alsatian

/ælˈseɪʃən//ælˈseɪʃən/

اهل ایالت آلزاس در فرانسه، آلزاسی، گویش آلمانی ایالت آلزاس

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: one of a breed of large dogs having a thick brownish or black coat, often used as guard dogs and as guide dogs for the blind; German shepherd.

جمله های نمونه

1. I'll get you an Alsatian pup for Christmas.
[ترجمه گوگل]برای کریسمس برایت یک توله سگ آلزاسی می گیرم
[ترجمه ترگمان]من برای کریسمس یه توله سگی برات میارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The Aquarian alsatian or the Capricorn collie would come to little harm from canine astrology.
[ترجمه گوگل]آلزاسی دلو یا کولی برج جدی از طالع بینی سگ آسیب چندانی نخواهد دید
[ترجمه ترگمان]The alsatian و یا دی collie دی که به متولدین برج دی در ماه دی وارد خواهند شد، آسیب کمی به علم احکام نجوم وارد خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A guard with a huge Alsatian stood near by.
[ترجمه گوگل]یک نگهبان با یک آلزاس بزرگ در نزدیکی آن ایستاده بود
[ترجمه ترگمان]یکی از guard که در کنارش ایستاده بود، ایستاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Otto had ordered Alsatian beer, sausages and sauerkraut for two.
[ترجمه گوگل]اتو برای دو نفر آبجو آلزاسی، سوسیس و کلم ترش سفارش داده بود
[ترجمه ترگمان]اوتو، آبجو، سوسیس، کلم به دو کلم سفارش داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A big black Alsatian dog came bounding up to her.
[ترجمه گوگل]یک سگ بزرگ سیاه آلزاس به او نزدیک شد
[ترجمه ترگمان]یک سگ بزرگ سگ سیاه بزرگ به سویش خیز برداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Kodiak the Alsatian barked at me for a few minutes, and gave up in resignation.
[ترجمه گوگل]کودیاک آلزاسی برای چند دقیقه به من پارس کرد و با استعفا تسلیم شد
[ترجمه ترگمان]Kodiak برای چند دقیقه به من پارس کرد و استعفای خود را تسلیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. As we exchanged information, the Alsatian sat at our feet, licking the salt out of an empty crisp packet.
[ترجمه گوگل]همانطور که ما اطلاعات را رد و بدل می‌کردیم، مرد آلزاتی زیر پای ما نشست و نمک یک بسته خالی ترد را لیسید
[ترجمه ترگمان]همان طور که اطلاعات بین ما رد و بدل شد، انگلیسی ها پشت سر ما نشسته بودند و نمک را از یک پاکت خالی خالی لیس می زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. As he waved the weapon the alsatian leapt at the man and bit his hand.
[ترجمه گوگل]همان طور که اسلحه را تکان می داد، آلزاسی به طرف مرد پرید و دستش را گاز گرفت
[ترجمه ترگمان]همان طور که دستش را تکان می داد، alsatian به طرف مرد پرید و دستش را گاز گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Kodiak, Mrs Knelle's huge shaggy Alsatian, barked at me excitedly but was soon soothed by his mistress.
[ترجمه گوگل]کودیاک، آلزاسی پشمالوی بزرگ خانم Knelle، با هیجان به من پارس کرد اما خیلی زود توسط معشوقه اش آرام شد
[ترجمه ترگمان]او با لحنی هیجان زده به من پارس کرد و گفت: kodiak، عموی بزرگ پشمالو، خیلی زود او را تسکین داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He had his favorite Alsatian dog, Blondi, poisoned and two other dogs in the household shot.
[ترجمه گوگل]او سگ آلزاسی مورد علاقه اش، بلوندی را مسموم کرد و دو سگ دیگر را در خانه تیراندازی کرد
[ترجمه ترگمان]سگ Alsatian مورد علاقه اش، Blondi، مسموم و دو سگ دیگر را در خانه داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Gewurztraminer is the most typical Alsatian wine.
[ترجمه گوگل]Gewurztraminer معمولی ترین شراب آلزاسی است
[ترجمه ترگمان]Gewurztraminer رایج ترین شراب Alsatian است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. What became of that Alsatian you had?
[ترجمه گوگل]سرنوشت آن آلزاتی که داشتی چه شد؟
[ترجمه ترگمان]چه شد که این مرد آلزاسی را انتخاب کرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The Poodle, the Pom, the Alsatian.
[ترجمه گوگل]پودل، پوم، آلزاس
[ترجمه ترگمان]The، the، the
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• one of alsatian origin, resident of alsace (region in france); german shepherd (british)
of or pertaining to alsace (region in france)
an alsatian is a large dog that is often used to guard buildings or by the police to help them find criminals.

پیشنهاد کاربران

بپرس