accepting

جمله های نمونه

1. i'd hesitate before accepting that offer
درباره ی قبول آن پیشنهاد مطمئن نیستم.

2. the criteria for accepting students
ضوابط پذیرش دانشجو

3. he lowered himself by accepting a bribe
او با گرفتن رشوه خودش را کوچک کرد.

4. she was slow in accepting my proposal
در پذیرش پیشنهاد من درنگ کرد.

5. the girl knew that accepting those two men's invitation would compromise her reputation
دختر می دانست که پذیرش دعوت آن دو مرد شهرت او را به خطر خواهد انداخت.

6. He was quite agreeable to accepting the plan.
[ترجمه H85M] پذیرفتن یا قبول کردن چیزی 👍
|
[ترجمه گوگل]او با پذیرش این طرح کاملا موافق بود
[ترجمه ترگمان]از قبول نقشه راضی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He was doubtful about accepting extra work.
[ترجمه سارا کاووسی] او درمورد پذیرشِ کارِ اضافی، دودل بود.
|
[ترجمه گوگل]او در مورد پذیرش کار اضافی تردید داشت
[ترجمه ترگمان]او در مورد قبول کردن کار اضافی تردید داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They were intimidated into accepting a pay cut by the threat of losing their jobs.
[ترجمه گوگل]آنها با تهدید از دست دادن شغل خود از پذیرش کاهش دستمزد می ترسیدند
[ترجمه ترگمان]آن ها تهدید کردند که با تهدید از دست دادن شغل خود، پول پرداختی را قبول خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He is charged with accepting bribes from a firm of suppliers.
[ترجمه گوگل]او به دریافت رشوه از یک شرکت تامین کننده متهم است
[ترجمه ترگمان]او متهم به پذیرش رشوه از یک شرکت تامین کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I was on the verge of accepting.
[ترجمه گوگل]من در آستانه پذیرش بودم
[ترجمه ترگمان] من در شرف قبول کردنش بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In that way one is sure of accepting no humbug.
[ترجمه گوگل]به این ترتیب فرد مطمئن است که هیچ فروتنی را نمی پذیرد
[ترجمه ترگمان]به این ترتیب، انسان از قبول این موضوع مطمئن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She's in two minds about accepting his invitation.
[ترجمه گوگل]او در مورد پذیرش دعوت او در دو ذهن است
[ترجمه ترگمان]دو ذهن دارد که دعوت او را بپذیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. My grandparents have never had a problem accepting me.
[ترجمه گوگل]پدربزرگ و مادربزرگم هیچ وقت برای پذیرش من مشکلی نداشتند
[ترجمه ترگمان]پدربزرگ و مادربزرگم هیچ وقت با قبول من مشکل نداشتن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. By accepting the money, she was in contravention of company regulations.
[ترجمه گوگل]او با قبول پول، خلاف مقررات شرکت بود
[ترجمه ترگمان]با قبول این پول، او مخالف مقررات شرکت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. In accepting the award, she mentioned the sterling work of her assistants.
[ترجمه گوگل]او در دریافت این جایزه به کار بی نظیر دستیارانش اشاره کرد
[ترجمه ترگمان]او در پذیرش این جایزه، به کار استرلینگ دستیاران خود اشاره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Her parents pushed her into accepting the job.
[ترجمه گوگل]پدر و مادرش او را تحت فشار قرار دادند تا این کار را بپذیرد
[ترجمه ترگمان]والدینش او را به پذیرفتن این شغل هل دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[ریاضیات] پذیرفته شدن، پذیرفتنی، قابل قبول

انگلیسی به انگلیسی

• receiving; consenting; tolerating

پیشنهاد کاربران

( در معنای صفت ) آسانگیر/ پذیرا/ آماده قبول
. Example: They found the locals to be generally accepting of their religion
آنها دریافتند که مردم محلی به طور کلی پذیرای ( آماده قبول ) مذهب آنها هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

Example: I feel truly safe here. The people are very accepting and non - judgmental
من واقعا اینجا احساس امنیت می کنم. مردم بسیار پذیرا ( آماده پذیرش ) هستند و اهل قضاوت کردن نیستند.

در معنای صفت :
بی قید ، آسان گیر ، خونسرد
Accepting ( verb ) = پذیرفتن، قبول کردن
examples :
1. i'd hesitate before Accepting that offer
من قبل از قبول این پیشنهاد تامل می کنم
2. he lowered himself by Accepting a bribe
او با قبول رشوه ارزش خود را پایین آورد.
...
[مشاهده متن کامل]

3. the girl knew that Accepting those two men's invitation would compromise her reputation
دختر می دانست که پذیرفتن دعوت این دو مرد اعتبار وی را به خطر می اندازد.
4. I've been invited to their wedding, but I haven't decided whether to accept.
من به عروسی آنها دعوت شده ام ، اما تصمیم نگرفته ام که قبول کنم.
5. She won't accept advice from anyone.
او از هیچ کس نصیحت قبول نمی کند.
6. He is charged with accepting bribes from a firm of suppliers.
او متهم به قبول کردن رشوه از یک شرکت تأمین کننده شده است.
7. She said she'd accept $15 for it
او گفت که 15 دلار در ازای آن قبول کرده است.
8. Can we accept his account as the true version?
می توانیم روایت او را به عنوان برداشت حقیقی بپذیریم؟
9. I accept that this will not be popular.
من می پذیرم که این محبوبیت نخواهد داشت.
10. She had never been accepted into what was essentially a man's world.
او هرگز در دنیایی که اساساً دنیای مردان بود، پذیرفته نشده بود.
11. She was accepted to study music.
او پذیرفته شد که موسیقی بخواند.
اگر به صورت صفت ( adj ) در جمله بیاد به معناهای : پذیرنده، پذیرش، آسان گیر، قبول کننده

پذیرنده و تحمل کننده
do something without ask person
پذیرا
در معنای صفت:
آسان گیر، easygoing
بی تفاوت ( نسبت به آنچه در اطرافش میگذره )
پذیرنده
پذیرفتن و قبول کردن چیزی
adj. tolerating without protest

بپرس