admission

/ædˈmɪʃn̩//ədˈmɪʃn̩/

معنی: پذیرش، دخول، تصدیق، قبول، اعتراف، ورودیه، درامد، اجازهء ورود، بارداد
معانی دیگر: ورود، درون روی، قبول کردن، اذعان، اجازه ی ورود، جواز دخول، بلیط ورود، پذیرانه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act, process, or result of allowing entry.
مترادف: entr�e, entrance, entry
متضاد: expulsion
مشابه: access, arrival, ingress

- She was in charge of the admission of sick people to the hospital.
[ترجمه مهدی قاسمی] او مسئول پذیرش بیماران به بیمارستان بود.
|
[ترجمه saeed.af] اون مسئول پذیرش مریض ها در بیمارستان بود.
|
[ترجمه گوگل] او مسئول پذیرش بیماران در بیمارستان بود
[ترجمه ترگمان] او مسئول پذیرش بیمارستان بیماران به بیمارستان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- They were refused admission to the restaurant because they were barefoot.
[ترجمه مهدی قاسمی] به آنها اجازه ورود به رستوران را ندادند زیرا آنها پابرهنه بودند.
|
[ترجمه گوگل] آنها به دلیل پابرهنه بودن از ورود به رستوران خودداری کردند
[ترجمه ترگمان] آن ها اجازه ورود به رستوران را ندادند، چون پابرهنه بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the price for entry.
مشابه: cost, fare, price, ticket

- Admission to this movie is only two dollars.
[ترجمه Mohamad daichi] بلیط ورود برای این فیلم. فقط دو دلار
|
[ترجمه مهدی مظفری] بلیط این فیلم فقط دو دلاره
|
[ترجمه گوگل] ورودی این فیلم فقط دو دلار است
[ترجمه ترگمان] پذیرش این فیلم تنها دو دلار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: the act of confessing.
مترادف: confession
مشابه: acknowledgment, avowal, profession

- We read about the mayor's admission of guilt in the newspaper this morning.
[ترجمه گوگل] خبر اعتراف شهردار به گناه را صبح امروز در روزنامه خواندیم
[ترجمه ترگمان] امروز صبح در مورد اعتراف شهردار در روزنامه میخونیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: acknowledgment or acceptance of a point at issue.
مترادف: concession
متضاد: denial
مشابه: acknowledgment, surrender

- His admission of the other candidate's point during the debate surprised us.
[ترجمه m.sor] پذیرش نظرات دیگر کاندیداها در مناظره از طرف او ما را شگفت زده کرد
|
[ترجمه گوگل] اعتراف او به نکته کاندیدای دیگر در جریان مناظره ما را شگفت زده کرد
[ترجمه ترگمان] پذیرش او از طرف دیگر در طول این بحث ما را شگفت زده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. admission is forbidden
ورود ممنوع است.

2. his admission of guilt filled everyone with surprise
اعتراف او به گناه همه را غرق شگفتی کرد.

3. the admission costs a dime
ورودیه یک دایم (ده سنت) است.

4. the admission fee is nine tumans
ورودیه نه تومان است.

5. a candidate for admission to our club
خواهان عضویت در باشگاه ما

6. they have jumped admission fees from one to two dollars
قیمت ورودیه را از یک دلار به دو دلار افزایش داده اند.

7. to surprise an admission from someone
ناگهان موجب اقرار کسی شدن

8. the laws relating to the admission or exclusion of aliens
قوانین مربوط به راه دادن یا ندادن خارجیان

9. they charged fifty tumans for admission
آنها پنجاه تومان ورودیه می گرفتند.

10. Admission is free for children under
[ترجمه گوگل]ورود برای کودکان زیر رایگان است
[ترجمه ترگمان]پذیرش اعضای جدید رایگان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Is there any charge for admission?
[ترجمه گوگل]آیا هزینه ای برای پذیرش وجود دارد؟
[ترجمه ترگمان]کسی برای اعتراف گرفتن هست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He's applied for admission to the local college.
[ترجمه گوگل]او برای پذیرش در کالج محلی درخواست داده است
[ترجمه ترگمان]او درخواست پذیرش در کالج محلی را کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Admission is restricted to members only.
[ترجمه گوگل]ورود فقط به اعضا محدود می شود
[ترجمه ترگمان]پذیرش اعضای جدید تنها محدود به اعضای آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There is talk of raising the admission requirements to restrict the number of students on campus.
[ترجمه گوگل]صحبت از افزایش شرایط پذیرش برای محدود کردن تعداد دانشجویان در محوطه دانشگاه وجود دارد
[ترجمه ترگمان]صحبت از افزایش الزامات پذیرش برای محدود کردن تعداد دانشجویان در محوطه دانشگاه وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She has left her admission ticket behind.
[ترجمه گوگل]او بلیط ورودی خود را پشت سر گذاشته است
[ترجمه ترگمان]اون بلیط admission رو جا گذاشته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Academic ability is not the sole criterion for admission to the college.
[ترجمه گوگل]توانایی تحصیلی تنها ملاک پذیرش در کالج نیست
[ترجمه ترگمان]توانایی آکادمیک تنها معیار ورود به کالج نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Admission is obtained by written application.
[ترجمه گوگل]پذیرش با درخواست کتبی انجام می شود
[ترجمه ترگمان]پذیرش با کاربرد نوشته شده بدست می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. He wept for joy when he received the admission notice.
[ترجمه گوگل]زمانی که اعلامیه پذیرش را دریافت کرد از خوشحالی گریه کرد
[ترجمه ترگمان]موقعی که پذیرفته شد، برای شادی اشک ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پذیرش (اسم)
assent, acceptance, admission, reception, acceptation, imprimatur

دخول (اسم)
admission, entry, accession, arrival, inclusion, ingress, entree, admittance, infare, incoming

تصدیق (اسم)
affirmation, admission, validity, acknowledgment, authentication, certification, verification, confirmation, ratification, avouchment, testimony, admittance, validation, intromission

قبول (اسم)
admission, reception, imprimatur, agreement, compliance, acknowledgment, adoption, ratification, intromission

اعتراف (اسم)
admission, profession, avowal

ورودیه (اسم)
admission, entrance, gate, income

درامد (اسم)
admission, income, revenue, earnings, emolument, hatch

اجازهء ورود (اسم)
admission, entree

بارداد (اسم)
admission

تخصصی

[برق و الکترونیک] پذیرش
[بهداشت] پذیرش
[ریاضیات] پذیرش، تصدیق

انگلیسی به انگلیسی

• entrance; permission to enter; confession
admission to a place or organization is the fact of allowing someone to enter it or join it.
admission or an admission fee is the amount of money you pay to enter a place such as a museum or park.
an admission is a statement that something bad, unpleasant, or embarrassing is true.

پیشنهاد کاربران

حرف شنوی، سربه راهی، پندپذیری، نصیحت پذیری، پندنیوشی، تبعیت،
پذیرش
مثال: He received admission to the university of his choice.
او پذیرفته شد در دانشگاهی که انتخابش بود.
1. ورود؛ پذیرش، پذیرفته شدن؛ اجازه ورود
2. ورودی، ورودیه، حقِ ورود
3. پذیرش، گزینش؛ پذیرفته شدگان ( در مراکزِ آموزشی و غیره، در جمع )
4. اقرارنامه، اعتراف نامه
5. اقرار، اعتراف
by/on his own admission
به اعترافِ خودش، به تصدیقِ خودش
اعتراف یا اقرار
پذیرش
چندین معنی مختلف داره، ولی یکیش میشه اعتراف
مثال :
◀️ Pop's late admission of failure in the field of people's religion : اعتراف دیرهنگام پاپ به شکست در عرصه دیانت مردم
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : admit
✅️ اسم ( noun ) : admittance / admission / admissibility
✅️ صفت ( adjective ) : admissible
✅️ قید ( adverb ) : admittedly
پذیرش بیمار در بیمارستان
ثبت نام
✔️ ( بیمارستان ) بستری
Bill Clinton says he is ‘glad to be home’ after hospital admission
. . .
Bill Clinton has released a video saying he is on the road to recovery after being hospitalised in southern California for six days to treat an infection unrelated to Covid - 19
...
[مشاهده متن کامل]

🔥🔥🔥
▪️ Admission
( entree, entrance, entry )
oral admission
دخول آلت تناسلی مردان از راه دهان در سکس
e. g.
Travis Kelce sex confessions - Taylor Swift touch, bonking on third date, oral admission
. . .
Taylor Swift and Travis Kelce to be appear very much in love, some are cynical
▪️ Audition
( a trial performance by an actor, musician, or
dancer )

admission ( مدیریت سلامت )
واژه مصوب: پذیرش 1
تعریف: پذیرفتن رسمی فرد برای دریافت خدمات مراقبت سلامت از مراکز ارائه کنندۀ خدمات بالینی سرپایی و بستری و سایر خدمات مرتبط
پذیرفتن، اقرار ، تایید، رضایت، تحسین، قبول مسئولیت
entree
پذیرش
( بیمارستان ) بستری
Admit that st is true esp sth wrongyou had done
اعتراف
اجازه ورود
ورودیه، حق ورود
ورودی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس