agreeable

/əˈɡriːəbl̩//əˈɡriːəbl̩/

معنی: دلپذیر، حاضر، مطبوع
معانی دیگر: خوشایند، مطلوب، خوب، موافق، سازوار، یکدل، راضی، سازگار، بشاش، ملایم، مایل

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: agreeably (adv.), agreeableness (n.)
(1) تعریف: pleasing or likable.
مترادف: attractive, delectable, favorable, likable, nice, palatable, pleasant, pleasing
متضاد: annoying, disagreeable, distasteful, dreadful, objectionable, ugly, uncongenial, undesirable, unpleasant
مشابه: affable, amiable, appealing, charming, congenial, cordial, delightful, enjoyable, genial, good, good-natured, grateful, kind, personable, sweet, tasty

- The passenger next to me was such an agreeable person that we talked together the entire flight.
[ترجمه گوگل] مسافری که کنارم بود آنقدر آدم دلپذیر بود که کل پرواز را با هم صحبت کردیم
[ترجمه ترگمان] مسافر کنار من چنان آدمی بود که همه با هم در پرواز بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It can still be cold and rainy in April, but the weather in May tends to be very agreeable.
[ترجمه گوگل] هنوز هم ممکن است در آوریل سرد و بارانی باشد، اما آب و هوا در ماه مه بسیار مطلوب است
[ترجمه ترگمان] هنوز هم ممکن است در ماه آوریل هوا سرد و بارانی باشد، اما هوا در ماه مه بسیار مطبوع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: ready to concur or consent.
مترادف: amenable, concordant, concurring, consenting, willing
متضاد: opposed
مشابه: accommodating, compatible, compliant, conformable, consonant, favorable, inclined, obliging, submitting, yielding

- I'm agreeable to her decision because I know she's thought it through very carefully.
[ترجمه افشین گلچین] من با تصمیم او موافقم زیرا می دانم که او با دقت به این موضوع فکر کرده است.
|
[ترجمه گوگل] من با تصمیم او موافق هستم زیرا می دانم که او با دقت به آن فکر کرده است
[ترجمه ترگمان] من از تصمیم او خوشم می اید، چون می دانم که با دقت فکر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He's agreeable to paying the full price, but he can't pay it all at once.
[ترجمه گوگل] او با پرداخت تمام هزینه موافق است، اما نمی تواند آن را یکجا بپردازد
[ترجمه ترگمان] او از پرداخت بهای کامل خوشش می اید، اما بلافاصله نمی تواند پولش را بپردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. an agreeable smell
بوی خوشایند

2. that woman's agreeable voice
صدای دلپذیر آن زن

3. he is an agreeable person and has pleasant humor
او آدم متواضعی است و خلق خوبی دارد.

4. he was perfectly agreeable to signing the paper
او کاملا راضی بود که ورقه را امضا کند.

5. if it is agreeable to you
اگر مورد توافق شما باشد

6. Animals are such agreeable friends - they ask no questions, they pass no criticisms. George Eliot
[ترجمه مهدی] حیوانات دوستان دلنشینی هستند، آنها نه سوال میپرسند، نه انتقادی میکنند. جورج الیوت
|
[ترجمه گوگل]حیوانات دوستان خوبی هستند - هیچ سوالی نمی پرسند، هیچ انتقادی نمی کنند جورج الیوت
[ترجمه ترگمان]حیوانات چنان دوستان خوبی هستند که از هیچ سوالی می پرسند، نه انتقادی می کنند \" جورج الیوت \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Animals are such agreeable friends --they ask no questions, they pass no criticism.
[ترجمه گوگل]حیوانات دوستان خوبی هستند -- آنها هیچ سوالی نمی پرسند، آنها هیچ انتقادی نمی کنند
[ترجمه ترگمان]حیوانات دوست های خوبی هستند - آن ها هیچ سوالی می پرسند، اما انتقاد نمی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He was quite agreeable to accepting the plan.
[ترجمه گوگل]او با پذیرش این طرح کاملا موافق بود
[ترجمه ترگمان]از قبول نقشه راضی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We spent a most agreeable couple of hours.
[ترجمه گوگل]ما چند ساعت خوشایند را سپری کردیم
[ترجمه ترگمان] ما بیشتر ساعات رو با هم سپری کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The talks are aimed at finding a mutually agreeable solution.
[ترجمه گوگل]این گفتگوها با هدف یافتن راه حلی مورد توافق طرفین انجام می شود
[ترجمه ترگمان]هدف از این گفتگوها پیدا کردن یک راه حل مناسب برای طرفین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I found him most agreeable.
[ترجمه گوگل]من او را موافق ترین دیدم
[ترجمه ترگمان]او را بیشتر از همه دوست داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I'll invite her, if you're agreeable to her coming.
[ترجمه گوگل]من او را دعوت می کنم، اگر با آمدنش موافق هستید
[ترجمه ترگمان]من او را دعوت خواهم کرد، اگر مایل باشی که او بیاید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She did her best to make herself agreeable.
[ترجمه گوگل]او تمام تلاشش را کرد تا خودش را مورد قبول قرار دهد
[ترجمه ترگمان]بهترین کاری که می کرد این بود که خودش را راضی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It was a most agreeable evening.
[ترجمه گوگل]خوشایندترین عصر بود
[ترجمه ترگمان]شب بسیار مطبوعی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He was perfectly agreeable to the idea.
[ترجمه گوگل]او کاملاً با این ایده موافق بود
[ترجمه ترگمان]با این فکر کاملا موافق بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. It's very agreeable to have you here.
[ترجمه گوگل]حضور شما در اینجا بسیار خوشایند است
[ترجمه ترگمان]خیلی مطبوع است که شما اینجا هستید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دلپذیر (صفت)
pleasant, nice, handsome, agreeable, mellow, graceful, scrumptious, amiable, lovely, loved, bonnie, bonny, gracious, placable, euphonious, euphonic, melodic, palatable, delightful, melodious, kindly

حاضر (صفت)
present, stock, willing, assistant, agreeable, ubiquitous

مطبوع (صفت)
good, proper, pleasant, handsome, agreeable, graceful, scrumptious, sweet, exquisite, dainty, lovesome, placable, toothsome, sapid, issued, typed, printed

انگلیسی به انگلیسی

• pleasant, genial; consenting, concurring
if something is agreeable, it is pleasant.
if someone is agreeable, they are pleasant and friendly.
if you are agreeable to something or if it is agreeable to you, you are willing to do it or to allow it.

پیشنهاد کاربران

دلپذیر، موافق، سازگار، قابل پذیرش
۱. خوشایند. مطبوع. مطلوب. خوب. دلپذیر ۲. موافق
مثال:
And set in it lofty [and] firm mountains, and given you agreeable water to drink
و در آن کوه های بلند و محکم قرار دادیم و به شما آب خوشایند و دلپذیر برای نوشیدن عطا کردیم.
...
[مشاهده متن کامل]

�وَجَعَلْنَا فِیهَا رَوَاسِیَ شَامِخَاتٍ وَأَسْقَیْنَاکُمْ مَاءً فُرَاتًا�

● خوشایند، دوست داشتنی
She has an agreeable personality
● قابل پذیرش
Finding an agreeable compromise to both sides
□ منبع: کمبریج
سازگار
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅️ فعل ( verb ) : agree
✅️ اسم ( noun ) : agreement / agreeableness
✅️ صفت ( adjective ) : agreeable
✅️ قید ( adverb ) : agreeably
دوست داشتنی
موافق
فردی که توافق پذیری دارد
باصفا
agreeable ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: توافق پذیر
تعریف: فردی که توافق پذیری دارد
سازشی
1 - خوش مشرب
2 - دلپذیر - مطبوع
خوش مشرب
بامزه
دلنشین
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس