applause

/əˈplɒz//əˈplɔːz/

معنی: تحسین، تشویق و تمجید
معانی دیگر: کف زدن و هلهله، آفرین، ستایش، غریو، هلهله کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the clapping of hands in approval.
مترادف: acclamation, clapping, hand, ovation, salvo
مشابه: acclaim, bravo, cheers, clap, curtain call, hurrah, plaudit

- The sound of applause filled the theater.
[ترجمه h] صدای تشویق تئاتر را پر کرد.
|
[ترجمه پارسا میریوسفی] صدای کف زدن و تشویق سالن تئاتر را پر کرد.
|
[ترجمه گوگل] صدای تشویق سالن را پر کرد
[ترجمه ترگمان] صدای کف زدن تماشاچیان سالن را پر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: approval or praise.
مترادف: accolade, approbation, approval, commendation, homage, kudos, praise
متضاد: derision
مشابه: acclaim, bravo, congratulation, eulogy, exaltation, hosanna, hurrah, paean, panegyric, tribute

- She rarely gets any applause from her family, so it was nice to get flowers on Mother's Day.
[ترجمه امیر] اوبه ندرت از خانواده اش تحسین و تشویق میگیرد
|
[ترجمه Somaye] اوبه ندرت هیچ تحسینی از خانواده اش بگیرد بنابریاین گرفتن گل برای روز مادر کار مهربانانه ای بود.
|
[ترجمه گوگل] او به ندرت از طرف خانواده اش تشویق می شود، بنابراین گرفتن گل در روز مادر خوب بود
[ترجمه ترگمان] او به ندرت از خانواده اش تحسین و تمجید می کند، بنابراین خیلی خوب بود که روز مادر گل بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. heavy applause
کف زدن و تحسین زیاد

2. the audience's applause interrupted his speech several times
کف زدن و هلهله ی حضار چندین بار نطق او را قطع کرد.

3. a scatter of applause
کف زدن پراکنده

4. his generosity brought applause from the boys
سخاوت او تحسین پسران را برانگیخت.

5. the audience's vehement applause
کف زدن و تحسین پراحساسات حضار

6. the audience burst into applause
حضار شروع به تحسین و کف زدن کردند.

7. the hall resounded with applause
سالن از هلهله و کف زدن به لرزه درآمد.

8. she received three rounds of applause
سه بار برایش کف زدند.

9. the meeting concluded amidst the audience's applause
جلسه در میان کف زدن حضار خاتمه یافت.

10. Now the cheers and applause mingled in a single sustained roar.
[ترجمه گوگل]حالا تشویق ها و تشویق ها در یک غرش مداوم آمیخته شد
[ترجمه ترگمان]در این موقع صدای تشویق و تشویق جمعیت به گوش رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The Prince won warm applause for his ideas.
[ترجمه گوگل]شاهزاده به خاطر ایده هایش مورد تشویق قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]شاهزاده تشویق گرم عقاید خود را به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The audience burst into spontaneous applause.
[ترجمه گوگل]حضار با تشویق های خودجوش منفجر شدند
[ترجمه ترگمان]حضار شروع به کف زدن خود کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His speech met with universal applause.
[ترجمه گوگل]سخنرانی او با تشویق جهانی روبرو شد
[ترجمه ترگمان]سخنرانی او با تشویق همگانی مواجه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A storm of applause rose from the audience.
[ترجمه گوگل]طوفانی از تشویق حضار برخاست
[ترجمه ترگمان]صدای تشویق حضار بلند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The applause rose to a crescendo and cameras clicked.
[ترجمه گوگل]تشویق ها به اوج رسید و دوربین ها کلیک کردند
[ترجمه ترگمان]صدای تشویق جمعیت به اوج رسید و دوربین ها به صدا درآمدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. He was interrupted by applause umpteen times.
[ترجمه گوگل]او بارها با کف زدن قطع شد
[ترجمه ترگمان]صدای تشویق و تشویق و تحسین او را قطع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تحسین (اسم)
acclaim, praise, admiration, applause, acclamation

تشویق و تمجید (اسم)
applause

انگلیسی به انگلیسی

• cheering; praise, accolade
applause is an expression of praise or appreciation by a group of people, in which they clap their hands.

پیشنهاد کاربران

تشویق
تشویق تماشاگران
تشویق با کف زدن
کف زدن و هلهله
The person who seeks all their applause from outside has their happiness in another’s keeping
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : applaud
✅️ اسم ( noun ) : applause
✅️ صفت ( adjective ) : applaudable
✅️ قید ( adverb ) : _
A noise made by group of people clapping their hand
when a lot of people hit their hands together to show that they like something
کف زدن و هلهله
1 ) A ripple of applause ran through the crowd
موجی از کف و هلهله در میان جمعیت جاری بود
2 ) The announcement drew loud applause from the audience
صدای بلند کف و تشویق بلند شدن از حضار/تماشاچیان
praise
این کلمه درجایگاه اسم بکار میره
فعل این کلمه applaud است
The noise made by a group of people clapping their hands and sometimes shouting to show their enjoyment
دست زدن - کف زدن

بپرس