annul

/ˈænəl//əˈnʌl/

معنی: منسوخ کردن، لغو کردن، باطل کردن، خنثی کردن، فسخ کردن
معانی دیگر: حلقه مانند، حلقوی، چنبری، حلقه وار، مدور، گرد، طوقی، زرفینی، فسخ و الغا کردن، کان لم یکن تلقی کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: annuls, annulling, annulled
مشتقات: annullable (adj.)
(1) تعریف: to make nonexistent or ineffective; cancel.
مترادف: abolish, countermand, invalidate, nullify, rescind, revoke, void
متضاد: restore
مشابه: abrogate, cancel, discontinue, negate, neutralize, overturn, remit, retract, reverse, supersede, terminate, undo, vitiate

- The poor nation's debt was annulled.
[ترجمه گوگل] بدهی ملت بیچاره باطل شد
[ترجمه ترگمان] بدهی این ملت باطل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to remove the legal validity of.
مترادف: abrogate, dissolve, nullify, quash, revoke
مشابه: abate, invalidate, remit, repeal, rescind, reverse, supersede, terminate, vitiate

- After three days they had their marriage annulled.
[ترجمه گوگل] بعد از سه روز ازدواجشان باطل شد
[ترجمه ترگمان] پس از سه روز ازدواجشان خراب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Due to extreme protest, the election was annulled.
[ترجمه فهیمه چاکرالحسینی] به دلیل اعتراض شدید انتخابات ابطال شد.
|
[ترجمه گوگل] به دلیل اعتراض شدید، انتخابات باطل شد
[ترجمه ترگمان] به دلیل اعتراض شدید، انتخابات لغو شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. His second marriage was annulled because he never divorced his first wife.
[ترجمه گوگل]ازدواج دوم او باطل شد زیرا او هرگز از همسر اول خود طلاق نگرفت
[ترجمه ترگمان]ازدواج دوم او به این دلیل لغو شد که او هرگز همسر اولش را طلاق نداد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Caroline's marriage was annulled by special dispensation from the church.
[ترجمه گوگل]ازدواج کارولین با انصراف خاصی از کلیسا لغو شد
[ترجمه ترگمان]ازدواج کارولین از طریق کمک های مخصوصی از کلیسا لغو شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The marriage was annulled last month.
[ترجمه گوگل]این ازدواج ماه گذشته باطل شد
[ترجمه ترگمان]این ازدواج ماه گذشته باطل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Their marriage was annulled last year.
[ترجمه گوگل]ازدواج آنها سال گذشته باطل شد
[ترجمه ترگمان]ازدواجشان سال گذشته لغو شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Their marriage was annulled after just six months.
[ترجمه گوگل]ازدواج آنها تنها پس از شش ماه لغو شد
[ترجمه ترگمان]ازدواجشان بعد از شش ماه باطل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The vacuum clean smoke is effective and annul in part the smoke smell.
[ترجمه گوگل]دود جاروبرقی موثر است و تا حدودی بوی دود را از بین می برد
[ترجمه ترگمان]دود تمیز کننده خلا، در بخشی از بوی دود، موثر و باطل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. For them, the decision to annul same - sex marriages will be personal, even painful.
[ترجمه گوگل]برای آنها تصمیم برای لغو ازدواج های همجنسی شخصی و حتی دردناک خواهد بود
[ترجمه ترگمان]برای آن ها، تصمیم برای لغو ازدواج های همجنس بازان، شخصی و حتی دردناک خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They have the power to alter or annul inappropriate decisions of their own standing committees.
[ترجمه گوگل]آنها قدرت تغییر یا لغو تصمیمات نامناسب کمیته های دائمی خود را دارند
[ترجمه ترگمان]آن ها قدرت تغییر یا ابطال تصمیمات نادرست کمیته دائمی خود را دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. For what if some disbelieved? Shall their unbelief annul the faithfulness of God?
[ترجمه گوگل]اگر برخی کافر شوند چه؟ آیا کفر آنها وفای خدا را باطل می کند؟
[ترجمه ترگمان]برای چی میشه اگه یه سری اعتقاد داشته باشه؟ آیا بی ایمانی آنان را به ثبوت خواهد رساند که وفاداری خدا را فسخ خواهد کرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Will you really annul My judgment ? Will you condemn Me that you may be justified?
[ترجمه گوگل]آیا واقعاً قضاوت مرا باطل خواهی کرد؟ آیا مرا محکوم خواهید کرد تا عادل شوید؟
[ترجمه ترگمان]واقعا می شه قضاوت منو خنثی کرد؟ مرا محکوم خواهید کرد که حق با شما است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The effect of the statute was to annul this covenant.
[ترجمه گوگل]نتیجه این اساسنامه لغو این عهد بود
[ترجمه ترگمان]اثر این اساسنامه از بین بردن این پیمان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Artemisia annul is very ashamed of stealing more than by the heavy also uncomfortable.
[ترجمه گوگل]درمنه باطل است بسیار شرمنده از سرقت بیش از سنگین نیز ناراحت کننده است
[ترجمه ترگمان]از بین بردن ابطال، از دزدی بیش از اندازه سنگین ناراحت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Will you indeed annul my judgment? Will you condemn Me so that you may be justified?
[ترجمه گوگل]آیا واقعاً قضاوت مرا باطل می کنی؟ آیا مرا محکوم می کنی تا عادل شوی؟
[ترجمه ترگمان]آیا شما می توانید قضاوت مرا باطل کنید؟ مرا محکوم می کنید تا حق با شما باشد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Annul inspections are required because factory conditions change rapidly over time, creating a need for re - certification.
[ترجمه گوگل]بازرسی های ابطال مورد نیاز است زیرا شرایط کارخانه به سرعت در طول زمان تغییر می کند و نیاز به گواهی مجدد را ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]بازرسی annul مورد نیاز است، زیرا شرایط کارخانه به سرعت در طول زمان تغییر می کند و نیاز به صدور مجدد گواهی را ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

منسوخ کردن (فعل)
abolish, abrogate, annul

لغو کردن (فعل)
abrogate, annul, nullify, repeal, cancel, override, countermand, disannul, rescind, revoke, supersede

باطل کردن (فعل)
abrogate, annul, cancel, override, undo, invalidate, void, frank, derogate, dispense, frustrate, disannul, invalid, quash, strike out

خنثی کردن (فعل)
negative, annul, nullify, cancel, undo, stultify, neuter, thwart, neutralize, negate, frustrate, counteract, foil, offset, counterbalance, countervail, discomfit

فسخ کردن (فعل)
annul, cancel, countermand, derogate, disannul, rescind, terminate

تخصصی

[ریاضیات] از بین بردن، صفر کردن

انگلیسی به انگلیسی

• cancel; put an end to
if a contract or result is annulled, it is declared invalid, so that legally it is considered never to have existed.

پیشنهاد کاربران

لغو کردن، باطل کردن، فسخ کردن
لغو کردن
synonym : cancel
annul:
لغو کردن فسخ کردن ( ازدواج یا قرار داد )
Their marriage was annulled last year.
پرکابرد ترین معنی هاش =
باطل کردن ، ابطال کردن ، لغو کردن ، فسخ کردن

بپرس