agency

/ˈeɪdʒənsi//ˈeɪdʒənsi/

معنی: وکالت، نمایندگی، وساطت، ماموریت، دفتر نمایندگی، خبر گزاری، پیشکاری، گماشتگی
معانی دیگر: نیرو، نیروی فعال، فعالیت، پویایی، پایوری، یاری، کمک، آژانس، اداره ی دولتی، سازمان

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: agencies
(1) تعریف: an organization, franchise, or business that acts on behalf of others.
مترادف: business, company, corporation, firm, institution, organization
مشابه: bureau, concern, house

(2) تعریف: an agent's place of business.
مترادف: home office, office
مشابه: house

(3) تعریف: a government department that administers laws and regulations.
مترادف: bureau, department
مشابه: institution, organization

(4) تعریف: a means of exerting power; instrumentality.
مترادف: agent, instrumentality, means, ways and means
مشابه: enactment, execution, exercise, instrument

- Law is an agency of change.
[ترجمه کوثر..] قانون یک سازمان قابل تغییر است.
|
[ترجمه گوگل] قانون عامل تغییر است
[ترجمه ترگمان] قانون یک موسسه تغییر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. estate agency
(انگلیس) بنگاه معاملات ملکی (امریکا: real estate agency)

2. mercantile agency
موسسه ی اطلاعات بازرگانی،نمایندگی تجاری

3. press agency
1- موسسه ی تبلیغاتی 2- آژانس خبری،خبرگزاری

4. a rental agency
بنگاه کرایه ی اتومبیل و غیره

5. a tourist agency
آژانس جهانگردی (گشتگری)

6. a travel agency
آژانس (بنگاه) مسافرتی

7. an advertising agency
سازمان تبلیغاتی (تجارتی)،موسسه ی آگهی های تجارتی

8. he got the job through the agency of one of his relatives
این شغل را به کمک یکی از خویشانش به دست آورد.

9. several large companies are the clients of this advertising agency
چندین شرکت بزرگ مشتری این آژانس تبلیغاتی هستند.

10. In 1970, a federal agency was created to coordinate governmental action to protect environment.
[ترجمه گوگل]در سال 1970، یک آژانس فدرال برای هماهنگ کردن اقدامات دولتی برای حفاظت از محیط زیست ایجاد شد
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۷۰، یک اداره فدرال برای هماهنگ کردن اقدام دولتی جهت حفاظت از محیط زیست تشکیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I went to an employment agency last week.
[ترجمه گوگل]هفته پیش به یک آژانس کاریابی رفتم
[ترجمه ترگمان]هفته پیش به یه آژانس استخدام رفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The agency would collect and disseminate information.
[ترجمه گوگل]این آژانس اطلاعات را جمع آوری و منتشر می کند
[ترجمه ترگمان]این اداره اطلاعات را جمع آوری و منتشر خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He spoke in the person of Xinhua News Agency.
[ترجمه گوگل]او در شخص خبرگزاری شین هوا صحبت کرد
[ترجمه ترگمان]او در آژانس خبری شین هوا صحبت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The government instituted a consumer protection agency.
[ترجمه گوگل]دولت یک آژانس حمایت از مصرف کننده تاسیس کرد
[ترجمه ترگمان]دولت یک موسسه حفاظت از مصرف کنندگان را تاسیس کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The agency has been vilified by some doctors for being unnecessarily slow to approve life-saving drugs.
[ترجمه گوگل]این آژانس توسط برخی از پزشکان به دلیل کندی غیر ضروری در تأیید داروهای نجات دهنده مورد سرزنش قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]این موسسه توسط برخی از پزشکان نادیده گرفته شده است که به طور غیر ضروری برای تایید داروهای نجات بخش زندگی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. A correspondent for Reuters news agency says he saw a number of demonstrators being beaten.
[ترجمه گوگل]خبرنگار خبرگزاری رویترز می گوید که او شاهد ضرب و شتم تعدادی از تظاهرکنندگان بوده است
[ترجمه ترگمان]خبرنگار آژانس خبری رویترز می گوید که او تعدادی از تظاهرات کنندگان را مورد ضرب و شتم قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The duty of the agency is to act in the best interests of the child.
[ترجمه گوگل]وظیفه آژانس این است که به نفع کودک عمل کند
[ترجمه ترگمان]وظیفه اداره این است که در بهترین منافع کودک عمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وکالت (اسم)
bar, advocacy, proxy, attorney, agency, delegation, deputation, subrogation, proctorship

نمایندگی (اسم)
attorney, agency, delegation, representation, deputation, legation, delegacy, solicitorship

وساطت (اسم)
agency, mediation, intermediary, intercession, intermediacy, interposition

ماموریت (اسم)
assignment, function, agency, mission, commission, duty, errand, tour, combat mission

دفتر نمایندگی (اسم)
agency

خبرگزاری (اسم)
agency

پیشکاری (اسم)
agency

گماشتگی (اسم)
agency

تخصصی

[حقوق] نمایندگی، کارگزاری، عاملیت، وکالت، مؤسسه
[ریاضیات] بنگاه، نماینده، مؤسسه، نمایندگی، عاملیت

انگلیسی به انگلیسی

• franchise; bureau; office; means of action, method
an agency is a business which provides services for another business.
in the united states, an agency is an administrative organization run by a government.

پیشنهاد کاربران

An agency is a business or organization that provides a particular service or represents others in a specific industry. The term “agency” is often used to refer to organizations that specialize in advertising, talent representation, or government services.
...
[مشاهده متن کامل]

کسب و کار یا سازمانی که خدمات خاصی را ارائه می دهد یا سایرین را در یک صنعت خاص نمایندگی می کند.
اصطلاح "آژانس" اغلب برای اشاره به سازمان هایی استفاده می شود که در تبلیغات، ظهور استعدادها یا خدمات دولتی تخصص دارند.
مثال؛
The advertising agency created a successful marketing campaign for the new product.
In a conversation about the entertainment industry, someone might mention, “I’m represented by a talent agency that helps me find acting opportunities. ”
A person discussing government services might say, “I had to visit the local agency to renew my driver’s license. ”

عاملیت/نمایندگی.
در علوم اجتماعی عاملیت ظرفیت اشخاص برای کنش اجتماعی مستقل و ساخت انتخاب های آزاد خود می باشد.
روانشناسی ( روانشناسی انسان گرا، روانشناسی مثبت گرا، نظریه آلبرت باندورا ) : پویایی، کنشگرایی.
به طورخلاصه این نظریه حاکی از آن است که انسانها میتوانند به طورآگاهانه و عمدی تغییراتی را در محیط ایجاد کنند و برخلاف نظریه های یادگیری شرطی اینگونه نیست که صرفا ادمها به محیط واکنش نشان دهند و رفتارشان تابعی از محیط و پاداش ها و تنبیهات آن باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

رسالت
نهاد، آژانس
مثال: The government agency is responsible for regulating food safety.
آژانس دولتی مسئول نظارت بر ایمنی غذا است.
هیئت
مثال : Agency for Technical Regulation هیئت نظارت فنی
کنشگری
بنگاه، دفتر نمایندگی، عامل، نمایندگی
عاملیت، کارگزاری: در اکثر متون علوم اجتماعی و جامعه شناسی تحت عنوان عاملیت ترجمه شده و جا افتاده است. . عاملیت در مقابل ساختار قرار می گیرد. . دوگانه عاملیت - ساختار
کاریابی - شعبه
نیرو، نیروی فعال، فعالیت، پویایی
. . .
Among those who publicly spoke out to defend her decision to become an adult performer was British - Lebanese author Nasri Atallah, who stated, "The moral indignation . . . is wrong for two reasons. First and foremost, as a woman, she is free to do as she pleases with her body. As a sentient human being with agency, who lives halfway across the world, she is in charge of her own life and owes absolutely nothing to the country where she happened to be born
...
[مشاهده متن کامل]

@Wikipedia. com

agency – a term describing
the ability to act and influence your surroundings.
سازمان
نهاد
ارگان
آژانس
اختیار، قدرت انجام دادن یا ندادن کاری، قدرت انتخاب
سازمان/عاملیت
آژانس
agency ( مشترک حمل‏ونقل )
واژه مصوب: بنگاه 1
تعریف: دفتری که معاملات املاک در آن انجام شود
کارگزاری سازی، بنگاه سازی، واحدسازی agencification
مدیربرنامه
آژانس , سازمان ؛ مداخله گری , عاملیت
# travel agency
# ( the Central Intelligence Agency ( CIA
# He got the job through the agency of one of his relatives
# She was freed from prison through the agency of her doctor
نمایندگی
اقدام یا مداخله ای برای ایجاد یک اثر خاص
ارگان
موسسه
سازمان
نمایندگی
دفتر
اداره
شعبه
واسطه
نهاد
عاملیت، پویایی
دستگاه
عامل بودن
اداره، اُرگان
اژانس
عاملیت ( در حوزه روانشناسی )
Human Agency: عاملیت انسانی
سازمان
وکالت
فاعلیت ( فلسفه )
عاملیت
بنگاه ، سازمان ، کارگزاری
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٧)

بپرس