صفت ( adjective )
عبارات: leave alone
عبارات: leave alone
• (1) تعریف: separate from everyone or everything else; solitary.
• مترادف: apart, individual, isolated, lone, lonely, separate, single, sole, solitary
• مشابه: aloof, desolate, discrete, lonesome, one, secluded, solo
• مترادف: apart, individual, isolated, lone, lonely, separate, single, sole, solitary
• مشابه: aloof, desolate, discrete, lonesome, one, secluded, solo
- It was nice to be alone on the beach.
[ترجمه عرفان محمدی] خیلی خوبه که تو ساحل تنها باشی|
[ترجمه Miss.Raya] این خیلی خوبه که توی ساحل تنها باشی☻|
[ترجمه سجی] خیلی خوبه که داخل ساحل تنها باشی|
[ترجمه ثمینه🧸🌸] خیلی خوبه که تو ساحل تنها باشیم🏳️🌈🌸|
[ترجمه گوگل] تنها بودن در ساحل خوب بود[ترجمه ترگمان] خیلی خوب بود که توی ساحل تنها باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The couple wanted to be alone together.
[ترجمه fatima] این زوج می خواستند با هم تنها باشند|
[ترجمه محمدحسین قاسمی] این زوج می خواستند تنهایی باهم باشند|
[ترجمه ثمینه🧸🌸] این زوج ( زن و شوهر ) می خواستند تنهایی با هم باشند🏳️🌈🌸|
[ترجمه KoSar] این زوج خواستند با هم تنها باشند|
[ترجمه گوگل] این زوج می خواستند با هم تنها باشند[ترجمه ترگمان] زوجی که می خواستند با هم تنها باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: exclusive of anyone or anything else.
• مترادف: exclusive, individual, lone, only, sole, solitary
• مشابه: discrete, independent
• مترادف: exclusive, individual, lone, only, sole, solitary
• مشابه: discrete, independent
- Money alone won't satisfy you.
[ترجمه ثمینه🧸🌸] فقط پول شما رو راضی نمیکنه🏳️🌈🌸|
[ترجمه زهرا] پول به تنهایی شما را راضی نمی کند|
[ترجمه گوگل] پول به تنهایی شما را راضی نمی کند[ترجمه ترگمان] پول فقط تو را راضی نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- You are alone in thinking that you'll fail; everyone else has complete confidence in you.
[ترجمه ثمینه🧸🌸] تو تنها کسی تو اینجا هستی که فک میکنی شکست خوردی؛ بقیه میدونن که تو پیروز میشی و بهت اعتماد دارن🏳️🌈🌸|
[ترجمه گوگل] شما تنها هستید که فکر می کنید شکست خواهید خورد بقیه به شما اعتماد کامل دارند[ترجمه ترگمان] تو تنها هستی که فکر می کنی شکست می خوری؛ بقیه به تو اعتماد کامل دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: being the only one, distinct from all others.
• مشابه: distinct, unique
• مشابه: distinct, unique
- You are alone in thinking that you'll fail; everyone else has complete confidence in you.
[ترجمه گوگل] شما تنها هستید که فکر می کنید شکست خواهید خورد بقیه به شما اعتماد کامل دارند
[ترجمه ترگمان] تو تنها هستی که فکر می کنی شکست می خوری؛ بقیه به تو اعتماد کامل دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] تو تنها هستی که فکر می کنی شکست می خوری؛ بقیه به تو اعتماد کامل دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: uniquely superior.
• مترادف: individual, inimitable, nonpareil, unequaled, unique, unparalleled
• مشابه: distinct, incomparable, matchless, peerless
• مترادف: individual, inimitable, nonpareil, unequaled, unique, unparalleled
• مشابه: distinct, incomparable, matchless, peerless
- He is alone among gymnasts.
[ترجمه گوگل] او در بین ژیمناستیک ها تنهاست
[ترجمه ترگمان] او در میان ژیمناستیک کارها تنها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او در میان ژیمناستیک کارها تنها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
قید ( adverb )
مشتقات: aloneness (n.)
مشتقات: aloneness (n.)
• : تعریف: without anything or anyone else.
• مترادف: separately, singly, solely, solitarily, solo
• مشابه: exclusively, independently, single-handed
• مترادف: separately, singly, solely, solitarily, solo
• مشابه: exclusively, independently, single-handed
- He traveled alone through the country.
[ترجمه گوگل] او به تنهایی در کشور سفر کرد
[ترجمه ترگمان] او در سراسر کشور به تنهایی سفر می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او در سراسر کشور به تنهایی سفر می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید