1. He greeted us affably.
[ترجمه گوگل]او با مهربانی به ما سلام کرد
[ترجمه ترگمان]با مهربانی به ما خوشامد گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]با مهربانی به ما خوشامد گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. He smiled affably, appearing friendly and engaged, but he avoided eye contact with me.
[ترجمه گوگل]او لبخند مهربانی زد، دوستانه و نامزد به نظر می رسید، اما از تماس چشمی با من اجتناب می کرد
[ترجمه ترگمان]او دوستانه لبخند زد، دوستانه و صمیمی به نظر می رسید، اما از تماس چشمی با من خودداری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او دوستانه لبخند زد، دوستانه و صمیمی به نظر می رسید، اما از تماس چشمی با من خودداری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He knew his place, and now presided affably over the meal.
[ترجمه گوگل]او مکان خود را می دانست و اکنون با مهربانی غذا را اداره می کرد
[ترجمه ترگمان]او محل خود را می شناخت و اکنون با مهربانی غذای خود را اداره می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او محل خود را می شناخت و اکنون با مهربانی غذای خود را اداره می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The boss sees came so much guest, entertain affably.
[ترجمه گوگل]رئیس می بیند که مهمان بسیار زیادی آمده است، با محبت پذیرایی می کند
[ترجمه ترگمان]رئیس دیدن این همه مهمون میاد و با مهربانی سر و کار داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]رئیس دیدن این همه مهمون میاد و با مهربانی سر و کار داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. He entertained him affably with news of the day or rather of ten days previous.
[ترجمه گوگل]او را با خوشرویی با اخبار روز یا بهتر بگوییم ده روز قبل سرگرم کرد
[ترجمه ترگمان]او را با خوش رویی با اخبار روز یا به جای ده روز قبل سرگرم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او را با خوش رویی با اخبار روز یا به جای ده روز قبل سرگرم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. 'so long,'said the other, smiling affably and going on.
[ترجمه گوگل]دیگری با لبخندی مهربانانه گفت: خیلی طولانی است و ادامه داد
[ترجمه ترگمان]دیگری به مهربانی لبخند زد و ادامه داد: خیلی وقت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]دیگری به مهربانی لبخند زد و ادامه داد: خیلی وقت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. "Ah, Captain Fox," Martin McGuinness said affably. "Nice to see you again. ".
[ترجمه گوگل]مارتین مک گینس با خوشرویی گفت: آه، کاپیتان فاکس "خوشحالم دوباره می بینمت "
[ترجمه ترگمان]مارتین مک گینس با خوش رویی گفت: \" آه، کاپیتان فاکس، از دیدنت خوشحالم \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]مارتین مک گینس با خوش رویی گفت: \" آه، کاپیتان فاکس، از دیدنت خوشحالم \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. " Why, hello, Charles, " he called affably; " back again? "
[ترجمه گوگل]او با مهربانی صدا زد: «چرا، سلام، چارلز " دوباره برگشتن؟ "
[ترجمه ترگمان]\"او با خوش رویی گفت:\" سلام چارلز، دوباره برگرد؟ \" \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]\"او با خوش رویی گفت:\" سلام چارلز، دوباره برگرد؟ \" \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Carrie took the instructions affably.
[ترجمه گوگل]کری دستورالعمل ها را به خوبی دریافت کرد
[ترجمه ترگمان]کری به مهربانی دستورها را پذیرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]کری به مهربانی دستورها را پذیرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Tigress could see that something was wrong. She said more affably, " All right, I'll tell you.
[ترجمه گوگل]ببر می توانست ببیند که چیزی اشتباه است او با مهربونی تر گفت: "باشه، بهت میگم
[ترجمه ترگمان]tigress متوجه شد که یک چیزی اشتباه است او با مهربانی بیشتری گفت: بسیار خوب، من به شما خواهم گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]tigress متوجه شد که یک چیزی اشتباه است او با مهربانی بیشتری گفت: بسیار خوب، من به شما خواهم گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. " Charlie, you are neglecting a part of your duty, " he observed to Drouet most affably.
[ترجمه گوگل]او با مهربانی به دروئت گفت: "چارلی، تو بخشی از وظیفه خود را نادیده می گیری "
[ترجمه ترگمان]او با Drouet most گفت: \" چارلی، تو بخشی از وظیفه خود را فراموش می کنی \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او با Drouet most گفت: \" چارلی، تو بخشی از وظیفه خود را فراموش می کنی \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The three young men bowed to each other courteously, if not affably.
[ترجمه گوگل]این سه مرد جوان با ادب، اگر نه با مهربانی، به یکدیگر تعظیم کردند
[ترجمه ترگمان]هر سه مرد جوان مودبانه به هم سلام کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]هر سه مرد جوان مودبانه به هم سلام کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. May I ask you, why Confucius consulted you so affably?
[ترجمه گوگل]می توانم از شما بپرسم، چرا کنفوسیوس با شما اینقدر مهربانانه مشورت کرد؟
[ترجمه ترگمان]می توانم از شما بپرسم چرا کنفوسیوس با شما دوستانه مشورت کرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]می توانم از شما بپرسم چرا کنفوسیوس با شما دوستانه مشورت کرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. " Well, now, Miss Madenda, " he said, very affably, as Carrie thought, " you go over there. "
[ترجمه گوگل]همانطور که کری فکر می کرد، بسیار دوست داشتنی گفت: "خب، اکنون، خانم مدندا،" شما به آنجا بروید
[ترجمه ترگمان]او با خوش رویی گفت: \" خب، خانم Madenda، شما به آنجا می روید \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او با خوش رویی گفت: \" خب، خانم Madenda، شما به آنجا می روید \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید