amplification

/ˌæmpləfəˈkeɪʃn̩//ˌæmplɪfɪˈkeɪʃn̩/

معنی: تقویت، تشدید، افزایش، بسط، توسعه
معانی دیگر: فزون سازی، دامنه دادن، (برق و صوت) تقویت، برافزایش، توضیح اضافی، مطالب افزوده شده، شرح و بسط

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the process or result of making larger or greater.
مترادف: addition, augmentation, elaboration, enlargement, escalation, expansion, increase, inflation, magnification
متضاد: abridgment, abstract
مشابه: acceleration, accretion, development, elucidation, explanation, heightening, multiplication

(2) تعریف: something that enlarges a statement, plan, idea, or the like.
مترادف: development, elaboration
متضاد: abridgment
مشابه: addendum, addition, clarification, elucidation, expansion, explanation, supplement

(3) تعریف: a statement, plan, idea, or the like so enlarged.
مترادف: development, elaboration
متضاد: abridgment, abstract
مشابه: addendum, addition, clarification, expansion, explanation, illustration, supplement

(4) تعریف: increase in electric current, voltage, power, or the like.
مشابه: surge

جمله های نمونه

1. amplification factor
ضریب فزون سازی،عامل تقویت،ضریب تقویت

2. sound amplification
فزون سازی صدا،تقویت صوت

3. Deviancy amplification is achieved by means of a relatively simple positive feedback loop.
[ترجمه گوگل]تقویت انحراف با استفاده از یک حلقه بازخورد مثبت نسبتا ساده به دست می آید
[ترجمه ترگمان]تقویت deviancy با استفاده از یک حلقه بازخورد مثبت نسبتا ساده به دست می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. That comment needs some amplification.
[ترجمه Mrjn] این نظر به کمی توضیح اضافی نیاز دارد.
|
[ترجمه گوگل]این نظر نیاز به تقویت دارد
[ترجمه ترگمان]این اظهار نظر به کمی تقویت نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This amplification becomes possible once a system is controlled, and is most dramatic in living things.
[ترجمه گوگل]این تقویت زمانی امکان پذیر می شود که یک سیستم کنترل شود و در موجودات زنده بسیار چشمگیر است
[ترجمه ترگمان]این تقویت زمانی امکان پذیر می شود که یک سیستم کنترل شود، و در چیزهای زنده، بسیار چشمگیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Direct DNA sequencing of the relevant amplification products in both patients was used to characterize each mutation.
[ترجمه گوگل]توالی یابی مستقیم DNA محصولات تقویت مربوطه در هر دو بیمار برای توصیف هر جهش مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]توالی DNA مستقیم محصولات تقویت مربوطه در هر دو بیمار برای مشخص کردن هر جهش مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Without amplification, cylinders could only be reproduced more loudly by altering the leverage between the stylus and the reproducing diaphragm.
[ترجمه گوگل]بدون تقویت، سیلندرها تنها با تغییر اهرم بین قلم و دیافراگم تولید مثل می‌توانند با صدای بلندتری تولید شوند
[ترجمه ترگمان]بدون تقویت، سیلندرها فقط می توانند با تغییر اهرم فشار بین سوزن و دیافراگم تولید دوباره تکثیر شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The scheme has biggish innovations on power amplification, automatism rearrange, perturb resisting, signal attenuation preventing, real time video frequency signal surveillance etc.
[ترجمه گوگل]این طرح دارای نوآوری های بزرگی در تقویت توان، تنظیم مجدد خودکار، مقاومت در برابر اغتشاش، جلوگیری از تضعیف سیگنال، نظارت بر سیگنال فرکانس ویدئویی در زمان واقعی و غیره است
[ترجمه ترگمان]این طرح منجر به innovations جدید در تقویت توان، بازآرایی automatism، perturb مقاومت، مقابله با افت سیگنال، کنترل سیگنال فرکانس واقعی، نظارت سیگنال فرکانس واقعی و غیره دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. To improve efficiency of power amplification circuit, circuits is being improved ceaselessly.
[ترجمه گوگل]برای بهبود راندمان مدار تقویت توان، مدارها به طور مداوم بهبود می یابند
[ترجمه ترگمان]برای بهبود کارایی مدار تقویت توان، مدار به طور دایم بهبود یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The principle and development for difference amplification is in this paper.
[ترجمه گوگل]اصل و توسعه برای تقویت تفاوت در این مقاله است
[ترجمه ترگمان]اصل و توسعه برای تقویت تفاوت در این مقاله است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Due to insertion loss, the signal may require amplification.
[ترجمه گوگل]به دلیل از دست دادن درج، سیگنال ممکن است نیاز به تقویت داشته باشد
[ترجمه ترگمان]با توجه به افت نفوذ، ممکن است سیگنال نیاز به تقویت داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The amplification factor of the valley between two mountains is related to the distance of the two mountains The saturated soil make the topography effect more noticeable than that of one-phase soil.
[ترجمه گوگل]ضريب تقويت دره بين دو كوه به فاصله دو كوه مربوط مي شود خاك اشباع شده اثر توپوگرافي را نسبت به خاك يك فاز محسوس تر مي كند
[ترجمه ترگمان]ضریب تقویت دره بین دو کوه به فاصله دو کوه مرتبط بوده و خاک اشباع شده تاثیر توپوگرافی را بیشتر از خاک یک فازی ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The first amplification stage consists of a current-to-voltage converter.
[ترجمه گوگل]اولین مرحله تقویت شامل یک مبدل جریان به ولتاژ است
[ترجمه ترگمان]اولین مرحله تقویت شامل یک مبدل ولتاژ به ولتاژ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The horror lies in the violence itself, which needs no amplification.
[ترجمه گوگل]وحشت در خود خشونت نهفته است که نیازی به تقویت ندارد
[ترجمه ترگمان]وحشت در خود خشونت است که نیازی به تقویت ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. High gain is achieved at low frequencies through incorporation of several differential stages of amplification.
[ترجمه گوگل]بهره بالا در فرکانس های پایین از طریق ادغام چندین مرحله دیفرانسیل تقویت به دست می آید
[ترجمه ترگمان]بهره بالا در فرکانس های پایین از طریق ترکیب چند مراحل مختلف تقویت به دست می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تقویت (اسم)
abetment, reinforcement, amplification, support, consolidation, augmentation, alimentation, nutrition, fuel, revival, fortification, furtherance, invigoration

تشدید (اسم)
amplification, augmentation, accent, resonance, intensification, exacerbation, strengthening, exasperation, contravention

افزایش (اسم)
amplification, augmentation, increase, addition, gain, intensification, accession, increment, growth, addendum, accretion, summation, enhancement, adjunction, auxesis, multiplication, scale-up

بسط (اسم)
amplification, extension, development, expansion, stretch, auxesis, outspread, outstretch

توسعه (اسم)
amplification, increase, enlargement, extension, development, increment, expansion, outreach, outspread

تخصصی

[شیمی] تقویت
[کامپیوتر] تقویت
[برق و الکترونیک] تقویت فرایند افزایش قدرت سیگنال ( جریان، ولتاژ یا توان ) . - تقویت
[ریاضیات] بسط، توسعه، دامنه دهی، تفصیل، تقویت، بزرگ کردن، فزونسازی، تقویت، دامنه زدن

انگلیسی به انگلیسی

• strengthening, reinforcement; enlarging

پیشنهاد کاربران

تقویت کننده به طور مثال Sound - amplificatin در شنوایی سنجی به معنی تقویت کننده صداست
در مقالات زیست شناسی میتواند معانی زیر را بدهد:
فزون سازی ، افزایش ، بسط ، تقویت ، تکثیر
مخصوصا "تکثیر"
تکثیر، رشد
Seeing you will amplification my will and effort
با دیدن تو اراده و تلاش من تقویت می شود
رد پای مهر خدا همیشه در روزگار زندگیم نقش دارد ( پدر A and k )
مبالغه
( بنابر معادل گذاری لطف الله کریمی در: بررسی تطبیقی اصطلاحات ادبی )
تشدید، تکثیر
گسترش
مضاعف
دامنه افزایی ، صدا افزایی ، سیگنال افزایی

بپرس