aloof

/əˈluːf//əˈluːf/

معنی: کناره گیر، دور
معانی دیگر: مجزا، به کنار، دور (ولی قابل رویت)، سوا، (در مورد اشخاص) منزوی، گوشه گیر، سرد، نجوش، درون گرا، بی اعتنا، محتاط

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: uninvolved or distant; indifferent.
مترادف: apart, distant, remote, removed, standoffish, unapproachable, unconcerned, withdrawn
متضاد: approachable, concerned, familiar, involved, outgoing
مشابه: alone, apathetic, asocial, cool, detached, indifferent, isolated, reticent, shy, solitary, stiff, unbending, unsociable

- It was hard to get to know her, as she seemed so cool and aloof.
[ترجمه گوگل] شناختن او سخت بود، زیرا او بسیار خونسرد و گوشه گیر به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان] وقتی به نظر می رسید او خیلی خونسرد و گوشه گیر بود، خیلی سخت بود که با او آشنا شوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- How can you remain aloof when you know the country is in peril?
[ترجمه علی جادری] چگونه می توانید بی اعتنا بمانید وقتی می دانید کشور در خطر است؟
|
[ترجمه گوگل] وقتی می‌دانید کشور در خطر است، چگونه می‌توانید دوری کنید؟
[ترجمه ترگمان] از کجا می دانی که این کشور در خطر است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
قید ( adverb )
مشتقات: aloofly (adv.), aloofness (n.)
• : تعریف: at a distance; apart.

- He rarely attended parties, but even when he did, he stood aloof.
[ترجمه گوگل] او به ندرت در مهمانی ها شرکت می کرد، اما حتی وقتی شرکت می کرد، کنار می ایستاد
[ترجمه ترگمان] به ندرت در مهمانی ها شرکت می کرد، اما حتی در مواقعی که این کار را می کرد، کناره می گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. snow-capped mountains loomed aloof
کوه های پوشیده از برف از دور به چشم می خورد.

2. suddenly she became aloof
ناگهان سرد و بی اعتنا شد.

3. the emperor kept aloof from political parties
امپراطور از احزاب سیاسی کناره گیری می کرد.

4. Never stand aloof from the masses.
[ترجمه گوگل]هرگز از توده ها دور نمانید
[ترجمه ترگمان]هیچ وقت از این توده ها کناره stand
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They worked hard, but tended to stay aloof from the local inhabitants.
[ترجمه گوگل]آنها سخت کار می کردند، اما تمایل داشتند از ساکنان محلی دوری کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها سخت کار می کردند، اما تمایل داشتند که از ساکنان محلی دوری کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He often keeps aloof when we chat together.
[ترجمه گوگل]او اغلب وقتی با هم گپ می زنیم از خود دور می ماند
[ترجمه ترگمان]او اغلب وقتی با هم گپ می زنیم از او دوری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She seemed rather aloof when in fact she was just shy.
[ترجمه گوگل]او نسبتاً گوشه گیر به نظر می رسید در حالی که در واقع خجالتی بود
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که او در واقع از خود دوری می کند، در حقیقت او فقط خجالتی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He has remained largely aloof from the hurly - burly of parliamentary politics.
[ترجمه گوگل]او تا حد زیادی از تنومند سیاست پارلمانی دور مانده است
[ترجمه ترگمان]او تا حد زیادی از سیاست پارلمانی کناره گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Some thought that Britain was standing aloof from Europe.
[ترجمه گوگل]برخی فکر می کردند که بریتانیا از اروپا دور است
[ترجمه ترگمان]برخی فکر می کردند که بریتانیا از اروپا کناره گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Is she aloof and arrogant or just shy?
[ترجمه گوگل]آیا او گوشه گیر و متکبر است یا فقط خجالتی است؟
[ترجمه ترگمان]اون گوشه گیر و مغرور یا فقط خجالتیه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Many people keep aloof from politics.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم از سیاست دوری می کنند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم از سیاست دوری می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Throughout the conversation he remained silent and aloof.
[ترجمه گوگل]در تمام مدت مکالمه او ساکت و گوشه گیر ماند
[ترجمه ترگمان]در تمام طول گفتگو ساکت و گوشه گیر مانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He stood aloof from the crowd.
[ترجمه گوگل]دور از جمعیت ایستاد
[ترجمه ترگمان]از میان جمعیت کناره گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There were many things that had kept her aloof and apart from the crowd.
[ترجمه گوگل]چیزهای زیادی وجود داشت که او را از جمعیت دور نگه داشته بود
[ترجمه ترگمان]چیزهای زیادی بود که او را از میان جمعیت دور کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کناره گیر (صفت)
aloof, retiring, standoffish

دور (قید)
around, away, aloof, nowhere near, yonder

انگلیسی به انگلیسی

• standoffish, unfriendly, distant, reserved, indifferent
at a distance; in a withdrawn manner
someone who is aloof likes to be alone and does not talk much.
if you stay aloof from something, you do not become involved with it.

پیشنهاد کاربران

✍ توضیح: Distant or reserved in manner; not friendly or involved 🙇‍♂️❄️
🔍 مترادف: Detached
✅ مثال: She remained aloof during the meeting, not participating in the discussions.
"aloof" is an advanced word in English. It means to be distant, reserved, or uninterested in engaging with others. The word "aloof" has a somewhat negative connotation, as it implies a sense of coldness or detachment that can be off - putting to others. "Aloof" is often used to describe someone who is perceived as standoffish or unapproachable, such as a person who avoids eye contact or conversation in social settings. It can also be used more neutrally, as in the case of someone who is simply more introverted or reserved in their interactions with others. "Aloof" is an advanced word because it conveys a more nuanced understanding of social behavior and implies a specific type of distance or detachment that is not captured by simpler words like "distant" or "reserved. "
...
[مشاهده متن کامل]

1. The new student appeared aloof and uninterested in making friends, keeping to herself even during group activities.
2. The celebrity was known for being aloof and distant, rarely interacting with fans or engaging in public appearances.
3. The CEO was perceived as aloof by her employees, keeping a professional distance even during informal gatherings.
4. The cat was aloof, lounging on a high perch and disdaining the attention of its human companions.
5. The politician appeared aloof and out of touch, failing to connect with voters on a personal level.

This term describes someone who is emotionally detached or disinterested. It implies a sense of being unapproachable or uninvolved.
شخصی که از نظر عاطفی دلگسسته یا بی علاقه است. این حاکی از احساس منزوی بودن یا درگیر نبودن است.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال؛
“He’s always aloof and never wants to join in. ”
“She seemed aloof and didn’t talk to anyone. ”
“He keeps to himself and doesn’t show much interest in others. He’s always aloof. ”

عزلت نشین
درونگرا
نقش این کلمه در انگلیسی "صفت" است اما در فارسی معادل و معنی تک کلمه ای ندارد . معنی آن به فارسی میشه : "کسی که خودش را میگیره"
معنی ساختار های stay/remain aloof و keep/hold yourself aloof میشه : "خود را گرفتن"
...
[مشاهده متن کامل]

معنی ساختار های stay/remain aloof from s. o و keep/hold yourself aloof from s. o میشه : "خود را برای کسی گرفتن"
مثال :
She had always kept herself aloof from the boys in class
او همیشه خودش را برای پسرها در کلاس می گرفت
Beneath that aloof exterior, Gayle is a warm person
پشت اون ظاهرِ گرفته او آدم گرمی است

منزوی. دور، کناره گیر. محجوب. گوشه گیر. سرد . دور از دسترس. غیر صمیمی.
عزلت گزین
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : aloofness
✅️ صفت ( adjective ) : aloof
✅️ قید ( adverb ) : _
صفت | با more و most تفضیلی و عالی میشه | مترداف distant
🔴 not involved with or friendly toward other people
◀️ She remained aloof [=distant] despite their efforts to make friends : او علی رغم تلاش هایی که کردند تا با او دوست شوند بی تفاوت/خشک و سرد/غیرصمیمی ماند ( برخورد کرد )
...
[مشاهده متن کامل]

◀️ He held himself aloof from his coworkers. [=he was not warm or friendly toward them] : او خود را از همکارانش دور/غریبه نگه داشت. [=او نسبت به آنها صمیمی یا دوستانه نبود]
🔴 not involved in or influenced by something / conspicuously uninvolved : به طور کاملاً واضح و آشکاری جدا، درگیر و قاطی نشده ( با بقیه و با محیط و اتفاقات اتاق ) یعنی همرنگ جماعت نشدن - دور از قضایا و جریان ها
◀️ he stayed aloof from the bickering : او از دعواها دور ماند
◀️ They tried to keep/remain/stand aloof from the politics of the day : آن ها سعی کردند از سیاست روز دور بمانند/ دور بایستند.
Divulge یعنی make known ( private or sensitive information )
به فارسی افشأ/علنی/فاش کردن - بروز دادن - گفتن
Forthcoming یعنی willing to divulge information : مایل به افشای اطلاعات هستند
Forthcoming = Communicative
خوش برخورد - پر حرف ( کسیکه کپو کوره نیست )
Communicative یعنی willing, eager, or able to talk or impart information که یعنی مایل، مشتاق یا قادر به صحبت یا انتقال اطلاعات است.
حالا رسیدیم به نکته اصلی. کسیکه Communicative, Forthcoming, Outgoing, Talkative, Chatty, loquacious, garrulous نباشه، یک فرد aloof هست. ( صف هست )
پس aloof میشه فردیکه کم حرفه، زیاد با کسی حرف نمیرنه و از طریق مکالمه اطلاعات بهتون نمیده، بی تفاوته نسبت به اتفاقات اطراف، مثلاً همه دارن وسط میرقصن یا خوشحالی میکنن ایشون بطور توچشمی گوشه نشسته داره با گوشیش ور میره و به هیچ جاش نیست اتفاقات محیط. با بقیه دوست و صمیمی نمیشه. در یک جمله ( ( ( کسیکه هیچ تلاشی نمیکنه تا همرنگ جماعت باشه در لحظه ) ) )

and I'm not so high - class that I can avoid looking at realities. I can't afford to be aloof
Crimes and Misdemeanors 1989🎥
not friendly towards others
Distant and not friendly
سرد، کسی صمیمی و خونگرم نیست
قانی سویوخ
سرد و خشک not very friendly, indifferent
غیر دوستانه , seeming disinterested
Cool and distant
I do tend to be aloof around people I don't like much.
انزوا طلب، تک پَر
ادم گوشه گیر . غیر صمیمی. سرد
معنی درون گرا و کناره گیر میده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس