فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: announces, announcing, announced
حالات: announces, announcing, announced
• (1) تعریف: to make known publicly.
• مترادف: declare, proclaim, publish
• مشابه: advertise, bill, broadcast, call, disclose, introduce, publicize, return, reveal, tell, trumpet, unveil
• مترادف: declare, proclaim, publish
• مشابه: advertise, bill, broadcast, call, disclose, introduce, publicize, return, reveal, tell, trumpet, unveil
- The couple announced their engagement.
[ترجمه h.j] این زن و شوهر اعلام حضور کردند|
[ترجمه فواد بهمنی] این زوج خبر نامزدی خود را اعلام کردند|
[ترجمه ترجمه بی تی اس] ابن دوتا کفتر عاشق اعلام حضور کردند|
[ترجمه گوگل] این زوج نامزدی خود را اعلام کردند[ترجمه ترگمان] این زوج خبر نامزدی خود را اعلام کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The quarterback announced that he would be retiring at the end of the season.
[ترجمه گوگل] این بازیکن اعلام کرد که در پایان فصل بازنشسته خواهد شد
[ترجمه ترگمان] بازیکن خط حمله اعلام کرد که در پایان فصل بازنشسته خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] بازیکن خط حمله اعلام کرد که در پایان فصل بازنشسته خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Have they announced who the winner is ?
[ترجمه فواد بهمنی] آیا آن ها اعلام کرده اند که برنده کیست؟|
[ترجمه گوگل] اعلام کرده اند برنده کیست؟[ترجمه ترگمان] آیا آن ها اعلام کرده اند که برنده کیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to give notice of the presence of.
• مترادف: introduce
• مشابه: call, herald, name, present, proclaim, usher
• مترادف: introduce
• مشابه: call, herald, name, present, proclaim, usher
- Shall we announce the guests?
[ترجمه گوگل] مهمان ها را اعلام کنیم؟
[ترجمه ترگمان] مهمانان را خبر کنیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] مهمانان را خبر کنیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to act as announcer or commentator for.
• مشابه: anchor, call
• مشابه: anchor, call
- He announces all the football games.
[ترجمه گوگل] او همه بازی های فوتبال را اعلام می کند
[ترجمه ترگمان] او همه بازی های فوتبال را اعلام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او همه بازی های فوتبال را اعلام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to serve as a television or radio announcer.
• مشابه: broadcast, commentate, emcee
• مشابه: broadcast, commentate, emcee
- He'd been announcing for over forty years when he retired.
[ترجمه نازنین] او بعد از بازنشستگی به مدت چهل سال کار گویندگی انجام داد|
[ترجمه گوگل] او بیش از چهل سال بود که اعلام کرده بود که بازنشسته شد[ترجمه ترگمان] او بیش از چهل سال که بازنشسته شده بود خبر می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید