adaptable

/əˈdæptəbl̩//əˈdæptəbl̩/

معنی: مناسب، قابل جرح و تعدیل، قابل توافق، وفقپذیر، سازوار
معانی دیگر: سازگار، انعطاف پذیر، سازش پذیر، اقتباس پذیر، انطباق پذیر، قابل تغییر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: adaptability (n.), adaptableness (n.)
(1) تعریف: having the capacity to be adapted.
مترادف: adjustable, conformable, modifiable
متضاد: unadaptable
مشابه: alterable, changeable, flexible, malleable, plastic, pliable, variable

- This sofa is adaptable for use as a bed.
[ترجمه گوگل] این مبل برای استفاده به عنوان تخت خواب قابل تطبیق است
[ترجمه ترگمان] این مبل برای استفاده به عنوان تخت خواب، سازگار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: having the ability to adjust to particular needs or conditions.
مترادف: adjustable, flexible
متضاد: unadaptable
مشابه: accommodating, amenable, changeable, compliant, conformable, elastic, fluid, malleable, plastic, pliable, supple

- The more adaptable a species is, the more likely it will survive.
[ترجمه گوگل] هرچه یک گونه سازگارتر باشد، احتمال زنده ماندن آن بیشتر است
[ترجمه ترگمان] هر چه بیشتر با یک گونه سازگار باشد، احتمال بیشتری وجود دارد که زنده بماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Our company needs to be adaptable to changing consumer tastes.
[ترجمه مرتضی] شرکت نیاز داره که ( باید ) نسبت به تغییر ذائقه های مشتری سازش پذیر باشد
|
[ترجمه گوگل] شرکت ما باید با تغییر سلیقه مصرف کننده سازگار باشد
[ترجمه ترگمان] شرکت ما باید با تغییر ذائقه مصرف کننده سازگار باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. he was an adaptable person and soon got used to the new surroundings
آدم انعطاف پذیری بود و به زودی به محیط جدید خو گرفت.

2. soil and climate adaptable to the growth of orange trees
خاک و آب و هوای مناسب برای رشد درخت پرتقال

3. Many old market buildings have proved highly adaptable.
[ترجمه گوگل]بسیاری از ساختمان‌های قدیمی بازار سازگاری بالایی دارند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از ساختمان های قدیمی بازار به شدت سازگار شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He is an adaptable man and will soon learn the new work.
[ترجمه گوگل]او مردی سازگار است و به زودی کار جدید را یاد خواهد گرفت
[ترجمه ترگمان]او مرد adaptable است و به زودی کار جدید را یاد خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The American Constitution has proved adaptable in changing political conditions.
[ترجمه گوگل]قانون اساسی آمریکا ثابت کرده است که در شرایط سیاسی در حال تغییر است
[ترجمه ترگمان]قانون اساسی آمریکا با تغییر شرایط سیاسی سازگار شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Children are highly adaptable—they just need time to readjust.
[ترجمه گوگل]کودکان بسیار سازگار هستند - آنها فقط به زمان نیاز دارند تا دوباره سازگار شوند
[ترجمه ترگمان]کودکان به شدت سازگار هستند - آن ها فقط به زمان برای سازگاری نیاز دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The vehicles are large and not easily adaptable to new uses.
[ترجمه گوگل]وسایل نقلیه بزرگ هستند و به راحتی با استفاده های جدید سازگار نیستند
[ترجمه ترگمان]وسایل نقلیه بزرگ هستند و به راحتی با کاربردهای جدید سازگار نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Older workers can be as adaptable and quick to learn as anyone else.
[ترجمه گوگل]کارگران مسن‌تر می‌توانند به اندازه دیگران سازگار و سریع یاد بگیرند
[ترجمه ترگمان]کارگران قدیمی تر می توانند به اندازه هر کس دیگری سازگار و سازگار باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Successful businesses are highly adaptable to economic change.
[ترجمه گوگل]کسب و کارهای موفق به شدت با تغییرات اقتصادی سازگار هستند
[ترجمه ترگمان]کسب و کاره ای موفق به شدت با تغییرات اقتصادی سازگار هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The catfish is adaptable to a wide range of water conditions.
[ترجمه گوگل]گربه ماهی با طیف وسیعی از شرایط آبی سازگار است
[ترجمه ترگمان]گربه ماهی با گستره وسیعی از شرایط آب سازگار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Tomorrow's workers will have to be more adaptable.
[ترجمه گوگل]کارگران فردا باید سازگارتر باشند
[ترجمه ترگمان]کارگران فردا باید more بیشتری داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Birds are very adaptable in their eating habits.
[ترجمه گوگل]پرندگان در عادات غذایی خود بسیار سازگار هستند
[ترجمه ترگمان]پرندگان در عادات غذایی خود بسیار انعطاف پذیر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I am good-humoured, adaptable and I can understand instructions.
[ترجمه گوگل]من خوش اخلاق، سازگار و می توانم دستورالعمل ها را درک کنم
[ترجمه ترگمان]من خوش اخلاق، سازگار و سازگار هستم و من می توانم دستورالعمل را درک کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A landmark endures because it is timeless, adaptable to the ever-changing needs of society.
[ترجمه گوگل]یک نقطه عطف ماندگار است زیرا بی زمان است و با نیازهای در حال تغییر جامعه سازگار است
[ترجمه ترگمان]یک نقطه عطف به این دلیل دوام می آورد که برای نیازهای همواره در حال تغییر جامعه سازگار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مناسب (صفت)
appropriate, apt, fit, adequate, proper, suitable, acceptable, convenient, fitting, accommodative, relevant, correspondent, meet, acey-deucy, feat, moderate, adaptable, favorable, propitious, apposite, expedient, reasonable, applicable, applicatory, befitting, opportune, assorted, becoming, condign, idoneous, comformable, consentaneous

قابل جرح و تعدیل (صفت)
adaptable

قابل توافق (صفت)
adaptable, conformable

وفق پذیر (صفت)
adaptable

سازوار (صفت)
adaptable

تخصصی

[برق و الکترونیک] تطبیق پذیر مدار یا سیستمی که می تواند خودش را اصلاح کند . این کار در یک آدمک با استفاده از حسگرهای بینایی، فشار یا لمس انجام می پذیرد.
[صنعت] جور، مناسب، سازگار ،وفق پذیر

انگلیسی به انگلیسی

• able to be modified; adjusting quickly
someone or something that is adaptable is able to change or be changed in order to deal with new situations.

پیشنهاد کاربران

قابل اجرا
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : adapt
اسم ( noun ) : adaptation / adaptability
صفت ( adjective ) : adaptive / adaptable
قید ( adverb ) : adaptively
وفق پذیر - انعطاف پذیر - سازش پذیر - کسیکه مثل آب میمونه، با هر شرایطی اون هم تغییر میکنه و انعطاف پذیره و خودش رو با اون شرایط وفق میده
adjective
[more adaptable; most adaptable] :
🔴able to change or be changed in order to fit or work better in some situation or for some purpose : able to adapt or be adapted
...
[مشاهده متن کامل]

◀️an adaptable tool that combines a screwdriver, a corkscrew, and pliers
◀️very adaptable animals
— often to
◀️These plants are all easily adaptable to colder climates.
◀️The computer program is adaptable to the needs of individual users.

قابل همراهی
انطباق پذیر

بپرس