صفت ( adjective )
• (1) تعریف: feeling fear or apprehension.
• مترادف: alarmed, fearful, frightened, nervous, scared, tremulous, worried
• متضاد: brave, fearless, intrepid
• مشابه: aghast, anxious, apprehensive, craven, distrustful, fearsome, jittery, jumpy, panic-stricken, scared, terror-stricken, timorous, uneasy
• مترادف: alarmed, fearful, frightened, nervous, scared, tremulous, worried
• متضاد: brave, fearless, intrepid
• مشابه: aghast, anxious, apprehensive, craven, distrustful, fearsome, jittery, jumpy, panic-stricken, scared, terror-stricken, timorous, uneasy
- Many people are afraid of snakes.
[ترجمه الناز۲۷] تعداد زیادی از مردم از مارها میترسند|
[ترجمه یاسر] بیشتری مردم از مارها می ترسند|
[ترجمه انیب] بیشتر مردم از مار ها می ترسند|
[ترجمه alireza] خیلی از مردم از مارها هراسانند !|
[ترجمه اسماعیل] مردم زیادی از مارها می ترسند.|
[ترجمه Dorna] مردم زیادی از مار ها میترسند|
[ترجمه Rahab.84] بیشتر مردم از مار میترسند|
[ترجمه ماندانا قدیانی] بیشتر مردم از مار وحشت دارند .|
[ترجمه Parham] بیشتر مردم از مار ها می ترسند.|
[ترجمه جات خالی سردار] تعداد زیادی از مردم ترس از مارها دارند|
[ترجمه پارسا میریوسفی] عده زیادی از مردم از مارها می ترسند|
[ترجمه PRIU] اکثریت مردم از مار ها می ترسند|
[ترجمه Jimini] تعداد زیادی از مردم از مار می ترسند|
[ترجمه uiijj] تقریبا همه مردم از مارها میترسند|
[ترجمه رادوین] تعداد زیادی از مردم از مار ها میترسند.|
[ترجمه امیر fr] بسیاری از مردم از این مار ها میترسند|
[ترجمه میترا افزوده] خیلی از مردم از مارها میترسند|
[ترجمه امیرمحمد] بسیاری از مردم از مار ها می ترستند.|
[ترجمه گوگل] بسیاری از مردم از مار می ترسند[ترجمه ترگمان] بسیاری از مردم از مارها می ترسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- When I heard the noise downstairs, I was very afraid.
[ترجمه الناز۲۷] وقتی سرو صدای طبقه پایین را شنیدم خیلی ترسیدم|
[ترجمه یاسر] وقتی از پایین سروصدا را شنیدم خیلی ترسیده بودم|
[ترجمه H] وقتی سر و صدای طبقه پایین را شنیدم خیلی ترسیده بودم|
[ترجمه Jk] خیلی ترسیدم زمانی که سر و صدای طبقه ی پایین را شنیدم|
[ترجمه علی] وقتی از طبقه پایین سر و صدا شنیدم خیلی ترسیده بودم|
[ترجمه گوگل] وقتی صدای طبقه پایین را شنیدم خیلی ترسیدم[ترجمه ترگمان] وقتی سر و صدای طبقه پایین را شنیدم، خیلی ترسیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: feeling polite sorrow or regret.
• مترادف: regretful, sorry
• مشابه: apologetic, remorseful
• مترادف: regretful, sorry
• مشابه: apologetic, remorseful
- I'm terribly sorry, but I'm afraid I can't attend this evening.
[ترجمه h.ghz] من خیلی عذر میخوام، متاسفم که نمی تونم امشب حضور پیدا کنم|
[ترجمه گوگل] خیلی متاسفم، اما می ترسم که نتوانم امروز عصر شرکت کنم[ترجمه ترگمان] خیلی متاسفم، اما متاسفانه امشب نمی توانم به آنجا بروم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- We're afraid that we cannot offer you a position at this time.
[ترجمه h.ghz] ما متاسفیم که نمی تونیم این سمت در حال حاضر به شما پیشنهاد بدیم|
[ترجمه گوگل] ما می ترسیم که در حال حاضر نتوانیم موقعیتی را به شما پیشنهاد دهیم[ترجمه ترگمان] متاسفانه ما نمی توانیم در این زمان به شما یک مقام بدهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: feeling great reluctance, esp. because of fear.
• مترادف: timid, timorous
• متضاد: unafraid
• مشابه: cautious, hesitant, reluctant, wary
• مترادف: timid, timorous
• متضاد: unafraid
• مشابه: cautious, hesitant, reluctant, wary
- He's afraid to go in the water.
[ترجمه Sasa55] او از رفتن به اب می ترسد|
[ترجمه Parham] او از رفتن به دریا میترسد|
[ترجمه پارسا میریوسفی] او از رفتن به درون آب میترسد|
[ترجمه الهه ناز] از تو آب رفتن می ترسه!|
[ترجمه گوگل] او از رفتن در آب می ترسد[ترجمه ترگمان] از رفتن به آب می ترسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید