اسم ( noun )
• (1) تعریف: the clapping of hands in approval.
• مترادف: acclamation, clapping, hand, ovation, salvo
• مشابه: acclaim, bravo, cheers, clap, curtain call, hurrah, plaudit
• مترادف: acclamation, clapping, hand, ovation, salvo
• مشابه: acclaim, bravo, cheers, clap, curtain call, hurrah, plaudit
- The sound of applause filled the theater.
[ترجمه h] صدای تشویق تئاتر را پر کرد.|
[ترجمه پارسا میریوسفی] صدای کف زدن و تشویق سالن تئاتر را پر کرد.|
[ترجمه گوگل] صدای تشویق سالن را پر کرد[ترجمه ترگمان] صدای کف زدن تماشاچیان سالن را پر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: approval or praise.
• مترادف: accolade, approbation, approval, commendation, homage, kudos, praise
• متضاد: derision
• مشابه: acclaim, bravo, congratulation, eulogy, exaltation, hosanna, hurrah, paean, panegyric, tribute
• مترادف: accolade, approbation, approval, commendation, homage, kudos, praise
• متضاد: derision
• مشابه: acclaim, bravo, congratulation, eulogy, exaltation, hosanna, hurrah, paean, panegyric, tribute
- She rarely gets any applause from her family, so it was nice to get flowers on Mother's Day.
[ترجمه امیر] اوبه ندرت از خانواده اش تحسین و تشویق میگیرد|
[ترجمه Somaye] اوبه ندرت هیچ تحسینی از خانواده اش بگیرد بنابریاین گرفتن گل برای روز مادر کار مهربانانه ای بود.|
[ترجمه گوگل] او به ندرت از طرف خانواده اش تشویق می شود، بنابراین گرفتن گل در روز مادر خوب بود[ترجمه ترگمان] او به ندرت از خانواده اش تحسین و تمجید می کند، بنابراین خیلی خوب بود که روز مادر گل بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید