announce

/əˈnaʊns//əˈnaʊns/

معنی: اگهی دادن، اعلان کردن، انتشار دادن، خبر دادن، اشکار کردن، اخطار کردن، مدرک دادن
معانی دیگر: اعلام، آگهسازی، اعلامیه، اطلاعیه، خبر، اعلام کردن، آگهی دادن، آگهیدن، جار زدن، شنوانیدن، به اطلاع رساندن، (با for) نامزدی خود را (برای انتخابات و شغل و غیره) اعلام کردن، (رادیو و تلویزیون) گوینده بودن، گویندگی کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: announces, announcing, announced
(1) تعریف: to make known publicly.
مترادف: declare, proclaim, publish
مشابه: advertise, bill, broadcast, call, disclose, introduce, publicize, return, reveal, tell, trumpet, unveil

- The couple announced their engagement.
[ترجمه h.j] این زن و شوهر اعلام حضور کردند
|
[ترجمه فواد بهمنی] این زوج خبر نامزدی خود را اعلام کردند
|
[ترجمه ترجمه بی تی اس] ابن دوتا کفتر عاشق اعلام حضور کردند
|
[ترجمه گوگل] این زوج نامزدی خود را اعلام کردند
[ترجمه ترگمان] این زوج خبر نامزدی خود را اعلام کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The quarterback announced that he would be retiring at the end of the season.
[ترجمه گوگل] این بازیکن اعلام کرد که در پایان فصل بازنشسته خواهد شد
[ترجمه ترگمان] بازیکن خط حمله اعلام کرد که در پایان فصل بازنشسته خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Have they announced who the winner is ?
[ترجمه فواد بهمنی] آیا آن ها اعلام کرده اند که برنده کیست؟
|
[ترجمه گوگل] اعلام کرده اند برنده کیست؟
[ترجمه ترگمان] آیا آن ها اعلام کرده اند که برنده کیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to give notice of the presence of.
مترادف: introduce
مشابه: call, herald, name, present, proclaim, usher

- Shall we announce the guests?
[ترجمه گوگل] مهمان ها را اعلام کنیم؟
[ترجمه ترگمان] مهمانان را خبر کنیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to act as announcer or commentator for.
مشابه: anchor, call

- He announces all the football games.
[ترجمه گوگل] او همه بازی های فوتبال را اعلام می کند
[ترجمه ترگمان] او همه بازی های فوتبال را اعلام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to serve as a television or radio announcer.
مشابه: broadcast, commentate, emcee

- He'd been announcing for over forty years when he retired.
[ترجمه نازنین] او بعد از بازنشستگی به مدت چهل سال کار گویندگی انجام داد
|
[ترجمه گوگل] او بیش از چهل سال بود که اعلام کرده بود که بازنشسته شد
[ترجمه ترگمان] او بیش از چهل سال که بازنشسته شده بود خبر می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the judge will announce his decision tomorrow
قاضی فردا حکم خود را اعلام خواهد کرد.

2. We are happy to announce the engagement of our daughter.
[ترجمه رضا] ما خوشحالیم که نامزدی دخترمان رااطلاع دهیم
|
[ترجمه گوگل]خوشحالیم که نامزدی دخترمان را اعلام می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما خوشحالیم که نامزدی دخترمون رو اعلام کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The Chancellor of the Exchequer is expected to announce tax cuts in this year's budget.
[ترجمه گوگل]قرار است وزیر دارایی در بودجه امسال کاهش مالیات را اعلام کند
[ترجمه ترگمان]انتظار می رود که وزیر خزانه داری، کاهش مالیات را در بودجه امسال اعلام کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He will announce tonight that he is resigning from office.
[ترجمه گوگل]او امشب اعلام می کند که از سمت خود استعفا می دهد
[ترجمه ترگمان]امشب اعلام می کنه که داره از دفتر استعفا میده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The government is/are expected to announce its/their tax proposals today.
[ترجمه گوگل]انتظار می رود دولت پیشنهادات مالیاتی خود را امروز اعلام کند
[ترجمه ترگمان]انتظار می رود که دولت امروز طرح های مالیات خود را اعلام کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The butler gave a little cough to announce his presence.
[ترجمه گوگل]ساقی برای اعلام حضورش سرفه های کوچکی انجام داد
[ترجمه ترگمان]پیشخدمت قدری سرفه کرد تا حضورش را اعلام کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It is with deep regret that we announce the death of Mr Fred Fisher.
[ترجمه گوگل]با تأسف عمیق درگذشت آقای فرد فیشر را اعلام می کنیم
[ترجمه ترگمان]واقعا افسوس که مرگ آقای فرد فیشر را اعلام می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They are hoping that she will announce for governor.
[ترجمه گوگل]آنها امیدوارند که وی برای فرمانداری اعلام کند
[ترجمه ترگمان]به این امید هستند که او برای فرماندار اعلام خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We dashed off a letter to announce the news.
[ترجمه گوگل]ما نامه ای را برای اعلام این خبر رد کردیم
[ترجمه ترگمان]ما با عجله از یک نامه خارج شدیم تا اخبار را اعلام کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Would you announce the guests as they come in?
[ترجمه گوگل]آیا میهمانان را هنگام ورود اعلام می کنید؟
[ترجمه ترگمان]هنگامی که وارد اتاق شدند شما مهمانان را معرفی می کنید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The company is expected to announce 200 job losses.
[ترجمه گوگل]انتظار می رود این شرکت 200 شغل از دست بدهد
[ترجمه ترگمان]انتظار می رود که این شرکت ۲۰۰ خسارت شغلی را اعلام کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. First they announce their engagement and then they tell me Angie's pregnant - it's all a bit sudden really.
[ترجمه گوگل]ابتدا نامزدی خود را اعلام می کنند و سپس به من می گویند انجی باردار است - این واقعاً کمی ناگهانی است
[ترجمه ترگمان]اول آن ها نامزدی آن ها را اعلام می کنند و بعد به من می گویند که انجی حامله است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She was bursting to announce the news but was sworn to secrecy.
[ترجمه گوگل]او برای اعلام این خبر هجوم آورد، اما قسم خورده بود که رازداری کند
[ترجمه ترگمان]او می خواست اخبار را اعلام کند، اما سوگند خورده بود که محرمانه بماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She coughed discreetly to announce her presence.
[ترجمه گوگل]او با احتیاط سرفه کرد تا حضورش را اعلام کند
[ترجمه ترگمان]با احتیاط سرفه کرد تا حضورش را اعلام کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اگهی دادن (فعل)
advertise, announce

اعلان کردن (فعل)
declare, give out, advertise, announce, proclaim

انتشار دادن (فعل)
promulgate, issue, propagate, advertise, announce

خبر دادن (فعل)
inform, warn, advise, announce, give notice, send word

اشکار کردن (فعل)
light, display, announce, air, unfold, reveal, bare, disclose, uncover, quarry, wreak

اخطار کردن (فعل)
notify, announce, previse

مدرک دادن (فعل)
announce

تخصصی

[سینما] اعلان کردن - آگهی دادن

انگلیسی به انگلیسی

• declare; proclaim
if you announce something, you tell people about it publicly or officially.
if you announce something, you say it in a deliberate and often aggressive way.
if you announce something in a public place, you tell people about it by means of a loudspeaker or tannoy system.

پیشنهاد کاربران

منتشر کردن
گفتن چیزی به صورت رسمی در عموم
to announce someone
معرفی کردن کسی به پلیس
I'm going to announce myself.
می خوام خودم رو به پلیس معرفی کنم/ تحویل بدم
اعلام کردن، خبر دادن
مثال: The company will announce its new product next week.
شرکت محصول جدید خود را هفته آینده اعلام خواهد کرد.
آگهی دادن، خبردادن، اعلام کردن
مرض تو دلت عجمنده. بس کن. مگه اینجا سیرکه
اعلام کردن
Mohammad Golzar officially announced his marriage
محمدرضا گلزار رسما ازدواجش را اعلام کرد
اعلام خبری، خبری را اعلام کردن، اعلام خبر. آگهی دادن، چیزی را در جمع علنی کردن، درباره موضوعی اطلاع رسانی کردن.
Say sth officially and in public
اطلاعیه
Meaning: To announce something is to make it known
Example: He announced to everyone his new idea for the company
اطلاعیدن به کسی درمورد چیزی.
خبراندن به کسی درمورد چیزی.
اعلامیدن چیزی به کسی.
give notice of
اگه دوست داشتید لایک کنید💜
خبر کردن
دارای هویت
اطلاع داددن خبر دادن
رسمی صحبت کردن
اعلام کردن
اعلام کردن، اطلاع دادن، خبردادن
منتشر کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس