allocation

/ˌæləˈkeɪʃn̩//ˌæləˈkeɪʃn̩/

معنی: تخحیص
معانی دیگر: اختصاص، تخصیص، تقسیم، توزیع، تسهیم، تعیین

جمله های نمونه

1. the allocation of money for building schools
تخصیص پول برای ساختن مدرسه

2. cost allocation
سرشکن هزینه،تخصیص هزینه

3. The aid allocation for Pakistan was still under review.
[ترجمه گوگل]تخصیص کمک به پاکستان هنوز در دست بررسی بود
[ترجمه ترگمان]اختصاص کمک به پاکستان هنوز تحت بررسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The allocation must be made according to a strict set of criteria.
[ترجمه موسی] سهم بندی باید براساس یک مجموعه دقیق از معیارها انجام شود.
|
[ترجمه گوگل]تخصیص باید بر اساس مجموعه ای از معیارهای دقیق انجام شود
[ترجمه ترگمان]تخصیص باید با توجه به مجموعه ای از معیارها انجام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The whole question of the allocation of resources will keep under review next week.
[ترجمه موسی] کل سوال در مورد تخصیص منابع هفته آینده بررسی خواهد شد.
|
[ترجمه گوگل]کل موضوع تخصیص منابع در هفته آینده مورد بررسی قرار خواهد گرفت
[ترجمه ترگمان]کل مساله تخصیص منابع در هفته آینده مورد بررسی قرار خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We have spent our entire allocation for the year.
[ترجمه موسی] ما کل بودجه خود را برای امسال هزینه کرده ایم.
|
[ترجمه شهریار] ما کل تخصیص یکساله مان را مصرف کرده ایم
|
[ترجمه گوگل]کل تخصیص سال را خرج کرده ایم
[ترجمه ترگمان]ما کل بودجه خود را برای یک سال هزینه کرده ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We've spent our entire allocation for the year.
[ترجمه گوگل]ما تمام تخصیص خود را برای سال خرج کرده ایم
[ترجمه ترگمان]ما کل بودجه خود را برای یک سال هزینه کرده ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. You can't swallow the promise of financial allocation that you made yesterday.
[ترجمه موسی] شما نمی توانید قول بودجه مالی که دیروز داده اید را انکار کنید ( زیر سیبیلی رد کنید ) .
|
[ترجمه گوگل]نمی توانید وعده تخصیص مالی را که دیروز داده اید قورت دهید
[ترجمه ترگمان]شما نمی توانید وعده تخصیص مالی را که دیروز انجام دادید قورت بدهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The school gave them a generous allocation of money with which to purchase books.
[ترجمه شهریار] مدرسه یک تخصیص مالی سخاوتنمدانه به آنها داد که کتاب هایی خریداری کنند
|
[ترجمه گوگل]مدرسه به آنها پول سخاوتمندانه ای برای خرید کتاب داد
[ترجمه ترگمان]مدرسه به آن ها اختصاص سخاوتمندانه پول برای خرید کتاب به آن ها داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Twelve hours a week seemed a generous allocation of your time.
[ترجمه شهریار] به نظر می رسید دوازده ساعت در هفته زمان تخصیص یافته سخاوتمندانه ای برایتان است
|
[ترجمه گوگل]دوازده ساعت در هفته تخصیص سخاوتمندانه وقت شما به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که دوازده ساعت در هفته اختصاص دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The whole question of the allocation of resources will be under review next week.
[ترجمه گوگل]کل بحث تخصیص منابع هفته آینده در دست بررسی است
[ترجمه ترگمان]کل مساله تخصیص منابع در هفته آینده مورد بررسی قرار خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Town planning and land allocation had to be coordinated.
[ترجمه گوگل]شهرسازی و تخصیص زمین باید هماهنگ می شد
[ترجمه ترگمان]برنامه ریزی شهر و تخصیص زمین باید هماهنگ باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He suggested that I contacted the frequency allocation department.
[ترجمه گوگل]او به من پیشنهاد داد که با بخش تخصیص فرکانس تماس بگیرم
[ترجمه ترگمان]او پیشنهاد کرد که من با بخش تخصیص فرکانس تماس گرفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Is there any task allocation at all - for example, do only one or two nurses give the insulin?
[ترجمه گوگل]آیا اصلاً تخصیص وظیفه ای وجود دارد - مثلاً فقط یک یا دو پرستار انسولین می دهند؟
[ترجمه ترگمان]آیا هیچ تخصیص وظیفه ای وجود ندارد - به عنوان مثال، آیا فقط یک یا دو پرستار به انسولین می دهند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Such a pattern of resource allocation is called a Pareto optimum.
[ترجمه گوگل]چنین الگوی تخصیص منابع، بهینه پارتو نامیده می شود
[ترجمه ترگمان]چنین الگویی از تخصیص منابع یک بهینه پارتو نامیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تخحیص (اسم)
allocation

تخصصی

[حسابداری] تخصیص
[عمران و معماری] تخصیص
[کامپیوتر] تخصیص .
[برق و الکترونیک] اختصاص، بخش بندی
[صنعت] تخصیص، واگذار کردن
[ریاضیات] تخصیص
[آمار] انتساب، تخصیص

انگلیسی به انگلیسی

• allotment; apportionment; portion
an allocation is a particular amount of something such as money that will be given to a particular person or used for a particular purpose.
the allocation of something is the decision that it should be given to a particular person or saved for them.

پیشنهاد کاربران

( خرده فروشی ) تعیین جایگاه کالا در شلف
بعد از گزینش کالا ( Assortment ) نوبت به تعیین جایگاه کالا در شلف ( Allocation ) ، سپس تعیین تعداد وجوه کالا در شلف ( Facing ) برای کالاهای مصرفی و کالاهایی که باید بیش از یک عدد در شلف چیده شوند و برای سایر کالاها مانند لوازم خانگی میزان فضا ( Spacing ) و نهایتا تعداد کالاها در پشت هر وجه ( Inventory ) می رسد.
...
[مشاهده متن کامل]

تخصیص، اختصاص، تقسیم، توزیع
تخصیص
[اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال]
تخصیص
تخصیص عبارت است از تخصیص حقوق صاحبان سهام که ممکن است برای یک تیم، سرمایه گذار، موسسه یا نهاد مشابه دیگر به دست آید، خریداری یا رزرو شود.
✅تخصیص ( معمولاً پول - هزینه )
In June 2019, a report by Financial Times claimed that Aramco had been bearing the ministry - related expenses; boosting the finance ministry budget allocation. It also included Energy Minister Khalid Al Falih’s company - related and diplomatic trips, as well as his stays in luxurious hotels. However, an ally mentioned that Falih’s policies have delivered additional oil revenues that far exceeded his expenses
...
[مشاهده متن کامل]

allocation ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: تخصیص
تعریف: اختصاص فضایی از حافظه یا منبعی از رایانه به یک منظور تعریف شده
سهم اختصاص داده شده
allocation = سهمیه، توزیع، اختصاص، تخصیص، سهم بندی، سهم دهی، بودجه
مترادف : distribution
مثال:
The allocation of space in this office is unusual.
اختصاص فضا در این شرکت غیرمعمول است.

سهم، سهمیه، بودجه
تخصیص منابع
the amount or share of something that has been allocated for a particular purpose
( مقدار، سهم )
EX:Twelve hours a week seemed a generous allocation of your time
تخصیص
اعطا
توزییع
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس