animism

/ˈænəˌmɪzəm//ˈænɪmɪzəm/

معنی: جان گرایی، همزاد گرایی
معانی دیگر: (این باور: زندگی توسط نیروهای روحانی که از ماده مجزا می باشند ایجاد شده) روح گرایی، (اعتقاد به وجود ارواح و اجنه و شیاطین و غیره) روح باوری، (فلسفه)، (این باور: کلیه ی پدیده های طبیعی دارای روح هستند) روان دارگرایی، اعتقاد باینکه روح اساس زندگی است، اعتقاد باینکه ارواح مجرد وجود دارند، اعتقاد بعالم روح و تجسم ارواح مردگان

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: animistic (adj.), animist (n.)
(1) تعریف: the belief that the universe and all of its material objects, beings, and phenomena possess a spirit or consciousness.

(2) تعریف: the doctrine that the soul is the essential principle animating the universe.

(3) تعریف: the belief that spiritual beings or souls can exist without a body to house them.

جمله های نمونه

1. prehistoric religions were little more than animism
مذاهب انسان های ماقبل تاریخ چیزی جز روح گرایی نبود.

2. Animism, the belief that the natural world is inhabited by spirits, is the driving force in Tuvan music.
[ترجمه گوگل]آنیمیسم، اعتقاد به اینکه جهان طبیعی توسط ارواح ساکن شده است، نیروی محرکه در موسیقی تووان است
[ترجمه ترگمان]Animism، اعتقاد به اینکه جهان طبیعی ارواح است، نیروی محرکه در موسیقی Tuvan است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This is the basis of animism, and animism is the basis of religion.
[ترجمه علی جادری] این پایه روح گرایی است و روح گرایی پایه دین است .
|
[ترجمه گوگل]این اساس آنیمیسم است و آنیمیسم اساس دین است
[ترجمه ترگمان]این اساس of است و animism اساس مذهب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Lisu believe animism, Zu - Guang worship.
[ترجمه گوگل]لیسو معتقد به جان گرایی، زو - پرستش گوانگ است
[ترجمه ترگمان]Lisu، animism، Zu - را باور کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. From animism to naturalistic pantheism, there are various belief systems that deify the natural world.
[ترجمه گوگل]از آنیمیسم تا پانتئیسم طبیعت گرایانه، نظام های اعتقادی مختلفی وجود دارد که جهان طبیعی را خدایی می کند
[ترجمه ترگمان]از animism گرفته تا وحدت وجود naturalistic، سیستم های اعتقادی مختلفی وجود دارند که دنیای طبیعی را تضعیف می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They have proposed that Israelite religion began as animism, the belief that every natural object is inhabited by a supernatural spirit.
[ترجمه گوگل]آن‌ها پیشنهاد کرده‌اند که دین اسرائیل به‌عنوان آنیمیسم آغاز شد، این اعتقاد که هر شیء طبیعی توسط یک روح ماوراء طبیعی سکونت دارد
[ترجمه ترگمان]آن ها پیشنهاد کرده اند که مذهب Israelite به عنوان animism آغاز شد، اعتقاد به اینکه هر شی طبیعی با یک روح ماورای طبیعی زندگی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Animism is common among primitive peoples.
[ترجمه گوگل]آنیمیسم در میان مردمان بدوی رایج است
[ترجمه ترگمان]Animism در میان مردم بدوی رایج است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This thesis explores the animism in The Old Man and the Sea.
[ترجمه گوگل]این پایان نامه به بررسی آنیمیسم در پیرمرد و دریا می پردازد
[ترجمه ترگمان]این پایان نامه به بررسی animism در پیرمرد و دریا می پردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In modern arthropology, animism as a theory has little significance, other than historical.
[ترجمه گوگل]در آرتروپولوژی مدرن، آنیمیسم به عنوان یک نظریه، به جز تاریخی، اهمیت چندانی ندارد
[ترجمه ترگمان]در arthropology مدرن، animism به عنوان یک نظریه اهمیت کمی دارد، به غیر از تاریخی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The belief on soul is the core of animism, and also the foundation of this theory.
[ترجمه گوگل]اعتقاد به روح، هسته انیمیسم و ​​همچنین پایه و اساس این نظریه است
[ترجمه ترگمان]اعتقاد به روح هسته of و اساس این نظریه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There is no theory which could go deep into human's mind animism.
[ترجمه گوگل]هیچ نظریه ای وجود ندارد که بتواند به اعماق آنیمیسم ذهن انسان وارد شود
[ترجمه ترگمان]هیچ نظریه ای نیست که بتونه به اعماق ذهن انسان نفوذ کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I feel that Buddhism is more philosophy than religion, and Shintoism is a kind of Animism like that of the American Indian.
[ترجمه گوگل]من احساس می‌کنم بودیسم بیشتر فلسفه است تا دین، و شینتوئیسم نوعی آنیمیسم است مانند آنیمیسم سرخپوستان آمریکایی
[ترجمه ترگمان]من احساس می کنم که مذهب بودا فلسفه بیشتری نسبت به مذهب دارد و Shintoism نوعی of مانند سبک هندی آمریکایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The predominant religion is Theravada Buddhism which, along with the common Animism practiced among the mountain tribes, coexists peacefully with spirit worship.
[ترجمه گوگل]مذهب غالب، بودیسم Theravada است که همراه با آنیمیسم رایج در میان قبایل کوهستانی، به طور مسالمت آمیز با پرستش روح همزیستی دارد
[ترجمه ترگمان]مذهب غالب، مذهب بودا است که همراه با Animism رایج در میان قبایل کوهستانی به طور صلح آمیز با عبادت روح تمرین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جان گرایی (اسم)
animism

همزاد گرایی (اسم)
animism

تخصصی

[سینما] جادوی حرکت

انگلیسی به انگلیسی

• belief that everything in nature has a soul (i.e. trees, rocks, etc.)
animism is the belief that everything in the universe is alive and has feelings and emotions, including objects such as stones or trees.

پیشنهاد کاربران

animist در زبان انگلیسی از دو کلمه ساخته شده؛ یکی آنیمی و دیگری پسوندst که مخفف است در زبان فارسی بوده و می باشد. او آنیمی است، یعنی او باورمند به نیمه ها یا نیمزوج های ( مردانه و زنانه ) آسمانی می باشد و آنهم نه آدم و حوای ادیان ابراهیمی که گویا پدر و مادر اولیه آسمانی همه افراد انسانی در این دنیا باشند بلکه هر فرد انسانی در آفرینش سرمدی، مبدئی، ازلی و یا اولیه بصورت زوجی آفریده شده. در قرآن اشاره شده که موجودات زنده در خلقت یا آفرینش اولیه زوجی آفریده شده اند، اما امروز میدانیم که آن حقیقت در مورد آفرینش انسان زیر سایه تاریک، ظلمانی و سنگین داستان خلقت آدم و حوا در باغ بهشت قرار گرفته و در پرده یا حجاب ابهام و اوهام یا در کفن خرافات پوشیده شده و در پشت پرده قایم گردیده و از آن پناهگاه مخوف گاهگداری یا گاه و بیگاه بسوی فکر و خیال و تصور خردمندان بیدار مانند ستارگان شبگاهی چشمک میزند، شاید با این امید که آنرا از آن گودال جهنمی نجات دهند و بیرون آورند و او را دوباره با نوشداروی کمیاگران علمی امروز و آینده شفای اولیه بخشند.
...
[مشاهده متن کامل]

animism از راست به چپ به شکل ms animi با تلفظ مس آنیمی به معنای آلیاژی که نیمی از آن از فلز مس باشد و نیمی دیگر از فلزی دیگر. انسان فراباستان پس از کشف بعضی از فلزات به فکر ذوب و ترکیب آنها به شکل آلیاژ هم رسیده و این آزمایش را در عمل انجام داده و سپس کیمیا گران، سفسطه بازان، اسطوره سازان، افسانه بافان و حماسه سرایان هم با شور و هیجان و حیرت زدگی و شگفت فراوان به اندازه کافی از آن فن و تکنیک، مواد بافندگی خیالی، تصوری ( فانتزیائی ) و توَهُمی را دریافت نموده و باعث تقویت فکر و خیال و تصور و باور های قدیمی تر یعنی دوگانگی های بدن - روان؛ تن - جان گردیده و امروز با سه گانگی های《بدن - روح - روان》 ؛ 《ماده - روان - روح》 و 《 جسم - فهم - عقل》 و دوگانگی سوبژه و اوبژه ( من شناسنده و این دنیای قابل شناسائی ) بطور جدی تر از انسان فراباستان و باستان مواجه است و هنوز که هنوزه نمیداند که ماده، روح، روان، جان، نفس مجرد یا من، خاطره، روئیا، غریزه، هوا و هوس، فهم و عقل، شعور، هوش و آگاهی و خودآگاهی، سابجکت و آبجکت ( به زبان انگلیسی ) و سوبیکت و اوبیکت ( به زبان آلمانی ) چیستند و نقش یا وظیفه هرکدام از این مفاهیم یا پدیده ها چیست؟. یک مثال و سوال ساده در زمینه چیستی روح : انسان چرا در طی خواب های شبانه ( یا روزانه ) رویا می بیند؟ آیا روحش که امر پروردگارش است، بهنگام خواب بطور موقت از بدن به اصطلاح مادیش به خواست و امر پروردگارش البته به فرموده رسول دینش، قبض و جدا میگردد و در عالم میانی برزخ مشغول پرسه زدن میشود تا لحظه ای که اگر پروردگارش خواست، یک لحظه قبل از بیداری به قفس تنگ خاکی یا سرای دنیویش باز خواهد گشت و اگر آفریدگارش نخواست، دیگر از آنجا یا از آنسو به اینجا یا اینسو باز گردانیده نمیشود بلکه نسبت به اعمال نیک و بد دنیوی اش یا به یکی از کلبه ها یا کوخ های نیمه مجلل و موقتی در یکی از باغچه های بهشتی - برزخی توسط عزرائیل یا دست یارانش هدایت خواهد شد و یا به یکی از گودال های دوزخی - برزخی افکنده میشود و الا آخر تا شنیدن صدای اول صور یا شیپور اسرافیل صور چی یا شیپور زن در یوم القیامه پس از فرا رسیدن آخر زمان و یا قبل از آن؟ و یا اینکه در طی خواب شبانه روزی روانش انبساط می یابد و به دور دست های گذشته و آینده میرود و یک لحظه قبل از بیداری با سرعت مافوق نور سریع منقبض میگردد و موجب پریدن هراسان ( مشروط بر دیدن کابوس یا رویا های هولناک ) تنش از خواب میشود و یا جان شیرینش در طی خواب ها از دماغ یا بینی بدن مادیش به بیرون می پرد و یا نفس و فهم و عقل و انوار مجرد و . . . . . .
واژه یونانی پسُیکه با حروف لاتین به شکل Psyche در اصل و ریشه به زبان فارسی و به شکل پَسی که تلفظ و بیان میشده به معنای در پشت پرده و متافیزیک ارسطو از دیدگاه خود وی به معنای هرآنچه که در پشت پرده طبیعت و واقعیت نهفته و پنهان است و خارج از تیرس برد شعاع حواس قرار دارد و به کمک تجربه غیر قابل شناخت.
انسان در طول تاریخ پیدایش خود روی کره زمین تاکنون و یا به بیانی دیگر از دوران مهد کودک تاریخ اندیشه یا فکر و خیال و تصور و توَهُم تا به امروز نتوانسته است بین دو نوع خدای زیر فرق و تمیز قائل شود:
الف - خدای حقیقی و واقعی یعنی اول، وسط، آخر، درون و بیرون همه چیز و همه کس یا بطور عام تر یعنی ظاهر و باطن این واقعیت و طبیعت و یا بطور کلی یعنی محتوا و محیط هرکدام از گیتی ها، کیهان ها و یا جهان های متناهی، مساوی، موازی و بیشمار که هیچ موجود و هیچ چیز دیگری چه شهودی و چه غیبی غیر از او یا آن و یا این، نه وجود دارد و نه میتواند وجود داشته باشد و همچنین هیچ موجود و هیچ چیزی در خارج یا بیرون از درگاه، بارگاه یا پیشگاه بیکران و بینهایت وی نه وجود دارد و نه میتواند وجود داشته باشد. موجود بودن یا وجود داشتن این نوع خدا از طرف انسان هرگز به هیچ نوع اثباتی هیچگونه نیازی نداشته و ندارد و نخواهد داشت بلکه خود انسان همیشه نیازمند شناخت او، آن یا این نوع خدا بوده و هست و خواهد بود.
ب - خدای لفظی، کلمه ای، واژه ای، مقوله ای، مفهومی و ایده ای با نام های گوناگون در زبان های مختلف بشری که فقط در زبان و خط و فهم و عقل ناقص و محدود انسانی از موجودیت برخوردار ست و در خارج از آنها هیچگونه مصداق و مثال بیرونی ندارد و درست به همین علت و دلیل کلیه سعی ها و کوشش های برهانی و استدلالی انسان در اثبات وجود این نوع خدا در اعصار گذشته و حال و آینده همیشه با شکست مواجه بوده و هست و خواهد بود.
طرفداران و پیروان کلیه آئین ها و ادیان و مذاهب به ویژه پیروان ادیان ابراهیمی یعنی یهودیت و مسیحیت و اسلام از یکطرف وطرفداران و پیروان آتئیسم و کمونیزم از طرف دیگر میتوانند ( مشروط بر اینکه بخواهند و دوستدار حقیقت و کشف آن باشند ) از امروز به بعد و بسوی آینده خدای نوع اول را علمی و یا خدا از دیدگاه علم و خدای نوع دوم را هَپلی هَپاوی ؛ حالِلویایی؛ توکلی ؛ امری متعالی، خداقُوَتی ؛ الله بختگی ؛ سفسطه ای ؛ سوفسطائی ؛ اسطوره ای ؛ افسانه ای ؛ حماسه ای یا حماسی ؛ ایلیاتی ؛ طایفه ای ؛ قبیله ای ؛ قومی ؛ ملیتی ؛ امتی ؛ ملی ؛ آئینی ؛ دینی ؛ مذهبی؛ فرقه ای ؛ ایدئولوژیکی ؛ حزبی ؛ آیتی ؛ روایتی ؛ حدیثی؛ نبوتی ؛ امامتی ؛ ولایتی ؛ فقاهتی ؛ کلامی ؛ تفسیری ؛ الهیاتی وحیانی ؛ فلسفی ؛ عرفانی و آتئیستی بنامند.
چرا آتئیستی؟!
زیرا باخدائی آئینی و دینی و بیخدائی آتئیستی فقط در پیشوند های معکوس《با و بی》متضاد، متناقض، مخالف و دشمن همند، اما هر دو به یک سهم مساوی باهم دو واژه ترکیبی تهی یا خالی از معنا و محتوا بیش نبوده و نمی باشند.
نفس مجرد یا منِ آنیمه یا نیمزوج آسمانی و جاودانه خاص و ویژه فرد من با جنسیت معکوس در لحظه جاودانه حال در نفس مجرد یا منِ واحد و بیکران خدای حقیقی و واقعی در بخش وسیع غیبی، امکانی یا متافیزیکی همین دنیای فیزیکی در خواب سنگین، ژرف و شیرین بسر میبرد و در طی حالت برزخ به کمک حواس، غرایز، هوش، فهم و عقل بیکران وی از مشاهده و تجربه عشق و زندگی رویائی بهمراه توانائی و دانائی و هنرمندی و هوشمندی و دانش کامل با کمیت و کیفیت بهشت برین برخوردار است و به حالات و هوا ها و هوس ها و امیال و آرزوهای پنهان و آشکار نیمزوج دنیوی خاص و ویژه خویش یعنی من علم و آگاهی کامل دارد و دقیقا از پیش میداند که بدن زنده ی من کَی و کجا و به چه طریقی خواهد مرد، اما هرگز نمی تواند کوچکترین خبر یا اطلاعی در این مورد و در موارد دیگر از عالم غیبی یا حالت برزخ ( و نه عالم میانی به اصطلاح حائل بین دنیا و آخرت از دیدگاه حکمت قرآنی تحت نام عالم برزخ ) در قالب وحی به گوش سر و دل تن من برساند.
نفس مجرد یا منِ آن نیمزوج آسمانی ( من ) در لحظه بسته شدن نطفه تثلیثی مادی روانی روحی اش در رحم مادرش ( نیمزوج آسمانی پدر دنیوی خود من ) و در بستر امن، ساکن، پیوسته و فراگیر زندگی بخش جان خدای حقیقی و واقعی در دنیای مادی روانی با بذر قابل رشد روحی خاص و ویژه خویش ( در طول همین دنیا و از خمیر مایه ساختاری همین دنیا و در پیش و در پس همین دنیا و من ) از خواب سنگین، ژرف و شیرین بیدار خواهد گشت و مشاهدات و تجربیات عشق و زندگی دنیویش آغاز خواهد گشت و در لحظه مرگ جسم، کالبد، تن یا بدن تثلیثی اش دوباره در نفس مجرد یا من واحد و بیکران خدای حقیقی و واقعی به خواب سنگین، ژرف و شیرین فرو خواهد رفت و در کنار نفس مجرد یا منِ من در سرای ملکوتی یا آسمانی خاص و ویژه ی مان ( مالِ من و او یا آن ) دوباره در طی حالت برزخ از مشاهده و تجربه عشق و زندگی رویائی بهمراه توانائی و دانائی و هنرمندی و هوشمندی و دانش کامل با کمیت و کیفیت بهشت برین برخوردار خواهد گردید تا لحظه بسته شدن مجدد نطفه در رحم مادر ش و بیداری و تولد دو باره اش ( همیشه حدود نُه ماه بعد ) در دنیای خاص و ویژه خویش در مداری برتر و کمال یافته تر از قبل درست مانند خود من تا بازگشت من و او بهمراه همدیگر به نظام احسن و اشرف آفرینش سرمدی، مبدئی، ازلی یا اولیه در پایان این سفر بسیار طولانی و دایره وار دنیوی، مقطعی، نزولی و صعودی محتوای کیهان یا جهان بین دو بهشت برین متوالی .
آنیمیست حقیقی و واقعی به این معنا بوده و هست و خواهد بود و نه به معانی دیگری از قبیل باور به جاندار بودن، رواندار بودن، روحمند بودن و سحر آمیزی و جادویی بودن همه چیز و همه کس. همه آئین ها، ادیان و مذاهب موجود بدون استثناء سحر آمیز و جادویی بوده و می باشند منجمله آئین آتئیسم و مذهب کمونیزم.

جان گرایی اعتقادی است که تمام موجودات طبیعی—گیاهان، حیوانات، سنگ ها، و حتی پدیده های جوی—دارای جوهره ای روحانی هستند. همچنین به این باور اشاره دارد که یک نیروی ماورایی جهان مادی را به حرکت درمی آورد.
...
[مشاهده متن کامل]

مترادف:
spiritualism, nature worship, pantheism, shamanism
مثال؛
Many indigenous cultures practice animism, believing that rivers and mountains have spirits.
The village was steeped in ancient animism and rituals.
Animism teaches that humans must respect all living and non - living things.
ریشه واژه: 🔹 واژه "Animism" از لاتین "anima" به معنای روح، زندگی گرفته شده است. 🔹 این مفهوم در دین های بومی و سنت های معنوی در سراسر جهان دیده می شود.
کاربرد در فرهنگ و فلسفه: ✅ در ادیان بومی: باور به روح های طبیعت و ارتباط انسان با جهان ماورایی ✅ در فلسفه: بررسی مفهوم آگاهی در موجودات غیرانسانی ✅ در محیط زیست: تأکید بر احترام به طبیعت و حفظ منابع طبیعی

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : animate
✅️ اسم ( noun ) : animism / animist / animation / animator / animatronics / animal / animality
✅️ صفت ( adjective ) : animistic / animate / animated / animato / animatronic / animal
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ قید ( adverb ) : animatedly / animato

در روانشناسی: جاندار پنداری که در مرحله پیش عملیاتی پیاژه بهش اشاره شده. برای مثال وقتی هوا بارانی است بچه فکر می کند آسمان در حال گریستن است. یا ستاره ها در شب به وی چشمک می زنند.
animism ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: جاندارپنداری
تعریف: باور به آنکه پدیده های طبیعی مانند جنگل و رودخانه و ابرها دارای روح یا جان هستند
جاندارگرایی، جاندارپنداری