almighty

/ɒlˈmaɪti//ɔːlˈmaɪti/

معنی: قادر مطلق، توانا برهمه چیز، قدیر
معانی دیگر: بانفوذ، پرقدرت، جبروت، قدرتمند، پرتوان، عظیم، شدید، فوق العاده زیاد، بی حد و حصر، بسیار، (از صفات خداوند) قادر مطلق، متعال، قادر، خدا باthe

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: having absolute power; all-powerful, as a deity.
مترادف: divine, omnipotent, supreme
متضاد: powerless
مشابه: commanding, dominant, infinite, masterful, omniscient, powerful, puissant

- They have faith in an almighty god.
[ترجمه گوگل] آنها به خدای متعال ایمان دارند
[ترجمه ترگمان] آن ها به خدای متعال ایمان دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The animals fear the almighty lion.
[ترجمه مهتا] حیوانات از شیر قدرتمند می ترسند.
|
[ترجمه گوگل] حیوانات از شیر توانا می ترسند
[ترجمه ترگمان] حیوانات از شیر almighty می ترسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: (informal) extremely bad.
مترادف: awful, bad, dreadful, horrendous, terrible
مشابه: enormous, great

- We're in an almighty mess now.
[ترجمه گوگل] ما اکنون در یک آشفتگی مطلق هستیم
[ترجمه ترگمان] ما الان در یک دردسر بزرگ هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: almightily (adv.), almightiness (n.)
• : تعریف: (cap.) God (prec. by the).
مترادف: Allah, Creator, Divinity, Eternal, God, Jehovah, Lord, Lord of hosts, Maker, Omnipotent, Providence, Yahweh
مشابه: eternal, everlasting

- They prayed to the Almighty for guidance.
[ترجمه گوگل] از خداوند متعال برای هدایت طلبیدند
[ترجمه ترگمان] آن ها برای راهنمایی به خدای متعال دعا کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. an almighty nuisance
دردسر زیاد

2. two almighty armies clashed at chaldoran
در چالدران دو قشون نیرومند با هم مصاف دادند.

3. the almighty dollar
(عامیانه) پول (به عنوان حلال مشکلات)

4. I swear by Almighty God that the evidence I shall give . . .
[ترجمه گوگل]به خدای متعال سوگند که مدرک بیاورم
[ترجمه ترگمان]به خدای بزرگ قسم می خورم که … مدارکی که بهشون میدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Adam sought guidance from the Almighty.
[ترجمه گوگل]آدم از خدای متعال هدایت طلبید
[ترجمه ترگمان]ادم به دنبال راهنمایی از جانب خدای متعال بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We must pray to the Almighty for forgiveness.
[ترجمه گوگل]ما باید از خداوند متعال طلب مغفرت کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید برای بخشش خداوند دعا کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Almighty God / God Almighty appeared to Jacob in the land of Canaan.
[ترجمه گوگل]خداوند متعال / خداوند متعال در سرزمین کنعان بر یعقوب ظاهر شد
[ترجمه ترگمان]خدای متعال، خدای متعال به نظر جیکوب در سرزمین کنعان رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The plates fell to the floor with an almighty crash.
[ترجمه گوگل]بشقاب ها با یک تصادف بزرگ روی زمین افتادند
[ترجمه ترگمان]بشقاب ها با صدای مهیبی به زمین افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. All of a sudden we heard an almighty crash from the kitchen.
[ترجمه گوگل]ناگهان صدایی را از آشپزخانه شنیدیم
[ترجمه ترگمان]ناگهان صدای مهیبی از آشپزخانه به گوش رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I had the most almighty row with the waitress.
[ترجمه گوگل]من قوی ترین ردیف را با پیشخدمت داشتم
[ترجمه ترگمان]من آخرین ردیف almighty با گارسون رو داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. All of a sudden I heard an almighty crash from the kitchen.
[ترجمه گوگل]ناگهان صدایی از آشپزخانه شنیدم
[ترجمه ترگمان]ناگهان صدای مهیبی از آشپزخانه شنیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The car sped off with an almighty roar.
[ترجمه گوگل]ماشین با غرش بزرگی به راه افتاد
[ترجمه ترگمان]اتومبیل با غرش عظیمی به راه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She came an almighty cropper when her back wheels hit an icy patch.
[ترجمه گوگل]زمانی که چرخ‌های عقبش به تکه‌ای یخی برخورد کرد، او به یک درنده قادر مطلق آمد
[ترجمه ترگمان]وقتی که چرخ های پشتش به یک تکه یخ زده برخورد کرد، شکست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There was an almighty row when I asked them to leave.
[ترجمه Edi.nozari] قیل و قال بزرگی بوجود آمد وقتی که از انها خواستم آنجا را ترک کنند.
|
[ترجمه گوگل]وقتی از آنها خواستم که آنجا را ترک کنند، یک جنجال بزرگ وجود داشت
[ترجمه ترگمان]وقتی از آن ها خواستم که بروند، یک ردیف almighty وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I swear by Almighty God to tell the truth.
[ترجمه گوگل]به خدای متعال سوگند حقیقت را بگویم
[ترجمه ترگمان]به خدای بزرگ قسم می خورم که حقیقت رو بگه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قادر مطلق (صفت)
almighty, omnipotent

توانا بر همه چیز (صفت)
almighty

قدیر (صفت)
almighty

انگلیسی به انگلیسی

• god, all powerful one
all powerful; great
the almighty is another name for god. proper noun here but also used as an attributive adjective. e.g. ...almighty god.
an almighty row, problem, or mistake is a very great or serious one; an informal use.

پیشنهاد کاربران

۱. قدرتمند. پر قدرت. با نفوذ ۲. {معمولا صفت خداوند} قادر. قادر مطلق. متعال ۳. عظیم. فوق العاده زیاد. شدید. بی حد و حصر
مثال:
The most frequently used adjective about God is “almighty”.
بیشترین صفتی که درباره خدا به کرات مورد استفاده قرار می گیرد �قادر و متعال� است.
در مورد صدا معنی ( مهیب و بسیار بلند ) رو میده.
An almighty explosion
یک صدای انفجار مهیب
الله قادر
All praise goes to Almighty Allah, who is the creator of this universe. I am grateful
to God for the good health and wellbeing that are necessary to complete this book
توانا
Crist Almighty
خدای قادر مطلق
پر قدرت
متعال
بانفوذ دارای قدرت عالیه
The owners of the talk, the boy and the girl, are acting for the good of the marriage
صاحبان صحبت، دختر و پسر برای امر خیرازدواج اقدام میکنند
بخشنده
ازاسمای علم وویژه ومنحصرخداونداست.
بکاربردن این واژه پس ارزGod ازموسوم ترین کلماتی است که امریکاییهابکارمیبرند.
ومعنای ان متعال، عظیم، باری تعالی، و. . . . . . .
چیزهایی دراین معنا.

بپرس