فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: adorns, adorning, adorned
مشتقات: adorningly (adv.), adorner (n.)
حالات: adorns, adorning, adorned
مشتقات: adorningly (adv.), adorner (n.)
• (1) تعریف: to beautify, as with ornaments.
• مترادف: deck, deck out, decorate, garnish, trim
• متضاد: disfigure
• مشابه: apparel, array, beautify, bedeck, bedizen, bejewel, caparison, dress, embellish, embroider, festoon, figure, gild, gussy up, ornament, prettify
• مترادف: deck, deck out, decorate, garnish, trim
• متضاد: disfigure
• مشابه: apparel, array, beautify, bedeck, bedizen, bejewel, caparison, dress, embellish, embroider, festoon, figure, gild, gussy up, ornament, prettify
- She adorns herself with rings and bracelets.
[ترجمه گوگل] او خود را با انگشتر و دستبند می آراست
[ترجمه ترگمان] خود را با حلقه و دست بند زینت می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] خود را با حلقه و دست بند زینت می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The house was adorned with flowers for the party.
[ترجمه گوگل] خانه برای مهمانی با گل آراسته شده بود
[ترجمه ترگمان] خانه با گل تزیین شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] خانه با گل تزیین شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to be an ornament or enhancement to.
• مترادف: enhance, enrich
• مشابه: beautify, brighten, glorify, grace, ornament, prettify
• مترادف: enhance, enrich
• مشابه: beautify, brighten, glorify, grace, ornament, prettify
- A single star adorned the evening sky.
[ترجمه گوگل] یک ستاره تنها آسمان عصر را زینت داد
[ترجمه ترگمان] یک ستاره آسمان غروب را تزئین کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] یک ستاره آسمان غروب را تزئین کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید