anomaly

/əˈnɑːməli//əˈnɒməli/

معنی: خلاف قاعده، سقم
معانی دیگر: چیز غیرعادی یا خلاف قاعده، چیز ناهنجار، ناهمسانی، نابهنجاری، خلاف قاعده بودن، سامان گریزی، ناهنجاری، انحراف از صفات اصلی (گیاه یا جانور)، غیر متعارف، بی ترتیب

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: anomalies
(1) تعریف: an act or instance of differing from the usual pattern, form, or type; peculiarity; abnormality.
مترادف: aberration, abnormality, deviation, freak, oddity, peculiarity
مشابه: incongruity, inconsistency, irregular, irregularity, nonconformity, quirk, variance

- The fact that our family did not own a car was an anomaly in the context of the neighborhood we lived in.
[ترجمه احسان] در محله ای که در آن زندگی می کردیم ما تنها خانواده ای بودیم که ماشین نداشت و این موضوع چندان متعارف نبود.
|
[ترجمه محمد رومزی] این واقعیت که خانواده ی ما صاحب ماشین نبود با توجه به محله ای که در آن زندگی می کردیم یک مسئله ی نا متعارف بود.
|
[ترجمه گوگل] این که خانواده ما ماشین نداشتند در بافت محله ای که ما در آن زندگی می کردیم یک ناهنجاری بود
[ترجمه ترگمان] این حقیقت که خانواده ما به تنهایی صاحب یک ماشین نبودند، بی قاعدگی در بافت محله ای بود که ما در آن زندگی می کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: something that differs in this way.
مترادف: abnormality, freak, irregularity, oddity, peculiarity
مشابه: curiosity, discrepancy, exception, incongruity, inconsistency, irregular, oddball

جمله های نمونه

1. It is often unpleasant to see an anomaly animal.
[ترجمه گوگل]اغلب دیدن یک حیوان ناهنجار ناخوشایند است
[ترجمه ترگمان]دیدن یک حیوان غیر عادی اغلب ناخوشایند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The anomaly of the social security system is that you sometimes have more money without a job.
[ترجمه گوگل]ناهنجاری سیستم تامین اجتماعی این است که شما گاهی اوقات بدون شغل پول بیشتری دارید
[ترجمه ترگمان]بی قاعدگی سیستم امنیت اجتماعی این است که شما گاهی اوقات پول بیشتری بدون یک شغل دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The British public's wariness of opera is an anomaly in Europe.
[ترجمه گوگل]احتیاط عمومی بریتانیا از اپرا یک امر ناهنجار در اروپا است
[ترجمه ترگمان]نگرانی عمومی بریتانیا در مورد اپرا یک ناهنجاری در اروپا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Punitive damages in libel cases are a legal anomaly.
[ترجمه گوگل]خسارات تنبیهی در پرونده های افترا یک ناهنجاری قانونی است
[ترجمه ترگمان]خسارات تنبیهی در موارد افترا یک ناهنجاری قانونی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This is an unfair anomaly in our tax structure.
[ترجمه گوگل]این یک ناهنجاری ناعادلانه در ساختار مالیاتی ما است
[ترجمه ترگمان]این یک ناهنجاری ناعادلانه در ساختار مالیاتی ما است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The glorious anomaly of a fake tropical city with a mild desert climate brought people from everywhere.
[ترجمه گوگل]ناهنجاری باشکوه یک شهر استوایی جعلی با آب و هوای معتدل کویری مردم را از همه جا آورد
[ترجمه ترگمان]بی قاعدگی شکوهمند یک شهر استوایی مصنوعی با آب و هوای بیابانی گرم، مردم را از همه جا می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Gel mobility anomaly is detected only in cases where the distance of the two elements is in an appropriate helical phase.
[ترجمه گوگل]ناهنجاری تحرک ژل تنها در مواردی تشخیص داده می شود که فاصله دو عنصر در فاز مارپیچی مناسب باشد
[ترجمه ترگمان]در مواردی که فاصله میان دو عنصر در یک فاز مارپیچی مناسب باشد، پدیده تحرک با ژل تنها در مواردی تشخیص داده می شود که فاصله میان دو عنصر در یک فاز مارپیچی مناسب قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. But the most striking anomaly of Labour's plans is the way it treats millionaires living off unearned income.
[ترجمه گوگل]اما بارزترین ناهنجاری برنامه‌های حزب کارگر، نحوه برخورد آن با میلیونرهایی است که از درآمدهای غیرقابل کسب درآمد می‌کنند
[ترجمه ترگمان]اما مهم ترین ناهنجاری طرح های کار، روشی است که با میلیونرها زندگی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Colman McCarthy has always been an anomaly in the newspaper business.
[ترجمه گوگل]کولمن مک کارتی همیشه یک ناهنجاری در تجارت روزنامه بوده است
[ترجمه ترگمان]مک کارتی همیشه یک ناهنجاری در کسب وکار روزنامه بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Pohnpei is an anomaly - it's a Pacific island without a beach.
[ترجمه گوگل]پونپی یک ناهنجاری است - این یک جزیره در اقیانوس آرام بدون ساحل است
[ترجمه ترگمان]Pohnpei یک بی قاعدگی است - آن یک جزیره آرام بدون ساحل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Classical myth gives its own justification for this anomaly.
[ترجمه گوگل]اسطوره کلاسیک توجیه خاص خود را برای این ناهنجاری ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]افسانه کلاسیک توجیه خود را برای این ناهنجاری ارایه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This fact alone explains the Sun/climate anomaly.
[ترجمه گوگل]این واقعیت به تنهایی ناهنجاری خورشید/اقلیم را توضیح می دهد
[ترجمه ترگمان]این حقیقت به تنهایی، بی قاعدگی \/ آب و هوا را توضیح می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This is a peculiar anomaly in that the Transfer Regulations currently exclude undertakings in the nature of commercial ventures.
[ترجمه گوگل]این یک ناهنجاری عجیب و غریب است زیرا مقررات انتقال در حال حاضر تعهداتی را در ماهیت سرمایه گذاری های تجاری مستثنی می کند
[ترجمه ترگمان]این یک پدیده غیرعادی خاص در آن است که مقررات انتقال در حال حاضر تعهدات را در ماهیت سرمایه گذاری های تجاری حذف می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Can any Western leader explain this embarrassing anomaly?
[ترجمه گوگل]آیا هیچ رهبر غربی می تواند این ناهنجاری شرم آور را توضیح دهد؟
[ترجمه ترگمان]آیا یک رهبر غربی می تواند این ناهنجاری شرم آور را توضیح دهد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. This may represent an anomaly in what is otherwise an efficient market.
[ترجمه گوگل]این ممکن است نشان دهنده یک ناهنجاری در بازاری باشد که در غیر این صورت یک بازار کارآمد است
[ترجمه ترگمان]این ممکن است یک ناهنجاری را در آنچه که در غیر این صورت یک بازار کارآمد است، نشان دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خلاف قاعده (اسم)
anomaly

سقم (اسم)
deviance, irregularity, anomaly, indisposition, illness, sickness

تخصصی

[علوم دامی] به هر نوع انحراف از حالت طبیعی اطلاق می شود.(ناهنجازی)
[زمین شناسی] غیرعادی ،خلاف قاعده ،غیر متعارف ،بی ترتیب، نابهنجاری، ناسانی، بی هنجاری به هر نوع انحراف از حالت طبیعی اطلاق می شود
[ریاضیات] بی هنجاری
[معدن] آنومالی (ژئوشیمی) - آنومالی (عمومی)
[نفت] نابه هنجاری

انگلیسی به انگلیسی

• exception; deviation; strangeness; something which is out of the ordinary
if something is an anomaly, it is different from what is normal or expected.

پیشنهاد کاربران

۱. بی قاعدگی. بی نظمی. نابهنجاری. غرابت ۲. چیز غیرعادی. موضوع عجیب
مثال:
there are a number of anomalies in the present system
در سیستم کنونی چند بی نظمی وجود دارد.
anomaly
ناهنجار، غیرمتعارف، خلاف قاعده
در امور پزشکی بیشتر مربوط به یک نقص ساختاری در بدن ناشی از نقص یا ختلال ژنتیکی است.
malformation
شکل غیرطبیعی، بدشکل، بدریخت
در امور پزشکی مربوط به شکل غیرطبیعی یا بدشکل شدن عضو یا بدن است که بیشتر به علت اختلال در مراحل ساخته شدن عضو یا اختلال ژنتیکی است.
...
[مشاهده متن کامل]

در بجث های آماری به معنای " انحراف از میانگین دراز مدت" است، مثلا
Earth's temperature anomaly
لانگمن دیکشنری : بی قاعدگی ، بی نظمی ، ناهنجاری
ناسازواری
extraordinary different from the norms
اختلال
نقص در عملکرد
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : anomaly
✅️ صفت ( adjective ) : anomalous
✅️ قید ( adverb ) : anomalously
در برخی متن ها ) ناملایمات
ناسازه
نامتعارف
مغایرت
anomaly ( فیزیک )
واژه مصوب: بی هنجاری 1
تعریف: انحراف از وضعیت عادی
سنت شکن و خلاف قائده
فرضیه خلاف ( در فیزیک )
( Adv ) بر خلاف دفعات گذشته/پیش
انحراف از میانگین دراز مدت
نادر
کمیاب
استثنا
ناهنجاری
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس