understand
• مترادف: acknowledge, realize
• مشابه: comprehend, discern, know, note, perceive, recognize, understand
- I appreciate the difficulty of your situation.
[ترجمه رامین] وضعیت سخت شما را درک میکنم.|
[ترجمه ارغوان] من سختی وضعیت شما را درک میکنم|
[ترجمه گوگل] من از سختی شرایط شما قدردانی می کنم[ترجمه ترگمان] از مشکل your ممنونم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I appreciate that you've had a shock, but I still need you to answer these questions.
[ترجمه ارغوان] من درک میکنم که شما شوکه شده اید، ولی من هنوز نیاز دارم که به این سوالات جواب دهید|
[ترجمه گوگل] قدردانی میکنم که شما شوکه شدهاید، اما همچنان به پاسخ دادن به این سؤالات نیاز دارم[ترجمه ترگمان] ممنونم که شوکه شدی، اما من هنوز نیاز دارم که به این پرسش ها جواب بدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to increase in monetary value. (Cf. depreciate.)
• متضاد: depreciate
• مشابه: boom, escalate, gain, increase, multiply, wax
• متضاد: depreciate
• مشابه: boom, escalate, gain, increase, multiply, wax
- Your investment will appreciate over time.
[ترجمه رامین] ارزش سرمایه شما در طول زمان بیشتر خواهد شد.|
[ترجمه گوگل] سرمایه گذاری شما در طول زمان افزایش می یابد[ترجمه ترگمان] سرمایه گذاری شما در طول زمان مورد تقدیر قرار خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید