agitator

/ˈædʒəˌtetər//ˈædʒɪteɪtə/

معنی: اشوبگر، اتش زا، اسباب بهم زدن مایعات، اتش افروز
معانی دیگر: مفتن، فتنه انگیز، آشوبگر، آشوب انگیز، شر به پا کن، شرور

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: one who incites unrest or controversy, esp. one who does so for pay or to further a political cause.
مترادف: agent provocateur, firebrand, fomenter, incendiary, inciter, instigator, rabble-rouser
مشابه: agitpropist, demagogue, laborite, mischief-maker, provoker, radical, stormy petrel, troublemaker

- a labor agitator
[ترجمه گوگل] یک همزن کار
[ترجمه ترگمان] آشوبگر،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a machine, or part of a machine, that automatically shakes or stirs things together, as in a can of paint or a washing machine.
مترادف: churner, mixer
مشابه: shaker, vibrator

جمله های نمونه

1. Agitators were exciting the people to rebel/to rebellion against their rulers.
[ترجمه موسی] اغتشاشگران مردم را به شورش و طوغیان علیه حاکمانشان برانگیختند.
|
[ترجمه گوگل]آژیتاتورها مردم را به شورش / شورش علیه حاکمان خود برانگیختند
[ترجمه ترگمان]مردم Agitators مردم را تحریک کردند تا علیه حاکمان خود شورش کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Yet, along with journalists, poets, literary figures, and agitators, they do help form opinions.
[ترجمه موسی] با این وجود ، آنها در کنار روزنامه نگاران ، شاعران ، چهره های ادبی و تشویشگران، به شکل گیری نظرات کمک می کنند.
|
[ترجمه گوگل]با این حال، آنها همراه با روزنامه نگاران، شاعران، شخصیت های ادبی و آژیتاتورها، به شکل گیری نظرات کمک می کنند
[ترجمه ترگمان]با این حال، همراه با روزنامه نگاران، شاعران، شخصیت های ادبی و آشوبگران، آن ها به شکل دادن عقاید خود کمک می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Many victims of violence have been leading agitators against corruption, as well as high-profile leftist activists.
[ترجمه موسی] بسیاری از قربانیان خشونت ، مخالفان ضد فساد و همچنین فعالان برجسته چپ را رهبری کرده اند.
|
[ترجمه گوگل]بسیاری از قربانیان خشونت، آژیتاتورهای پیشرو علیه فساد و همچنین فعالان برجسته چپ بوده اند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از قربانیان خشونت، agitators را علیه فساد و همچنین فعالان چپ گرا هدایت کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Many of these protesters will be outside agitators, even convention delegates, from anti-abortion strongholds like Texas and Florida.
[ترجمه گوگل]بسیاری از این معترضان بیرون از آشوبگران، حتی نمایندگان کنوانسیون، از سنگرهای ضد سقط جنین مانند تگزاس و فلوریدا خواهند بود
[ترجمه ترگمان]بسیاری از این معترضین در خارج از agitators، حتی هیات های گردهمایی، از مقره ای مبارزه با سقط جنین مثل تگزاس و فلوریدا حضور خواهند داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The riots were the work of political agitators.
[ترجمه موسی] شورش ها کار آشوبگران سیاسی بود.
|
[ترجمه گوگل]شورش ها کار آژیتاتورهای سیاسی بود
[ترجمه ترگمان]آشوب ها کار agitators سیاسی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The genuine protestors were joined by outside agitators, intent on encouraging violence.
[ترجمه گوگل]به معترضان واقعی، اغتشاشگران خارجی که قصد تشویق خشونت را داشتند، پیوستند
[ترجمه ترگمان]معترضان حقیقی در خارج از agitators که قصد تشویق خشونت را داشتند، به آن ها پیوستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The convent could not hold the restless agitator.
[ترجمه گوگل]صومعه نمی توانست همزن بی قرار را نگه دارد
[ترجمه ترگمان]دیری نپایید که دیر، آشوب و آشوب را تحمل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Stuffing box is integral with agitator housing for positive alignment of shaft.
[ترجمه گوگل]جعبه پر کردن با محفظه همزن برای تراز مثبت شفت یکپارچه است
[ترجمه ترگمان]جعبه Stuffing با مقدار زیادی مسکن برای همسویی مثبت شفت انتگرال گرفته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. For satisfactory fluidization under these conditions an agitator is used in the bed.
[ترجمه گوگل]برای سیال شدن رضایت بخش در این شرایط از همزن در بستر استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]برای سیال شدگی رضایت بخش تحت این شرایط یک محرک می تواند در بس تر مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Power formula of agitators will cause some errors when it is applied for process agitator in liquid medium. Its suitable applied range is probed.
[ترجمه گوگل]فرمول قدرت همزن ها هنگام اعمال آن برای همزن فرآیندی در محیط مایع باعث ایجاد برخی خطاها می شود محدوده کاربردی مناسب آن کاوش می شود
[ترجمه ترگمان]استفاده از فرمول Power agitators برخی اشتباه ات را در زمانی که در محیط مایع به کار گرفته می شود، بوجود می آورد محدوده کاربردی مناسب آن بررسی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The impeller, wear plate and agitator are made of abrasive resistant 28% chrome iron (600 Brinell, 57 Rockwell C).
[ترجمه گوگل]پروانه، صفحه سایش و همزن از آهن کروم 28% مقاوم در برابر ساینده (600 Brinell، 57 Rockwell C) ساخته شده اند
[ترجمه ترگمان]The، پلاک و agitator از آهن ۲۸ % مقاوم در برابر ساینده ساخته می شوند (۶۰۰ Brinell، ۵۷ راکول)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A high - speed agitator is introduced for dye - beating predistributiontreat meat.
[ترجمه گوگل]یک همزن با سرعت بالا برای پیش توزیع رنگ و گوشت معرفی شده است
[ترجمه ترگمان]یک محرک با سرعت بالا برای رنگ کردن گوشت predistributiontreat معرفی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The separator whirred the agitator jarred and crashed.
[ترجمه گوگل]جداکننده به چرخش درآورد و همزن به هم زد و سقوط کرد
[ترجمه ترگمان]ترک ها دور هم چرخ می زدند و به سرعت برق می زدند و سقوط می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Hitler's just a self - educated street agitator.
[ترجمه گوگل]هیتلر فقط یک آژیتاتور خیابانی خودآموز است
[ترجمه ترگمان]هیتلر یک آشوبگر آلمانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The unsteady flows in a agitator calculated numerically, and compared with the author ? ? s experimental data.
[ترجمه گوگل]جریانهای ناپایدار در یک همزن به صورت عددی محاسبه شده و با نویسنده ? ? داده های تجربی
[ترجمه ترگمان]جریان های ناپایدار به طور عددی محاسبه شده و با مولف مقایسه می شوند؟ - داده های تجربی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اشوبگر (اسم)
agitator, exciter, rioter, troublemaker

اتش زا (اسم)
agitator

اسباب ب هم زدن مایعات (اسم)
agitator

اتش افروز (اسم)
agitator, firebug, pyromaniac, tinder

تخصصی

[شیمی] همزن
[عمران و معماری] بهمزن - همزن
[زمین شناسی] بهمزن، همزن
[نساجی] همزن - بهم زدن - همزدن
[معدن] همزن (فلوتاسیون)
[پلیمر] همزن

انگلیسی به انگلیسی

• one who agitates, one who causes unrest, propagandist, inciter, troublemaker
an agitator is someone who campaigns to bring about political or social change, often in a way that causes trouble.

پیشنهاد کاربران

In the context of rehab, an “agitator” refers to an individual who stirs up trouble or conflict among the residents or staff. This person may disrupt the harmony and progress of the rehab community.
در زمینه توانبخشی، فردی که مشکل یا درگیری بین افراد مقیم مرکز یا کارکنان ایجاد می کند.
...
[مشاهده متن کامل]

این فرد ممکن است هماهنگی و پیشرفت جامعه توانبخشی را مختل کند.
**************************************************************************************************
مثال؛
For instance, a counselor might say, “We need to address the agitator in the group who is causing tension. ”
An agitator might deliberately provoke arguments or engage in disruptive behavior, hindering the recovery process for themselves and others.
A person in rehab might say, “It’s important to stay away from the agitators and focus on my own recovery. ”

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-rehab/
agitator ( n ) ( �dʒəˌteɪt̮ər ) =the part in the center of a washing machine that helps to move the clothes and water around
agitator
آژیتاتور: کسی است که هرگونه تلاش ( گفتاری، نوشتاری، هنری و . . . ) برای مشارکت بیشتر مردم در اهداف سیاسی و اجتماعی و هنری و حتی اقتصادی مینماید
آژیتاتور : کسی که به هر وسیله ای ( گفتاری، نوشتاری، هنری ) عموم مردم را برای مداخله در تلاشهای بهبودگرایانه سیاسی، اجتماعی، هنری، و حتی اقتصادی مینماید
این لغت رو در سده ۱۹ بیشتر استفاده میکردن الان دیگه کمتر بکار میاد. بجاش از واژه troublemaker استفاده کنین که دقیقا به همون معنیه.
کسی که مردم را برای تغییرات ( منفی ) در جامعه تشویق میکند. فتنه گر، آشوب انگیز
He was a political agitator
او یک فتنه گر سیاسی بود
agitator ( شیمی )
واژه مصوب: همزن 1
تعریف: افزاره ای برای مخلوط کردن مواد در مایعات
همزن ( در تانک های ذخیره )
agitator ( noun ) = آشوبگر، شورشی، برپاکننده فتنه، اغتشاش گر، آتش بیار معرکه، آشوب طلب، اخلالگر، آتش افروز، بلواگر، تشویشگر، فتنه جو، مخالف
معانی دیگر>>>> تحریک کننده، دستگاه همزن، مفسد
Definition = کسی که سعی می کند مردم را در اعتراضات و فعالیتهای سیاسی ، به ویژه فعالیتهایی که باعث دردسر می شوند ، شرکت دهد/
...
[مشاهده متن کامل]

example:
1 - It is thought that the strike was the work of undercover political agitators.
تصور می شود که اعتصاب عمومی کار تشویشگران سیاسی مخفی ( جاسوس، سری ) بوده است.
2 - he was known as a political agitator.
او به عنوان یک آشوبگر ( مخالف ) سیاسی معروف بود.
3 - They blamed the protest on political agitators.
آنها اعتراض را به گردن آشوبگران سیاسی انداختند.

اغتشاشگر
آژیتاتور
مبلغ گروه های سیاسی
تهییج گر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس