altercate

/ˈɔːrltəkeɪt//ˈɔːltəkeɪt/

معنی: ستیزه کردن، مشاجره کردن، سر و کله زدن، سرشاخ کردن
معانی دیگر: (با سروصدا یا خشم) مباحثه کردن، محاجه کردن، (به طور لفظی) ستیزه کردن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: altercates, altercating, altercated
• : تعریف: to argue heatedly; quarrel.
متضاد: concur
مشابه: contend, feud, quarrel

جمله های نمونه

1. Sam: Hm. You can't altercate adjoin that. How could we live with ourselves if we let that appear? And just because we capital more money.
[ترجمه گوگل]سام: هوم شما نمی توانید با آن مجاورت کنید اگر بگذاریم ظاهر شود چگونه می توانیم با خود زندگی کنیم؟ و فقط به این دلیل که ما پول بیشتری سرمایه گذاری می کنیم
[ترجمه ترگمان]هوم تو نمی تونی با این موضوع کنار بیای چطور میتونیم با خودمون زندگی کنیم اگه بذاریم این اتفاق بیفته؟ و فقط به خاطر اینکه ما پول بیشتری داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Sam: Hm. You can't altercate adjoin that. How could we live with ourselves if we let that appear? And just becautilize we capital more money.
[ترجمه گوگل]سام: هوم شما نمی توانید با آن مجاورت کنید اگر بگذاریم ظاهر شود چگونه می توانیم با خود زندگی کنیم؟ و ما پول بیشتری سرمایه گذاری می کنیم
[ترجمه ترگمان]هوم تو نمی تونی با این موضوع کنار بیای چطور میتونیم با خودمون زندگی کنیم اگه بذاریم این اتفاق بیفته؟ و فقط به خاطر اینکه ما پول بیشتری داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Don't altercate over such trivia.
[ترجمه محمد رومزی] سرِ همچین چیز بی اهمیتی جر و بحث نکنید.
|
[ترجمه گوگل]بر سر چنین چیزهای بی اهمیتی بحث نکنید
[ترجمه ترگمان]این چیزا رو فراموش نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. As a matter of actuality, we would like to altercate centralizedly apropos item B.
[ترجمه گوگل]به عنوان یک موضوع واقعی، ما می خواهیم به طور متمرکز مورد B را تغییر دهیم
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک موضوع در واقعیت، ما می خواهیم مورد B centralizedly apropos را مورد توجه قرار دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. As a matter of fact, we would like to altercate centralizedly apropos item B.
[ترجمه گوگل]در واقع، ما می خواهیم به طور متمرکز مورد B را تغییر دهیم
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، ما می خواهیم مورد B centralizedly centralizedly را مورد توجه قرار دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Willoughby says. "Let's amount out if you're the appropriate being for this job afore we altercate how little you wish to be in the appointment. "
[ترجمه گوگل]Willoughby می گوید "بیایید قبل از اینکه در مورد اینکه چقدر می خواهید در قرار ملاقات حضور داشته باشید، بحث کنیم که آیا شما موجود مناسبی برای این شغل هستید یا خیر "
[ترجمه ترگمان]Willoughby می گوید: \" اگر قبل از این که به این کار برسی، برای این شغل مناسب هستید، بیایید ببینیم که شما چقدر دوست دارید در این قرار ملاقات داشته باشید \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ستیزه کردن (فعل)
quarrel, contend, contest, altercate, squabble, bicker, violate, keep a stiff upper lip

مشاجره کردن (فعل)
dispute, argue, altercate, brabble, pettifog, spar, wrangle

سر و کله زدن (فعل)
dispute, argue, altercate, bicker, argufy, debate

سرشاخ کردن (فعل)
altercate, bicker, brabble, argufy

انگلیسی به انگلیسی

• fight, quarrel

پیشنهاد کاربران

بپرس