absurd

/əbˈsɜːrd//əbˈsɜːd/

معنی: مزخرف، مهملی، ناپسند، پوچ، مضحک، نامعقول، بی معنی، یاوه، چرند، نا مربوط
معانی دیگر: احمقانه، عبث، گزافه، (منطق) باطل، محال، عبک

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: contrary to rational thought; illogical; ridiculous.
مترادف: crazy, farcical, illogical, preposterous, ridiculous
متضاد: rational, reasonable, sensible
مشابه: fantastic, imbecile, impossible, inane, incongruous, irrational, ludicrous, nonsensical, pointless, senseless, silly, surreal, unheard-of, unreasonable, weird

- For most people in the fifteenth century, it was absurd to think the earth might be round.
[ترجمه موسی] برای اکثر مردم قرن پانزدهم تصور اینکه زمین گرد باشد ، احمقانه بود.
|
[ترجمه سینا] برای اکثر مردم قرن پانزدهم ، تصور اینکه زمین گرد باشد منطقی نبود
|
[ترجمه گوگل] برای اکثر مردم در قرن پانزدهم، تصور اینکه زمین ممکن است گرد باشد، پوچ بود
[ترجمه ترگمان] برای اکثر مردم قرن پانزدهم، احمقانه بود که فکر کنیم زمین ممکن است دور باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: absurdly (adv.), absurdness (n.)
• : تعریف: the condition of consciously existing in a universe that lacks order and meaning.
مشابه: surrealism

جمله های نمونه

1. absurd claims
ادعاهای پوچ

2. patently absurd
آشکارا چرند

3. such an absurd life is ghastly
زندگی این چنین پوچ بسیار ناخوشایند است .

4. the theater of the absurd
نمایش پوچی

5. the theater of the absurd
تئاتر پوچی

6. his head is full of absurd ideas
کله اش پر از تصورات باطل است.

7. I didn't credit that absurd tale.
[ترجمه موسی] من آن داستان احمقانه را باور نکردم.
|
[ترجمه Parisan] من این داستان مسخره را باکر نکردم
|
[ترجمه گوگل]من به آن داستان پوچ اعتباری ندادم
[ترجمه ترگمان]من این داستان بی معنی رو باور نکردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. What an absurd thing to say!
[ترجمه موسی] چه حرف مزخرفی برای گفتن است
|
[ترجمه Nesa] چه حرف احمقانه ای برای بیان کردن است
|
[ترجمه گوگل]چه حرف مزخرفی!
[ترجمه ترگمان]چه حرف احمقانه ای!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It is absurd to be discussing compulsory redundancy policies for teachers.
[ترجمه موسی] بحث در مورد سیاست های تعدیل اجباری معلمان بی معنی است.
|
[ترجمه گوگل]بحث در مورد سیاست های تعدیل اجباری معلمان پوچ است
[ترجمه ترگمان]بحث در مورد سیاست های افزونگی اجباری برای معلمان بی معنی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It is ridiculously absurd to believe that the number 13 is unlucky.
[ترجمه موسی] به طور مسخره ای چرت است که باور کنیم عدد 13 بدشانسی می آورد.
|
[ترجمه گوگل]باور اینکه عدد 13 بدشانس است به طرز مضحکی پوچ است
[ترجمه ترگمان]خیلی مضحک است که باور کنید شماره ۱۳ بد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It is absurd to argue about this.
[ترجمه گوگل]بحث در این مورد پوچ است
[ترجمه ترگمان]بحث کردن در این مورد بی معنی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It seems quite absurd to expect anyone to drive for 3 hours just for a 20 minute meeting.
[ترجمه گوگل]انتظار اینکه کسی فقط برای یک جلسه 20 دقیقه ای 3 ساعت رانندگی کند کاملاً پوچ به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]این کاملا احمقانه به نظر می رسد که انتظار داشته باشید هر کسی ۳ ساعت فقط برای یک جلسه ۲۰ دقیقه ای رانندگی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They went to absurd lengths to keep the affair secret.
[ترجمه گوگل]آنها برای مخفی نگه داشتن این رابطه تلاش های بیهوده ای انجام دادند
[ترجمه ترگمان]از این راه دور شدند تا قضیه را مخفی نگه دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It is only one of the absurd rules in the system of law laughingly known as British justice.
[ترجمه گوگل]این تنها یکی از قوانین پوچ در سیستم حقوقی است که به خنده به عنوان عدالت بریتانیا شناخته می شود
[ترجمه ترگمان]این تنها یکی از قوانین مسخره ای است که در نظام حقوقی به نام عدالت انگلستان شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Do I look absurd in this hat?
[ترجمه سیروس] ایا با این کلا نسخره به نظر میرسم؟
|
[ترجمه گوگل]آیا من در این کلاه پوچ به نظر می رسم؟
[ترجمه ترگمان]آیا در این کلاه مضحک به نظر می رسم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Don't be so absurd! Of course I want you to come.
[ترجمه گوگل]اینقدر پوچ نباش! البته من می خواهم شما بیایید
[ترجمه ترگمان]این قدر بی معنی نباش! البته که میخوام بیای
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. He often says absurd things.
[ترجمه گوگل]او اغلب چیزهای پوچ می گوید
[ترجمه ترگمان]غالبا چیزهای بی معنی می گوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. That uniform makes them look absurd.
[ترجمه گوگل]آن یونیفرم آنها را پوچ جلوه می دهد
[ترجمه ترگمان]این اونیفورم آن ها را مضحک جلوه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Your proposal is absurd; it's an absolute non-starter.
[ترجمه گوگل]پیشنهاد شما پوچ است این یک غیر شروع مطلق است
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد شما بی معنی است؛ این یک موضوع کام لا غیر معمول است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مزخرف (اسم)
absurd, nonsense, bullshit, baloney, hooey, flapdoodle, stupidity, bologna, fiddle-faddle

مهملی (اسم)
absurd, otiosity

ناپسند (صفت)
bawdy, obscene, abominable, disagreeable, indecent, absurd, unappealing, ribald, fie-fie

پوچ (صفت)
absurd, futile, void, inoperative, null, empty, hollow, vain, trifling, vacuous, airy, aeriform, invalid, vaporous, frivolous, blank, inane, chaffy, unmeaning, nugatory

مضحک (صفت)
absurd, ridiculous, funny, ludicrous, comic, hilarious, preposterous, grotesque, buffo, harlequin, burlesque, droll, farcical, laughable

نامعقول (صفت)
absurd, unreasonable, irrational, preposterous, illogical

بی معنی (صفت)
absurd, irrational, meaningless, pointless, senseless, vacuous, dumb, inept, witless, unmeaning, frothy, insensate

یاوه (صفت)
absurd

چرند (صفت)
absurd, ridiculous, ludicrous, corny, silly, nonsensical, windy, inept, odd, trashy, inane, unmeaning

نامربوط (صفت)
improper, absurd, irrelevant, unfitting, abusive, inept, irrelative

تخصصی

[ریاضیات] باطل، ممتنع

انگلیسی به انگلیسی

• unreasonable; nonsensical; ridiculous, preposterous; silly, foolish
something that is absurd is ridiculous because it seems completely wrong, or because it is not sensible or appropriate.

پیشنهاد کاربران

مزخرف
Albert eintein :
Only those who attempt the absurd
achieve the impossible
ridiculous, crazy ( informal ) , farcical, foolish, idiotic, illogical, inane, incongruous, irrational, ludicrous, nonsensical, preposterous, senseless, silly, stupid, unreasonable
absurd ( adj ) ( əbˈsərd ) =not logical and sensible; completely ridiculous, e. g. That uniform makes the guards look absurd. absurdly ( adv ) , absurdity ( n )
absurd
1. نامعقول، احمقانه
2. بی معنی، یاوه، پوچ، بیهوده، عبث
3. مسخره، مضحک، مزخرف
4. پوچی
به عنوان قید
اصلا، به هیچ عنوان
احمقانه
پوچ، ناپسند، یاوه، مزخرف، بی معنی، نامعقول، عبث، مضحک، بیهوده، بیخود، چرت و پرت، مسخره
مزخرف، احمقانه
برای چیزی بکار برده میشه که آنقدر احمقانه و مسخرست که انجام دادنش واقعا بی معنیه
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : absurdity / absurdism / absurdist
✅️ صفت ( adjective ) : absurd / absurdist
✅️ قید ( adverb ) : absurdly
plainly not true or sensible; foolish
آبزورد در فلسفه کامو بمعنای "بی منطق " است که به غلط در ایران به "پوچی" ترجمه شده در حالیکه "پوچی" معادل کلمه نیهلیسم در ادبیات انگلیسی است.
سم
برگردان واژه های Absurd و Absurdity به ( ( پوچ ) ) و ( ( پوچی ) ) یقیناً نادرست است. Absurd مشتق از surd ( انگلیسی ) یا surdus ( لاتینی ) به معنای گنگ، کر و لال، بی منطق، و بی عقل. surdus خود ترجمه ی لاتینی alogos یونانی است، به معنای آنچه گنگ و بی کلام است. یا آنچه به طور کلی با کلام عقلانی ( logos ) ناسازگار و در نتیجه، غیرعقلانی، بی منطق و بی معناست. فیثاغورثیان این واژه را برای مشخص کردن اعداد گنگ یا اصم ( alogon ) به کار می بردند. . . بنابراین absurd یعنی امر گنگ، بی معنا و مهمل.
...
[مشاهده متن کامل]

( مراد فرهادپور_ بکت )

do not be absurd
مسخره بازی درنیار
absurd ( adj ) = احمقانه، بی معنی، مضحک، پوچ، چرند، چرت، یاوه، مزخرف، عبث، ناموجه، ناپسند، باطل، مسخره
an absurd notion = خیال باطل
Definition = هیچ ارتباط منطقی و منظمی با زندگی مردم ندارد. بی مفهوم؛ فاقد نظم یا ارزش است/ناهماهنگ، ناموزون، متناقض با حقیقت آشکار/برخلاف اندیشه معقول غیر منطقی؛ مسخره و مضحک/
...
[مشاهده متن کامل]

مترادف با کلمه ridiculous ( adj )
examples :
1 - It was absurd to believe the fisherman's tale.
باور کردن داستان ماهیگیر احمقانه بود.
2 - The flabby boy realized that the suggestion to diet was not absurd.
پسر چاق فهمید که پیشنهاد رژیم گرفتن چرند نیست.
3 - Underestimating the importance of reading is absurd.
دست کم گرفتن اهمیت خواندن احمقانه است.
4 - ?Do I look absurd in this hat
آیا با این کلاه مسخره به نظر می رسم؟

E. g. I feel it absurd that anyone should question this
فکر کنم این احمقانه ست که هر کسی بایستی مورد این سوال قرار داده شود ( این سوال ازش پرسیده بشه )
E. g. Zarif addressed Le Drian’s comment about Iran’s regional influence, saying, “You kick - started your cabinet career with arms sales to Saudi war criminals. Avoid absurd nonsense about Iran”
...
[مشاهده متن کامل]

Aljazeera. com@

ناپسند، نامربوط، نا مناسب،
مزخرف، دری وری، شر و ور
مهمل
trivial
غلط
احمقانه
صفت:
به شدت غیر منطقی، غیر منطقی، یا نامناسب است. wildly unreasonable, illogical, or inappropriate.
"اتهامات کاملا پوچ است""the allegations are patently absurd"
اسم:
an absurd state of affairs.
"the incidents that followed bordered on the absurd"
wildly unreasonable, illogical, or inappropriate. به شدت غیر منطقی، غیر منطقی، یا نامناسب است.
"the allegations are patently absurd""اتهامات کاملا پوچ است"
واهی!
خنده دار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٧)

بپرس