صفت ( adjective )
• : تعریف: uninvolved or distant; indifferent.
• مترادف: apart, distant, remote, removed, standoffish, unapproachable, unconcerned, withdrawn
• متضاد: approachable, concerned, familiar, involved, outgoing
• مشابه: alone, apathetic, asocial, cool, detached, indifferent, isolated, reticent, shy, solitary, stiff, unbending, unsociable
• مترادف: apart, distant, remote, removed, standoffish, unapproachable, unconcerned, withdrawn
• متضاد: approachable, concerned, familiar, involved, outgoing
• مشابه: alone, apathetic, asocial, cool, detached, indifferent, isolated, reticent, shy, solitary, stiff, unbending, unsociable
- It was hard to get to know her, as she seemed so cool and aloof.
[ترجمه گوگل] شناختن او سخت بود، زیرا او بسیار خونسرد و گوشه گیر به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان] وقتی به نظر می رسید او خیلی خونسرد و گوشه گیر بود، خیلی سخت بود که با او آشنا شوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] وقتی به نظر می رسید او خیلی خونسرد و گوشه گیر بود، خیلی سخت بود که با او آشنا شوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- How can you remain aloof when you know the country is in peril?
[ترجمه علی جادری] چگونه می توانید بی اعتنا بمانید وقتی می دانید کشور در خطر است؟|
[ترجمه گوگل] وقتی میدانید کشور در خطر است، چگونه میتوانید دوری کنید؟[ترجمه ترگمان] از کجا می دانی که این کشور در خطر است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
قید ( adverb )
مشتقات: aloofly (adv.), aloofness (n.)
مشتقات: aloofly (adv.), aloofness (n.)
• : تعریف: at a distance; apart.
- He rarely attended parties, but even when he did, he stood aloof.
[ترجمه گوگل] او به ندرت در مهمانی ها شرکت می کرد، اما حتی وقتی شرکت می کرد، کنار می ایستاد
[ترجمه ترگمان] به ندرت در مهمانی ها شرکت می کرد، اما حتی در مواقعی که این کار را می کرد، کناره می گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] به ندرت در مهمانی ها شرکت می کرد، اما حتی در مواقعی که این کار را می کرد، کناره می گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید