اسم ( noun )
حالات: animosities
حالات: animosities
• : تعریف: strong dislike or active hostility.
• مترادف: animus, antagonism, bad blood, enmity, hostility, ill will, rancor
• متضاد: friendship, good will
• مشابه: acrimony, anger, antipathy, aversion, detestation, grudge, hate, hatred, loathing, malevolence, malice, spite
• مترادف: animus, antagonism, bad blood, enmity, hostility, ill will, rancor
• متضاد: friendship, good will
• مشابه: acrimony, anger, antipathy, aversion, detestation, grudge, hate, hatred, loathing, malevolence, malice, spite
- No longer able to hide their animosity toward each other, they argued bitterly in front of their children.
[ترجمه گوگل] دیگر نمیتوانستند خصومت خود را با یکدیگر پنهان کنند، در مقابل فرزندانشان به شدت بحث میکردند
[ترجمه ترگمان] دیگر نمی توانستند خصومت خود را نسبت به هم پنهان کنند، در مقابل فرزندانشان به تلخی می گفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] دیگر نمی توانستند خصومت خود را نسبت به هم پنهان کنند، در مقابل فرزندانشان به تلخی می گفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Animosity between the leaders of the two sides threatened to put an end to the negotiations.
[ترجمه گوگل] خصومت رهبران دو طرف، مذاکرات را به پایان می رساند
[ترجمه ترگمان] اختلاف بین رهبران دو طرف تهدید کرد که پایان مذاکرات را به پایان خواهند رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اختلاف بین رهبران دو طرف تهدید کرد که پایان مذاکرات را به پایان خواهند رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I don't enjoy the criticism, but I feel no animosity toward my critics.
[ترجمه گوگل] من از انتقاد لذت نمی برم، اما هیچ خصومتی با منتقدانم احساس نمی کنم
[ترجمه ترگمان] من از انتقاد لذت می برم، اما هیچ خصومتی نسبت به critics ندارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] من از انتقاد لذت می برم، اما هیچ خصومتی نسبت به critics ندارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید