analogy

/əˈnælədʒi//əˈnælədʒi/

معنی: قیاس، توافق، شباهت، مقایسه، همانندی، تناسب، قرینه، تساوی
معانی دیگر: (بین دو چیز که فقط از برخی جنبه ها شبیه یا قابل قیاس اند) شباهت نسبی، فراسنجی، همسانی، تشبیه، همسنجی، قیاس تشبیهی، (زیست شناسی) شباهت دو عضو از نظر عملکرد (در حالی که از نظر ساختمان و اصل متفاوت اند)، هم ارزی، (زبان شناسی) قرینه سازی، سامانگرایی، تمثیل

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: analogies
(1) تعریف: similarity or correspondence between two otherwise dissimilar things.
مترادف: affinity, correspondence, resemblance, similarity
متضاد: dissimilarity
مشابه: affinity, correspondence, resemblance, similarity

- There is an analogy between winter and death.
[ترجمه گوگل] بین زمستان و مرگ قیاس وجود دارد
[ترجمه ترگمان] بین زمستان و مرگ یک قیاس وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the likening of one thing to another based on similarity of features.
مترادف: comparison

- The teacher drew an analogy between a beehive and a busy factory.
[ترجمه محمدحسین] معلم بین کندوی عسل و کارخانه شلوغ وجه تشابه قائل شد.
|
[ترجمه درست] معلم شباهت میان کندوی عسل و یک کارخانه ی شلوغ را به تصویر کشید.
|
[ترجمه گوگل] معلم قیاسی بین کندوی عسل و کارخانه شلوغ کشید
[ترجمه ترگمان] معلم قیاسی بین کندوی عسلی و یک کارخانه شلوغ کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a statement of logic wherein one set of paired items has the same relationship between its two members as two items of another set.

- "Finger is to hand as toe is to foot" is an example of a simple analogy.
[ترجمه حامی] "انگشت دست به دست مانند انگشت پا به پا است " مثالی از یک نمونه قیاس است
|
[ترجمه سید عباس حسینی] " نسبت انگشت دست به دست مانند نسبت انگشت پا به پا است. " مثالی از یک نمونه قیاس تشبیهی ساده است.
|
[ترجمه گوگل] «انگشت به دست و انگشت پا به پا است» نمونه ای از تشبیه ساده است
[ترجمه ترگمان] \"انگشت دست به دست است\" یک مثال از یک قیاس ساده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: in biology, a similarity in form or function of organs or parts that are of different evolutionary origin.
مشابه: comparison, correspondence, homology, resemblance

(5) تعریف: the process by which linguistic forms change according to existing patterns, esp. by means of comparison.
مشابه: comparison, correspondence, resemblance

جمله های نمونه

1. by analogy
از طریق فراسنجی،تشبیها

2. a loose analogy
قیاس سرسری

3. to draw an analogy
تشبیه کردن

4. to draw an analogy between two different things
بین دو چیز مختلف،وجه تشابه یافتن

5. They say " thunk " on the analogy of'sunk ".
[ترجمه گوگل]آنها می گویند "thunk" در قیاس از'sunk
[ترجمه ترگمان]آن ها می گویند \"thunk\" در قیاس \"غرق شده\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He drew an analogy between the brain and a vast computer.
[ترجمه ابراهیم] او یک مشابهت بین مغز ویک کامپیوتر عظیم ترسیم کرد
|
[ترجمه گوگل]او قیاسی بین مغز و یک کامپیوتر بزرگ ترسیم کرد
[ترجمه ترگمان]او قیاس بین مغز و کامپیوتر وسیعی را رسم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The teacher drew an analogy between the human heart and a pump.
[ترجمه Mrjn] معلم قلب انسان را به پمپ تشبیه کرد.
|
[ترجمه گوگل]معلم قیاسی بین قلب انسان و تلمبه ترسیم کرد
[ترجمه ترگمان]معلم قیاسی بین قلب انسان و یک پمپ کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She drew an analogy between childbirth and the creative process.
[ترجمه گوگل]او قیاسی بین زایمان و فرآیند خلاقانه ترسیم کرد
[ترجمه ترگمان]او قیاس بین زایمان و فرآیند خلاق را کنار کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Shakespeare makes an analogy between the citizens of country and the parts of a person's body.
[ترجمه گوگل]شکسپیر بین شهروندان کشور و اعضای بدن یک فرد قیاس می کند
[ترجمه ترگمان]شکسپیر مقایسه ای بین شهروندان کشور و بخش های بدن یک فرد انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Argument from analogy is not always valid.
[ترجمه گوگل]استدلال از قیاس همیشه معتبر نیست
[ترجمه ترگمان]بحث از قیاس همیشه معتبر نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The Wild West analogy does not fit here.
[ترجمه گوگل]قیاس غرب وحشی در اینجا نمی گنجد
[ترجمه ترگمان]قیاس غرب وحشی در اینجا مناسب نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Dr Wood explained the movement of light by analogy with the movement of water.
[ترجمه گوگل]دکتر وود حرکت نور را با قیاس با حرکت آب توضیح داد
[ترجمه ترگمان]دکتر وود حرکت نور را با مقایسه با حرکت آب توضیح داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Trace an analogy between pastoral poetry and landscape painting.
[ترجمه گوگل]قیاسی را بین شعر شبانی و نقاشی منظره دنبال کنید
[ترجمه ترگمان]یک قیاس بین شعر شبانی و نقاشی منظره پیدا کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. No analogy exists between them.
[ترجمه گوگل]هیچ قیاسی بین آنها وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]هیچ مقایسه ای بین آن ها وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She drew an analogy between running the economy and a housewife's weekly budget.
[ترجمه گوگل]او قیاسی بین اداره اقتصاد و بودجه هفتگی یک زن خانه دار ترسیم کرد
[ترجمه ترگمان]او قیاس بین اداره اقتصاد و بودجه هفتگی یک زن خانه دار را کنار کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قیاس (اسم)
abduction, analogy, syllogism, deduction, induction, parable, proportion

توافق (اسم)
analogy, accord, coincidence, accordance, adaptation, conformation, agreement, compromise, settlement, understanding, concurrence, conciliation, concord, adhesion, consistency, commensurability, keeping, consistence, rapport

شباهت (اسم)
analog, analogy, likeness, resemblance, semblance, analogue, proportion, equality, propinquity

مقایسه (اسم)
analogy, comparison, collation

همانندی (اسم)
analogy, likeness, resemblance, similarity, homogeny, likelihoood, self-identity

تناسب (اسم)
analogy, symmetry, coordination, scale, proportion, appropriateness, proportionality, congruence, concinnity, propriety, commensurability, congruency

قرینه (اسم)
analogy, symmetry, indication, proportion

تساوی (اسم)
analogy, equality, parity, equalization, coequality, par

تخصصی

[عمران و معماری] تشابه - قیاس - تمثیل
[برق و الکترونیک] قیاس، شباهت
[زمین شناسی] قیاس، مانستن در تکامل، وجود شباهت در شکل یا عملکرد و عدم وجود شباهت در منشا.
[بهداشت] مانستگی - همانندی
[حقوق] قیاس
[ریاضیات] قیاسی، مشابه سازی، مطابقت، تشابه، شباهت، قیاس، مشابهت، قیاس تشبهی، قیاس مشابهت، مشابهت قیاس، تمثیل
[پلیمر] تشابه

انگلیسی به انگلیسی

• similarity, parallelism; comparability
if you make or draw an analogy between two things, you show that they are similar.

پیشنهاد کاربران

تبیین اصطلاحی:
با قیاس منطقی خلط نشود؛ این همان تمثیل منطقی و قیاس فقهی است. یعنی تشبیهی که قرار است از دل آن به نتیجه ای برسیم.
۱. شباهت. همانندی ۲. مقایسه. تشبیه ۳. قیاس ۴. تمثیل. قیاس تمثیلی
تمثیل ( منطق )
استدلال با تمثیل
analogy ( n ) ( əˈn�lədʒi ) =a comparison of one thing with another thing that has similar features, e. g. learning by analogy. analogous ( adj ) ( əˈn�ləɡəs )
analogy
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : analogize
✅️ اسم ( noun ) : analogy / analogue
✅️ صفت ( adjective ) : analogous / analogue
✅️ قید ( adverb ) : _
مماثلت
مقایسه ( تشابهات )
در روان شناسی
قیاس
تطابق یا شباهت نسبی بین امور
ترجمه دکتر علی اکبر سیف
پارسی/آلمانی/انگلیسی:
مانستگی/analogy/aehnlichkeit ، Analogie
مانستن/analogize/analogisieren
analogy ( باستان‏شناسی ) ==واژه بیگانه: analogyواژه مصوب: قیاس 1تعریف: فرایند قاعده‏مندسازی صورت های منحصربه فرد در دستور یک زبان توسط گویشوران یا دگرگونی های تاریخی درجهت از میان رفتن صورت های استثنایی|||متـ . سامان گرایی==analogy ( زبان‏شناسی ) ==واژه بیگانه: analogyواژه مصوب: قیاس 1تعریف: فرایند قاعده‏مندسازی صورت های منحصربه فرد در دستور یک زبان توسط گویشوران یا دگرگونی های تاریخی درجهت از میان رفتن صورت های استثنایی|||متـ . سامان گرایی==analogy ( علوم گیاهی )
...
[مشاهده متن کامل]

واژه مصوب: ناهم ساختی
تعریف: تشابه کاراندام شناختی یا سازشی اجزایی که از لحاظ ریخت شناسی یا ساختار یکسان نیستند

analogy ( noun ) = شباهت، همانندی، تشابه/قیاس، مقایسه، تشبیه
Definitionv =مقایسه بین چیزهایی که ویژگی های مشابهی دارند ، اغلب برای کمک به توضیح یک اصل یا ایده استفاده می شود/مقایسه ویژگیها یا ویژگیهای دو چیز مختلف برای نشان دادن شباهتهای آنها/
...
[مشاهده متن کامل]

To make an analogy between the human brain and a computer = قیاس کردن بین مغز انسان و یک کامپیوتر
examples:
1 - It is sometimes easier to illustrate an abstract concept by analogy with ( = by comparing it with ) something concrete.
گاهی اوقات آسان تر است که یک مفهوم انتزاعی را با قیاس ( = با مقایسه آن ) با چیزی ملموس ( واقعی ) نشان دهیم.
2 - He drew an analogy between the brain and a vast computer.
او قیاسی بین مغز ( انسان ) و کامپیوتر عظیم انجام داد.
3 - He was explaining that the mind has no form and is invisible, and that a useful analogy is of the mind being like the sky.
او توضیح می داد که ذهن هیچ شکلی ندارد و نامرئی است و یک قیاس کاربردی این است که ذهن مانند آسمان است.
4 - There is no analogy with the previous process and it follows other rules.
هیچ شباهتی با فرآیند قبلی وجود ندارد و از قوانین دیگری پیروی می کند.
5 - the analogy between the behavior of the bacteria in the lab and in the human body is not clear
شباهت بین رفتار باکتری ها در آزمایشگاه و در بدن انسان چندان روشن نیست

مقایسه ( دو چیز مشابه )
# The computer is a useful analogy for the brain
# He drew an analogy between the brain and a vast computer
# The teacher drew an analogy between the human heart and a pump
شباهت نسبی
to draw a comparison/a parallel/an analogy/a distinction between two events
تمثیل

تناسب، مشابهت
قیاس منطقی
شباهت فلسفی
وجود شباهت های کلی بین دو چیز که در اصل با هم متفاوت اند.
برای مثال جفت واژه های زیر دارای analogy اند:
{مغز انسان ؛ cpu رایانه}
{مرگ ؛ خزان}
{حیات ؛ بهار}
{کلونی مورچگان ؛ جامعه ی انسانی}
...
[مشاهده متن کامل]

{خشم ؛ آتش}
این واژه ها شباهت های منطقی_فلسفی با هم دارند و از این نظر می توان آن ها را با هم مقایسه کرد و شبیه به هم دانست ولی در اصلِ ساختار خود با هم متفاوت اند.
البته analogy فقط بین مفاهیم عام وجود ندارد و حتی در بین موضوعات تخصصی علمی نیز می توان بین پدیده ها، روابط و قضایا وجود analogy را مشاهده کرد، مثل:
{گلبول سفید ؛ سرباز}
{منظومه ی شمسی ؛ اتم}
{مرد، زن و کودک ؛ پروتون، الکترون و نوترون}

قیاس
۱، ۳ ) نزدیکمانندسازی
۲ ) نزدیکمانندی
معنا؛ ۱ ) قیاسِ میان دو چیز که دارای ویژگی ای همانند اند ۲ ) این ویژگی همانند ۳ ) روند قیاس کردن دو چیز که ویژگی ای همانند دارند.
در علم منطق به معنی "تمثیل"
معادل فرانسوی: analogie
قیاس، تمثیل
بنام خدا
با سلام، انالوژی به معنی تمثیل یا ضرب المثل میباشد. مانند فرق هست میان این دو حسن ، زین حسن تا ان حسن صد گز رسن. یعنی هر گردی گردو نیست. با تشکر.
تساوی
منطق
شباهت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)

بپرس