ageing


زنگ زدگى، کهنگى، پیرى علوم مهندسى : سخت کنندگى سریع معمارى : سالخوردگى روانشناسى : پیر شدن

جمله های نمونه

1. Exposure to the sun can accelerate the ageing process.
[ترجمه گوگل]قرار گرفتن در معرض نور خورشید می تواند روند پیری را تسریع کند
[ترجمه ترگمان]قرار گرفتن در معرض نور خورشید می تواند روند سالمندی را سرعت بخشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. John lives with his ageing mother.
[ترجمه گوگل]جان با مادر پیرش زندگی می کند
[ترجمه ترگمان]جان با مادر پیر خود زندگی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Pushing 40, he was an ageing rock star.
[ترجمه گوگل]او در سن 40 سالگی یک ستاره راک سالخورده بود
[ترجمه ترگمان]در سال ۴۰، او یک ستاره راک پیری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It was felt that the ageing of society was socially and economically undesirable.
[ترجمه گوگل]احساس می شد که پیری جامعه از نظر اجتماعی و اقتصادی نامطلوب است
[ترجمه ترگمان]احساس می شد که پیر شدن جامعه از نظر اجتماعی و از نظر اقتصادی نامطلوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. An ageing nuclear reactor is an accident waiting to happen.
[ترجمه گوگل]یک راکتور هسته‌ای کهنه، حادثه‌ای است که در انتظار وقوع است
[ترجمه ترگمان]یک رآکتور هسته ای قدیمی در انتظار وقوع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Ageing is accompanied by a slow degeneration of his mental faculties.
[ترجمه گوگل]پیری با انحطاط آهسته قوای ذهنی او همراه است
[ترجمه ترگمان]ageing با انحطاط تدریجی قوای روحی او همراه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Memory loss is often a part of ageing.
[ترجمه محمد رضا علم طلب] کاهش توانایی حافظه، بخشی از سن سالمندی ا ست.
|
[ترجمه گوگل]از دست دادن حافظه اغلب بخشی از افزایش سن است
[ترجمه ترگمان]کمبود حافظه اغلب بخشی از سالمندی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The ageing president is preparing to transfer power to his son.
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور سالخورده در حال آماده شدن برای انتقال قدرت به پسرش است
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور پیر در حال آماده شدن برای انتقال قدرت به پسرش می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Years of caring for her ageing parents had embittered her.
[ترجمه گوگل]سالها مراقبت از پدر و مادر پیرش او را تلخ کرده بود
[ترجمه ترگمان]سال ها مراقبت از پدر و مادرش، او را خشمگین کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Ageing aircraft need more frequent safety inspections.
[ترجمه گوگل]هواپیماهای قدیمی نیاز به بازرسی های ایمنی مکرر دارند
[ترجمه ترگمان]هواپیماهای قدیمی به بازرسی های ایمنی بیشتری نیاز دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Excessive exposure to sunlight speeds up the ageing process of the skin.
[ترجمه گوگل]قرار گرفتن بیش از حد در معرض نور خورشید روند پیری پوست را تسریع می کند
[ترجمه ترگمان]قرار گرفتن بیش از حد در برابر نور خورشید، فرآیند پیری پوست را بالا می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The buildings are ageing, and some are unsafe.
[ترجمه گوگل]ساختمان ها در حال پیر شدن هستند و برخی ناامن هستند
[ترجمه ترگمان]ساختمان ها قدیمی هستند و برخی ناامن هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Some of the best services for the ageing are sponsored by philanthropic organizations.
[ترجمه گوگل]برخی از بهترین خدمات برای سالمندان توسط سازمان های بشردوستانه حمایت می شود
[ترجمه ترگمان]برخی از بهترین خدمات برای سالمندی از سوی سازمان های نیکوکاری مورد حمایت قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He takes care of his ageing mother.
[ترجمه گوگل]او از مادر پیرش مراقبت می کند
[ترجمه ترگمان]او از مادر پیر خود مراقبت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Grief over ageing is a source of distress to men and women.
[ترجمه گوگل]غم و اندوه ناشی از پیری منبع ناراحتی مردان و زنان است
[ترجمه ترگمان]اندوه بر سر پیری منبع پریشانی برای مردان و زنان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[سینما] کهنه مایی [کهنه کردن وسایل صحنه ]
[عمران و معماری] کهنگی
[نساجی] بخار دادن( ثابت کردن رنگ روی نسج ) - تثبیت کردن - زمان دادن ( جهت اکسید شدن ) - رسیدن - آماده شدن یک ماده تخمیری یا واکنشی - قوام آمدن - گذشت زمان - زمان دادن به خرده های چوب جهت اماده شدن برای تهیه تخمیر سلولز

انگلیسی به انگلیسی

• process of getting older
ageing means becoming older and less attractive or efficient.
ageing is the process of becoming old.
see also age.

پیشنهاد کاربران

1. پا به سن گذاشتن. رو به پیری 2. قدیمی. کهنه 3. پیری 4. کهنگی
مثال:
chemicals can hasten ageing
مواد شیمیایی می توانند پیری را تسریع کنند.
Ageing به معنی سالخورده یا مسن در تلقظ بریتانیایی
امّا Aging سالخورده یا کهن در تلفظ آمریکایی بریتانیایی
سالخوردگی
Population ageing سالخوردگی جمعیت
سالمند
Ageing population جمعیت سالمند
هر دو ترکیب رو دیده ام. و به نظرم بسته به نقش دستوری کلمه میتونه معادل تغییر کنه. اینکه مصدری ( سالخوردگی ) ترجمه ش کنیم یا صفت ( سالمند ) .
پیرشدگی ، سالمندی ، کهنه شدگی
در مهندسی پلیمر به معنای از دست دادن خواص است . در اثر حرارت دان زیاد یا گذر زمان که خواص میتواند قدرت ، استحکام ککششی و . . . . باشد
پا به سن گذاشتن ( اشاره به دوران میانسالی به بعد یا در بعضی متون کهنسالی )
روند پیری
فرسایش، فرسوده شدن ( در مهندسی عمران )

بپرس